ایران اتمی در منطقه بحرانی خاورمیانه
۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبهبرنامهی هستهای جمهوری اسلامی از آغاز در فضایی مشکوک و غیرشفاف زاده شد و طبعا بدگمانی جامعه جهانی را برانگیخت. اما در درون ایران نیز این برنامه هرگز به عنوان پروژهای ملی و ضروری برای پیشرفت و آبادانی کشور در برابر افکار عمومی مطرح نشد. ایرانیان نه از راه بحثی آزاد و گسترده توسط کارشناسان و دولتمردان، بلکه بیشتر از طریق کشمکشهای سیاست خارجی با برنامهی هستهای کشور خود آشنا شدند.
دکتر ناصر پاکدامن، استاد پیشین دانشگاههای تهران و پاریس، از کوتاهی سران ایران در ارائهی اطلاعات کافی به مردم درباره برنامهی هستهای چنین انتقاد میکند: «هیچوقت در کشور بحثی نشد که ما چرا به طرف نیروی هستهای میرویم. این مسئله برای مردم توجیه نشد که نیروی اتمی برای ایران چه ضرورتی دارد. روشن نشد که این تصمیمها برای چه گرفته شده و چه پیامدی برای مردم ما دارد.»
دکتر پاکدامن، اقتصاددان مقیم فرانسه، دسترسی به نیروی هستهای را، حتی برای استفادهی مسالمتآمیز، اقدامی بیفایده میداند که هزینهی کلانی بر کشور تحمیل میکند، بیآنکه حاصلی داشته باشد: «به گمان من نیروی هستهای در روزگار ما راهی بیهوده است. اگر اینهمه سرمایهگذاری روی تکنولوژیها و رشتههای مدرن مانند انفورماتیک و غیره انجام گرفته بود، به مراتب مفیدتر بود و قدرت کشور را بالا میبرد.»
خاورمیانهی پرآشوب
مسئلهای که کمتر به اهمیت آن توجه میشود، عواقب منفی ورود نیروی هستهای به خاورمیانه است، یعنی منطقهای که به خودی خود انباشته از تنشها و درگیریهای سیاسی و اجتماعی است. به گفتهی دکتر پاکدامن: «امروز تمام کشورهای خاورمیانه به دنبال نیروی هستهای هستند. امارات متحده عربی با فرانسه قراردادی بسته که به آن اجازهی استفاده از نیروی اتمی را میدهد. چنین چیزی قطعا به نفع ما نیست. نفع ما در این است که مردم نگونبخت خاورمیانه که از دهها سال پیش گرفتار جنگ و خونریزی بودهاند، بالاخره به صلح و آرامش برسند. باید فشار آورد که اسرائیل هم بمب اتمی نداشته باشد. ما هم باید یاد بگیریم در این منطقه به همسایگان خود احترام بگذاریم و با اقوام و ملتهای گوناگون در صلح و آرامش زندگی کنیم.»
از نظر منتقدان برنامه هستهای، آنچه حیثیت و نفوذ ایران را در میان ملتها و اقوام خاورمیانه بالا میبرد، رشد و بهروزی مردم کشور است، نه قدرتنماییهای کور و بیهدف رهبران.