1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ایران: در نوسان بین خطر بالقوه و بالفعل اتمی

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا در یادداشت محرمانه‌ای به کاخ سفید عنوان کرده که ایران به سمت تولید سلاح اتمی پیش می‌رود. رضا تقی‌زاده کارشناس انرژی می‌گوید این پیش‌بینی‌ای است که کل حکومت امریکا ماه‌هاست بدان دست یافته است.

https://p.dw.com/p/Mzf5
عکس: Taghizadeh

وزیر دفاع امریکا گزارشی سه صفحه‌ای در مورد فعالیت‌های اتمی ایران به کاخ سفید داده است. در این گزارش رابرت گیتس مدعی شده که ایران به سمت تولید سلاح اتمی پیش می‌رود.

رضا تقی‌زاده کارشناس انرژی و سیاست خارجی مقیم گلاسکو می‌گوید ایران در حال حاضر تنها کشور دنیاست که بین خطر بالقوه و بالفعل اتمی نوسان دارد و شاید الان هم از دید برخی کشورها مثل اسرائیل به یک خطر بالفعل اتمی تبدیل شده باشد.

دویچه‏وله: آقای تقی‏زاده، رابرت گیتس، وزیر دفاع امریکا نامه‏ای که گفته می‏شود محرمانه است به کاخ سفید نوشته که در آن از فعالیت‏های اتمی ایران اظهارنگرانی کرده و گفته است تصور ما این است که تهران به سمت تولید سلاح اتمی می‏رود. برداشت شما از این نامه چیست؟

رضا تقی‏زاده: آقای گیتس این اعلام خطر را به نوعی در شروع سفر اخیرش به امریکای جنوبی هم ابراز کرده بود و گفته بود که مطابق آخرین برآوردهای منابع اطلاعاتی امریکا، ایران گرچه تا کم‏تر از یک سال دیگر قادر به تولید بمب نیست، ولی تا فاصله‏ی یک سال می‏تواند این کار را انجام بدهد و در فاصله‏ی دو سال می‏تواند ظرفیت تولید تعداد بیشتری از یک بمب و عملیاتی کردن بمب تولید شده را داشته باشد.

این اظهار نظر آقای گیتس تا حدود زیادی به پیش‏بینی‏های دیگر کارشناسان نزدیک به برنامه‏ی اتمی ایران نزدیک است. آخرین گزارش اطلاعاتی که امریکا در مورد فعالیت‏های اتمی ایران در زمان رئیس جمهور سابق، جورج بوش، در سال ۲۰۰۷ منتشر کرد، حاکی از آن بود که ایران از سال ۲۰۰۳ به این سو، برنامه‏ی پی‏گیری تولید سلاح نظامی هسته‏ای را تعطیل کرده است.

ولی اکنون، به‏خصوص در شرایطی که جوامع جهانی و سازمان ملل در شرف رسیدن به یک هماهنگی برای تصویب قطعنامه‏ی تنبیهی تازه‏ای علیه ایران هستند، همه‏ی شواهد حاکی از آن است که ایران با سرعت به سمت اتمی شدن، در شکل نظامی، پیش می‏رود و اگر این برنامه متوقف نشود، تبدیل شدن ایران به یک قدرت اتمی غیرقابل اجتناب است.

آن‏چه امروز آقای گیتس با احتیاط از آن یاد می‏کند، این است که یک تفاوت جزیی بین ایران و کره‏ی شمالی وجود دارد و آن این که ایران می‏خواهد اجزای ساختن بمب را آماده کند و بعد اگر ضرورت ایجاب کرد، این بمب را سرهم کند و به تولید نهایی آن دست بزند که البته این مورد را از چند سال پیش همه‏ی کسانی که به برنامه‏های اتمی ایران نزدیک بودند، اعلام می‏کردند.

این نکته را هم یادآور شوم که کسی که ابزار تولید بمب را فراهم می‏کند، تا قبل از دست زدن به ساختن نهایی بمب نمی‏تواند دقیقا و مستقیما متهم به این بشود که به‏دنبال تهیه‏ی بمب است. چرا که بعضی از اجزا می‏توانند مصرف دوگانه داشته باشند و قبل از این که بمب تولید شود، متهم کردن آن کشور از نظر حقوقی آسان نیست. بعد از دست زدن به انفجار اتمی هم دیگر کار از کار گذشته است.

اشاره کردید که صحبت‏های اخیر رابرت گیتس با پیش‏بینی‏هایی که تاکنون در مورد برنامه‏ی اتمی ایران شده، هماهنگ است. ولی آیا این نظر با سیاست‏های کنونی دولت امریکا هم هماهنگ است؟

در نامه‏ای که از آن نام بردید و نیویورک تایمز هم منتشر کرده است، ظاهرا انتقاد وزیر دفاع امریکا همین است که دولت امریکا در طول ۱۵ ماه گذشته استراتژی مناسبی برای مقابله با اتمی شدن ایران نداشته و همیشه تصور بر این بوده است که شانس بیشتری به دیپلماسی داده شود و بر این مبنا هم پیشنهاد می‏کند که امروز مجامع اطلاعاتی، منابع فکری و دولت امریکا به گزینه‏های دیگری هم فکر کنند.

البته مشاور امنیتی آقای اوباما این مساله را انکار می‏کند و می‏گوید که دولت اوباما همواره به راه‏های دیگری هم فکر کرده و برای مقابله با رفتن ایران به سوی بمب اتمی، به راه‏هایی اندیشیده است. این به نوعی رد کردن خطر و تهدیدی است که رابرت گیتس از آن یاد می‏کند. ولی به هرحال به نظر می‏رسد، در دولت آقای اوباما بیشتر فشار به سمت دیپلماسی بوده و این که مشکل اتمی ایران را می‏شود از راه سیاسی متوقف کرد.

اما اکنون جامعه‏ی جهانی در این مورد که برنامه‏ی اتمی ایران به شدت و بدون توقف به سمت نظامی شدن می‏رود و دیپلماسی در این مورد کار زیادی از پیش نبرده است، تقریبا به نوعی اجماع رسیده است.

البته باید این را هم یاد‏آوری کرد که تهدیدهایی که حالا صورت می‏گیرد و استفاده از بضاعت نظامی را به شکلی القا می‏کند، همیشه می‏تواند پشتیبان خوبی برای تلاش‏های سیاسی باشد. اگر حالا خطر استفاده از ظرفیت نظامی برای متوقف کردن برنامه‏ی اتمی ایران، بیشتر از مواقع دیگر برجسته می‏شود، به نوعی پشتیبانی از اقدامات سیاسی است که در مجاری دیگری صورت می‏گیرد.

یکی از پیشنهاداتی که رابرت گیتس در نامه‏اش مطرح کرده، اتحاد امریکا و غرب با کشورهای حوزه‏ی خلیج فارس در برابر ایران است. ولی به نظر می‏رسد که ایران در چند ماه اخیر سعی کرده روابطش را با این کشورها بهبود ببخشد. به نظر شما، این پیشنهاد رابرت گیتس در این برهه از زمان چقدر می‏تواند مؤثر بیفتد و عملی باشد؟

امریکایی‏ها با کشورهای جنوب خلیج فارس روابط بسیار نزدیک دارند و نزدیک‏ترین بخش این روابط، همکاری‏های دفاعی است. حتی شاید بتوان گفت که همکاری‏های انرژی و نفت در مقام بعدی قرار می‏گیرد.

بنابراین آن‏ها اطلاع دارند که کشورهای جنوبی خلیج فارس نگران برنامه‏ی اتمی ایران هستند و شاید احتیاج زیادی به تشویق و ترغیب شدن در این راه ندارند و اگر گیتس چیزی می‏گوید، به شکلی توجیه موقعیت کشورهای جنوبی خلیج فارس و وارونه جلوه دادن موقعیت آن‏هاست. در حقیقت، این کشورهای خلیج فارس هستند که به امریکا برای ایستادگی بیشتر در برابر برنامه‏ی اتمی ایران فشار می‏آورند.

البته چون کشورهای حوزه‏ی خلیج فارس در خط مقدم مقابله‏ی احتمالی ایران قرار گرفته‏اند، مجبورند به نوعی و به ظاهر هم شده با ایران از در دوستی دربیایند. یعنی کشورهایی مانند بحرین، قطر، کویت و یا حتی عربستان سعودی نمایش دوستی با ایران می‏دهند، برای این که خود را در برابر خطر مقابله‏ی احتمالی نظامی ایران می‏بینند. ولی در عین حال این کشورها بیش از هر کشور دیگری نگران توسعه‏ی اتمی ایران هستند و بیش از هر کشور دیگری به امریکا در این مورد فشار می‏آورند.

اگر چه عربستان سعودی انکار می‏کند که مثلاً به چین در جهت هماهنگی بیشتر با جامعه‏ی جهانی علیه ایران، فشار می‏آورد. یکی از ابزارهایی هم که به این منظور به‏کار می‏گیرد، کاهش صادرات نفت ایران است و این‏که جای ایران را در فروش نفت به چین بگیرد ولی در ظاهر می‏گوید این سیاست را دنبال نمی‏کند و احتیاجی به درس دادن به چین در این مورد ندارد.

در حقیقت، سعودی‏ها نه تنها به امریکا که حتی به کشورهایی مانند چین و روسیه هم برای ایستادگی در برابر ایران، اقدام به اعمال فشارهای خاص خود می‏کنند.

بنابراین، شاید خیلی نیازی به این نباشد که امریکایی‏ها در جهت هماهنگی بیشتر با کشورهای خلیج فارس، متحمل زحمات زیادی بشوند. بلکه این کشورهای خلیج فارس هستند که از امریکا می‏خواهند ایستادگی بیشتری در برابر ایران داشته باشد.

هم‏زمان با اظهارات اخیر رابرت گیتس و هم‏زمان با آن‏که نتیجه‏ی آخرین مذاکرت گروه ۵+۱ تقریبا یک توافق بر سر اعمال فشار بیشتر بر ایران بود، از روز گذشته کنفرانس خلع سلاح اتمی در تهران برگزار می‏شود که می‏تواند نوعی واکنش و عمل متقابل نسبت به این‏گونه اقدامات باشد. برداشت شما از این کنفرانس چیست؟

ایران می‏خواست نشان بدهد که تلاش‏های امریکا برای منزوی کردن جمهوری اسلامی به نتیجه نرسیده است و این کشور دوستانی در منطقه و در دنیا دارد. ولی وقتی این اقدامات متقابل ایران را با اقداماتی که در کشورهای دیگر دنیا صورت می‏گیرد مقایسه می‏کنیم، می‏بینیم بضاعتی که ایران در این جهت به‏کار گرفته، منزوی نبودن این کشور را خیلی توجیه نمی‏کند.

مثلا مقایسه کنید که در امریکا کنفرانس خلع سلاح اتمی تشکیل می‏شود و رهبران ۴۷ کشور بزرگ دنیا در آن شرکت می‏کنند. ایران هم کنفرانسی برگزار می‏کند که شاید شناخته‏شده‏ترین چهره‏‏های شرکت کننده در آن وزرای خارجه‏ی عراق و سوریه هستند؛ به اضافه‏ی ۲۰ یا ۳۰ گروه غیردولتی که در حقیقت توریست‏های سیاسی هستند که به تهران می‏روند و تهران با تحمل هزینه‏ی سنگین و پذیرایی از این جماعت، اقدام به کار تبلیغاتی- سیاسی خاصی می‏کند که خیلی هم در دنیا انعکاس ندارد.

این تبلیغات و اخبار را در داخل ایران می‏شود خرج کرد و انتظار سرگرم کردن مردم را داشت، ولی در بازارهای خارجی این نوع تبلیغات خیلی خریدار ندارد و فقط هزینه‏های آن متوجه ایران می‏شود.

البته ایران اقدامات متقابل از این دست را پیش از این نیز داشته است؛ مثلا یک بار که جامعه‏ی اروپا به ایران بسته‏ی پیشنهادی ارائه دادند، ایران هم متقلابلا برای تعمیم صلح و عدالت در بقیه‏ی دنیا و رفاه و دوستی، پیشنهاداتی برای کشورهای ۵+۱ فرستاد و آن را بسته‏ی پیشنهادی ایران نامید.

به‏هرحال، بضاعت ایران چه از نظر تبلیغاتی و چه مقابله با بقیه‏ی دنیا، در حدی نیست که قابل مقایسه با نظام جهانی و با کشورهای بزرگ دنیا باشد. کنفرانس دو روزه‏ی خلع سلاح تهران هم استثنایی بر این قاعده نیست.

آقای تقی‏زاده، همان‏طور که شما نیز اشاره کردید، تا زمانی که کشوری به بمب اتمی دست پیدا نکند، عملا قرارداد منع گسترش سلاح‏‏های هسته‏ای را زیرپا نگذاشته و علیه او نمی‏توان اقدام قانونی انجام داد. به چنین کشورهایی اصطلاحاً "قدرت مجازی اتمی" و یا "قدرت بالقوه‏ی اتمی" می‏گویند. ولی نیویورک‏تایمز در گزارش خود آورده است که الان دیگر تعیین مرز بالقوه بودن و بالفعل بودن ایران، برای امریکا خیلی جدی شده است. نظر شما به عنوان یک کارشناس چیست؟ آیا واقعاً ایران به مرحله‏ای رسیده که تعیین این مرز دیگر سخت باشد؟

حق با شماست؛ این که کجا باید خط قرمزی رسم می‏شد و عبور از آن خط، به عنوان زنگ خطر تلقی می‏شد، برای امریکا و برای دنیا مشکلی بوده است. خیلی‏ها که شاید اسراییلی‏ها هم جزو آنان باشند، تصور می‏کنند ایران در حال حاضر از آن خط عبور کرده است.

همان‏طور که گفتید، تا قبل از این که کشوری به انفجار اتمی دست بزند، نمی‏تواند متهم به زیرپا گذاشتن مفاد منع گسترش سلاح‏های هسته‏ای بشود. اما فاصله‏ای که ابزار این کار را دراختیار داشته باشد تا زمانی که بمب را تولید کند و آزمایش اتمی را انجام بدهد، شاید فقط چند ماه باشد و در این فاصله‏، آن کشور می‏تواند هم‏چنان به این کار ادامه بدهد.

ایران هم در صورت اعلام خروج از معاهده‏ی منع گسترش سلاح‏های هسته‏ای و در صورت افزایش اورانیوم غنی‏شده‏‏ای که در اختیار دارد، با غلظت نظامی ۹۰درصد، می‏تواند در فاصله‏ی بسیار کوتاهی به این آزمایش دست بزند.

بنابراین امریکایی‏ها این قضیه را که شاید تا به حال به نوعی جدی نمی‏گرفتند، باید جدی‏تر از قبل گرفته باشند؛ واکنش‏های امروز، یعنی اعمال فشار در جامعه‏ی جهانی، هماهنگی ایجاد کردن و همین‏طور توسل به قوه‏ی نظامی در صورت لزوم، بازتاب جدی‏ گرفتن آن چیزی است که تا کنون به عنوان خطر بالقوه از آن یاد می‏کردند و حالا آن را به عنوان خطر بالفعل می‏بینند.

بنابراین مرز میان این دو، مرز بسیار بزرگی نیست و یک کشور بالقوه‏ی اتمی، عملاً می‏تواند یک کشور بالفعل نظامی اتمی باشد و این حالت فقط در مورد ایران صادق است. برای این که کره‏ی شمالی هم از این مرز عبور کرده، به انفجار اتمی نیز مبادرت ورزیده و عملاً جزو کشورهایی است که سلاح اتمی دراختیار دارد.

مصاحبه‌گر: میترا شجاعی

تحریریه: بهمن مهرداد

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر