«ایران به انقلاب ورزشی نیاز دارد» • گفتوگو با حسن آل صفر
۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعهدویچه وله: در هفتههای اخیر روند ممانعت سازمان تربیت بدنی جمهوری اسلامی از سفر برونمرزی تیمهای ورزشی ایران با چندین مورد دیگر همچنان ادامه یافته است. علیرغم موافقت فدراسیونهای مربوطه، مانند فدراسیونهای ورزشهای رزمی ایران، مسافرت این تیمها مرتب لغو میشود. این روند عجیب را چه طور ارزیابی میکنید؟
حسن آل صفر: همان طور که میدانید این بار اول نیست و بار آخر هم نخواهد بود. ما این مشکل را با تیمهای دیگر هم داشتهایم و خیلی راحت است. استدلالش این است که با وجود اتفاقاتی که در حال حاضر در خاورمیانه افتاده و همچنین وجود خطر پناهندگی این کشتیگیر یا تکواندوکار یا ورزشکاران دیگر در خارج، سفرها را منع میکنند. جالب اینجاست که هیچ کدام از فدراسیونهای ما مستقل نیستند، یعنی با کشورهای دیگر گفتوگو میکنند، قرار میگذارند، هزینه و خرج میکنند، بعد از مدتهای زیاد ورزشکاران را آماده میسازند و وقتی حاضر به سفر میشوند، کمیتهای هست که میتواند اجازه دهد که این تیم برود یا این تیم نرود.
با توجه به این که بسیاری از این تیمهای ورزشی رزمی ایران در سالهای گذشته پیشرفت چشمگیری را داشتند، لغو سفر این تیمها به خارج از کشور چه عاقبتی را میتواند برای ورزش ایران داشته باشد؟
شما وقتی ورزشکاران را از شرکت در مسابقات بینالمللی منع میکنید، دیگر انگیزهای برای ورزشکار نمیماند. ورزشکار برای چی باید ورزشکار شود، برای چی باید برود بجنگند، برای چه کسی باید آمادگی خودش را درست کند، برای چی باید برود روی تشک کشتی بگیرد، مخصوصاً ورزشهای رزمی که ورزشهایی انفرادی است و آن شخص باید به خوبی خودش را بتواند بسازد. به تنهایی یا با گروه. ورزشکار با چه انگیزهای برود دنبال آمادهشدن.
اما جالب اینجاست که یک روند متقابلی هم قابل مشاهده هست. از آن طرف مربیان صاحبنام بینالمللی تیمهای ورزشی خارجی نیز حاضر نیستند به ایران بیآیند.
ببینید، خودمان را گول نزنیم. خیلیها بعد از اتفاقی که برای آقای کلمنته افتاد، چون یادتان نرود که آقای کلمنته مربی کوچکی نبود و در اروپا برای خود نام و اعتباری دارد، بعد از این مورد و همچنین اتفاقی که برای آقای قطبی و دایی افتاد و همچنین مسئله یکشبه مربی شدن و نشدن و رفتن و برگشتن آقای قطبی و آن همه سروصدا، خب هر مربی خارجی دیگری که اسم و رسمی دارد، نگاه میکند و میبینید که به چه کشوری باید برود و در آن کشور خانوادهاش باید چه گونه زندگی کنند، با چه مشکلاتی روبهرو است. حالا شما یک ده میلیون هم به یک مربی بدهید، او حاضر نیست اعتباری و وجهای را که سالهای سال برای خودش ساخته و همینطور خانوادهاش را فدا کند که بخواهد تیم ملی فوتبال ایران را یا نمیدانم تیم تکواندو ایران یا تیم پینگ پنگ ایران را رهبری کند.
اما چرا بازیهای دوستانهی تیم ملی فوتبال ایران نیز رفته رفته دیگر داخل ایران انجام نمیشود و در امارات برگزار میشود، مانند دو دیدار دوستانهی ایران مقابل روسیه و برزیل؟
ایران هنوز یک منطقه جنگی است و بسیاری از شرکتهای بیمه حاضر به بیمه کردن بازیکنانی که به ایران میروند نیستند، مخصوصاً بازیکنان حرفهای. حالا شما روابط کشورهای دیگر را به آن اضافه کنید، متوجه میشوید چرا تیمها به ایران نمیروند. ما باید برویم در ابوظبی بازی کنیم، انگار که کشور خودمان ورزشگاه ندارد. البته ورزشگاه بسیار بزرگی هم دارد، اما اجازهی بازی در ایران داده نمیشود.
آیا چشماندازی را برای آیندهی نزدیک یا آیندهی دور میبینید که این وضع نابسامان به پایان برسد و ورزش ایران نیز بشکلی آبرومندانه در عرصهی بینالمللی فعال باشد؟
باید بگویم که ما یک انقلاب ورزشی میخواهیم. دیگر از این روشنتر نمیتوانم بگویم. یعنی باید عدهی زیادی که نه ورزشکارند، نه ورزش دوستاند و نه از ورزش چیزی میدانند، از ورزش بروند بیروند و ورزشکارها، دانشجویان تربیت بدنی و تحصیلکردهها و مدیریت سالم به ورزش ما بیآید تا بتوانیم در یک دورهی پنج ساله یا دهساله این ورزش را درست کنیم. در غیر این صورت به قول معروف همین آش است و همین کاسه.
اما این ایدهآلی که به آن اشاره کردید، در حال حاضر یک رؤیاست...
راستش آرزو بر جوانان عیب نیست. ما هم امیدواریم که این چنین شود. برای این که عرضه آن را داریم، ظرفیت آن را داریم و انگیزهی آن را داریم. ولی خب دستگاهی هست که اجازهاش را نمیدهد که فعلاً ما به این آرزوهایمان برسیم.
مصاحبهگر: فرید اشرفیان
تحریریه: شهرام احدی
برای شنیدن لینک صوتی گفت و گو با حسن آل صفر بر لینک پایین کلیک کنید.