استراتژی دفاعی نوین ایالات متحده و اصل توازن
۱۳۸۷ آذر ۲۸, پنجشنبه
وزیر دفاع آمریکا مینویسد: «اصل تعیینکننده برای پنتاگون در استراتژی نوین دفاع ملی عبارت است از توازن.» رابرت گیتس معتقد است در سه زمینه باید توازن برقرار شود: میان جنگهای کنونی و جنگهای آینده؛ میان جنگهای قراردادی و جنگهای ضدشورشی؛ و میان حفظ جنبههایی از فرهنگ نظامیگری آمریکا و کنارگذاشتن جنبههای دیگری که اکنون دچار تحجر شده است.
به عقیدهی وزیر دفاع آمریکا، شکست این کشور در عراق یا افغانستان، یا حتا شکست ظاهری و تصوری آن در یکی از این دو جبهه، ضربهای گران بر اعتبار آمریکا در میان دوستان و متحدان و نیز در بین معاندان آینده وارد میآورد. از همین رو، پس از کاهش نیروهای نظامی در عراق، آمریکا حضور خود را در این کشور به شکل نهادهای مشورتی و طراح برنامههای ضدتروریستی برای سالهای زیادی حفظ خواهد کرد.
توازن میان اکنون و آینده در افغانستان نیز باید مد نظر باشد. گیتس معتقد است، افغانستان شاید چالشی به مراتب خطیرتر از عراق باشد که حل آن در گرو تعهد نظامی و اقتصادی آمریکا برای سالهای مدید خواهد بود.
افزایش نقش درگیریهای ضدشورشی
در نزاعهای آینده، عملیات نظامی مستقیم و نبردهای قراردادی جای خود را خواهند داشت، اما نقش نبردهای ضدشورشی و غیرقراردادی به مراتب بیشتر خواهد شد. وزیردفاع آمریکا مینویسد این کشور ــ دستکم تا آینده ای مدید ــ دیگر درگیر جنگی از نوع عراق و افغانستان نخواهد شد، یعنی تغییر رژیم و ملتسازی . اما تردیدی نیست که شبکههای بزرگ تروریستی، به ویژه آنها که در حاشیه و در مرزهای دولتهای ورشکسته و ضعیف پایگاه ساختهاند، چالشی بزرگ برای ایالات متحده خواهند بود.
به اعقتاد گیتس، دستههای شبه نظامی، گروههای شورشی، و آکتورهای غیردولتی ــ در جوار ارتشهای کشورهای درحال توسعه ــ به طور روز افزون به تکنولوژیهای نوین و مرگبار دست پیدا میکنند. پیروزیهای حزب الله لبنان بر اسراییل در سال ۲۰۰۶ نمایانگر این حقیقت است. زرادخانهی حزب الله با انبوه بمبها، موشکها، و خمپاره اندازها، از مهمات نظامی بسیاری از دولتها نیز پیشی میگیرد!
وزیر دفاع آمریکا نتیجه میگیرد که از این پس شکل و روش جنگها پیچیده و مرکب است و تنها از یک نمونه (قراردادی یا غیرقراردادی) تبعیت نمیکند. به گفتهی رابرت گیتس حتا اگر تاریخچه دخالتهای نظامی آمریکا را در نظر بگیریم ــ در ویتنام، لبنان، گرانادا، پاناما، سومالی، هائیتی، بوزنیا، کوسوو، افغانستان، عراق، شاخ آفریقا، و مناطق بسیار دیگر ــ باز هم در این میان تنها نخستین جنگ خلیج فارس به یک جنگ قراردادی شباهت داشت و در بیشتر موارد دیگر نقش نزاعهای ضدشورشی بسیار برجسته بوده است.
تاثیرات بحران اقتصادی و ناکامی جنگ عراق
به نظر میرسد واقعیتهای بحران عظیم اقتصادی و ناکامیهای جنگ عراق باعث تجدید نظر در استراتژیهای نظامی ایالات متحده شده است. وزیر دفاع این کشور اکنون به صراحت میگوید، آمریکا باید به محدودیتهای توان و امکانات خود در صحنهی جهانی واقف باشد و در خود کشور نیز این امکان را ندارد که مثل گذشته با خریدهای بینهایت خاصه خرجی کند.
رابرت گیتس مینویسد، «پیشرفتهای ما در تکنولوژیهای دقیق اطلاعات و ردیابی ماهوارهای، توان ارتش را فوقالعاده افزوده است. طالبان را ظرف سه ماه و صدام حسین را طی سه هفته منکوب کردیم. میتوان در ایالت نوادا دکمهای را فشرد تا لحظهای بعد یک کامیون در موصول عراق منفجر شود. میتوان با بمبی از آسمان خانهای را هدف گرفت بدون آنکه منزل بغلی آسیب ببیند. اما هیچ کس هرگز نباید از ابعاد روانشناختی، فرهنگی، سیاسی و انسانی جنگها غافل بماند.»
به عقیده وزیر دفاع آمریکا، «جنگ در نهایت تراژیک و نامطمئن و ناکارا است. از همین رو مهم است که نسبت به مدلهای کامپیوتری، مدل تحلیل سیستمها، تئوریهای بازیهای جنگی، و آموزههای نظیر آنها شک کنیم.»