ایرانی آلمانیسرا
۱۳۹۹ شهریور ۱۵, شنبهپدر سیروس آتابای پزشک و مادرش فاطمه دختر رضاشاه بود.
هشت ساله بود که او را با برادر بزرگش در برلین به مدرسه فرستادند. دو سال بعد که آلمان نازی جنگ دوم جهانی را آغاز کرد، مجبور شد در برلین بماند.
۱۶ ساله بود که به ایران بازگشت اما چون خواندن و نوشتن فارسی نمیدانست به زوریخ (منطقه آلمانیزبان سویس) رفت و دبیرستان را به پایان رساند و مدتی پزشکی خواند اما شیفته ادبیات بود.
۱۹ ساله بود که به تشویق سراینده بنام آلمانی گوتفرید بِن نخستین شعرهایش را در ستون ادبی روزنامه "دی تات" در زوریخ منتشر کرد.
۲۳ ساله بود که به مونیخ رفت، ادبیات آلمانی خواند، باز فارسی آموخت و پس از آن گاه در تهران و گاه در لندن میزیست و فقط به سرایش، نویسندگی و ترجمه سرودههای کهن فارسی به زبان آلمانی میپرداخت.
۲۷ ساله بود که نخستین جُنگ سرودههایش "برخی سایهها" در آلمان چاپ شد و یک سال بعد جایزه ادبی "هوگو یاکوبی" را برایش آورد.
سرودههای این جُنگ مانند بیشتر شعرهای او بدبینانه و اندوهگینانهاند و درونمایه بسیاری از آنها مرگ و روزگار ناپایدار و عشق و جدایی است:
"چه باری سنگینتر
از روشنایی و گلهای دلشکن سبکبار؟"
۳۶ ساله بود که نخستین بار ترجمه جُنگی از سرودههایش "وادی شاپرکها" با برگردانهایی از مهرداد صمدی منتشر شد:
"بلا به جان وزیران که ابزار دروغ و ترفند میچینند.
بی اسب، بی سرباز
نزد بارههای تو ایستادهام،
یک شاه پاکباز
حرکت با توست".
در حالی که از آغاز کارش در آلمان سراینده مطرح و نامآشنایی بود، تا کنون در ایران ناشناخته مانده است.
با انقلاب ۵۷ تنها به این خاطر که پسر عمه شاه بود، دیگر نتوانست به ایران برود و چون کشور آلمان به او روادید نمیداد پنج سال در لندن ماند تا سرانجام در سال ۱۳۶۲ در ۵۴ سالگی به "میهن زبانی" خود مونیخ بازگشت و تا پایان عمر در آنجا زیست و آفرید.
۶۱ ساله بود که جایزه ادبی "آدالبِرت فُن شامیسو" را دریافت کرد که به فرهنگسازان چندزبانه داده میشود.
"ترانههای بامداد" گزینهای از غزلهای حافظ است که او به آلمانی گردانده و از بهترین ترجمههای شعرهای حافظ به شمار میآید.
سیروس آتابای در ۶۶ سالگی در مونیخ درگذشت.