انگیزهی دشمنپنداری – برخورد منفی تهران به پیام اوباما
۱۳۸۸ فروردین ۲, یکشنبهباراک اوبا جدی است: او پیشتر آمادگی خود برای گفتوگو با ایران را اعلام کرده بود، و اینک از فرصت جشن "نوروز" استفاده کرده تا به تهران آغازی دوباره را پیشنهاد کند.
او در پیام خود، از ایران به عنوان کشوری با فرهنگی کهن ستایش کرد. از زبان جورج بوش نیز، که ایران را یک "محور شرارت" مینامید، زمانی چنین چیزی شنیده بودیم. این موضوع اما نکتهی کماهمیت در پیام رئیس جمهور آمریکاست. مهم در پیام اوباما گشودگی و شفافیتیای بود که او در توضیح این موضوع به ایرانیان به کار برد که میان دو کشور مجموعهای از اختلاف نظرهای جدی وجود دارد که وی آماده و مصمم است آنها را از راههای دیپلماتیک در دستور بررسی قرار دهد.
به نظر میرسد که استراتژی اوباما مواجهه در سطحی برابر باشد. رئیس جمهور آمریکا دریافته است که با برخورد از بالا و نیز البته دستور و مجازات به جایی نمیرسد. حتّا ممکن است این گونه برخوردها نتیجهی عکس ببخشند، یعنی طرف مقابل خود را مغبون و مورد بیاحترامی و تحقیر حس کند و درست به همین دلیل حتّا امتیازهایی را که به او میدهند، نپذیرد.
پیام اوباما ممکن است به دل بسیاری از ایرانیان نشسته باشد، ایرانیانی که به هر حال مدتهاست چشم بر آمریکا دوختهاند و مشتاق تجدید روابط اند. ولی در محافل حکومتی تهران، آشتیجویانهترین پیامها از طرف واشنگتن با بیاعتمادی روبرو میشود، و دست کم در ابتدا به آن برخورد پسزنندهای میکنند. چنین برخوردی را در روز شنبه (۲۱ مارس) از طرف آیتالله علی خامنهای دیدیم. او در سخنرانی روز آغاز سال تازه در مشهد، از اوباما انتقاد کرد و گفت، روا نیست که او به ایرانیان سال تازه را تبریک بگوید و همزمان آنان را به تروریسم و خشونتورزی متهم کند.
در اینجا رهبر دولت ایران نمیخواست دریابد که او به اختلاف نظرهایی اشاره میکند که اوباما نیز از آنها سخن گفته است: پشتیبانی ایران از حزب الله و حماس و نیز این سوءظن که هدف از برنامههای اتمی کشور دستیبابی به سلاح اتمی است.
خامنهای یک روز قبل، پیشبرد برنامهی اتمی را بزرگترین دستاورد سال گذشته خوانده بود. بر این قرار نمیتوان انتظار داشت که او در این موضوع کوتاه بیاید. این موضوع اما باز است که با وجود تفاوت بارزی که میان موضع واشنگتن و آمریکا وجود دارد، آیا او برای تماس مستقیم به قصد گفتوگو در مورد مجموعهای از مسائل مطرح چراغ سبز نشان خواهد داد یا نه.
میتوان و میباید تلاش کرد وجوه اشتراک را یافت. منافع مشترک واقعیت دارند: ایالات متحدهی آمریکا و ایران در اصل منافع مشابهی در عراق، و از آن بیشتر در افغانستان دارند. هر دو کشور عراق و افغانستان بایستی آرام بگیرند و باعث دردسر نباشند، نه برای ایران نه برای بقیهی جهان. اگر ایران و آمریکا موفق شوند – مثلا در کنفرانس آتی افغانستان در لاهه – از منافع مشترک عزیمت کنند، چرا نتوانند به دیگر مسائل مورد اختلاف بپردازند؟
بسیاری چیزها بستگی به اعتماد متقابل دارد و به نظر میرسد مشکل، کمبود آن است. بویژه تهران برای بیاعتماد بودن انگیزهی قابلفهمی دارد: ایدئولوگهای "جمهوری اسلامی" آشکارا میترسند که نزدیکی به آمریکا بنیاد آموزهی دولتی آنان را سست و لرزان کند. زندگی با دشمنی فرضی به نام آمریکا، سادهتر است.
پتر فیلیپ (Peter Philipp)