از کمونیسم به صوفیگری و سر انجام به فانتزی
۱۳۹۸ مهر ۳۰, سهشنبهپدر دوریس لسینگ (Doris Lessing) در جنگ جهانی اول افسر ارتش و مادرش پرستار بیمارستان جنگی همان افسر بود.
پدرش پس از جنگ کارمند بانک و به بانک شاهنشاهی شعبه کرمانشاه منتقل شد.
دوریس از سفری یاد میکند که از کرمانشاه به همراه والدین به تهران داشته و مادر باردارش در تهران برادرش را به دنیا آورده است. مادر دوریس همیشه به خانوادهاش میگفته که بهترین سالهای زندگیش در ایران گذشته است: «در ایران دور از انگلیس رابطه پدر و مادرم با خانوادهشان قطع نشده بود، ولی به زودی در آفریقا دیگر اثری از آنها نبود.»
پنج ساله بود که پدرش به همراه خانواده برای تصاحب زمین و سودای ثروت به رودزیای جنوبی در آفریقا رفت.
۱۴ ساله بود که به مدرسه رفت ولی دیری نپایید که برایش آموزگاران سرخانه گرفتند.
او همزمان اپراتوری تلفن، کار در ادارات و روزنامهنگاری پیشه کرد و داستانهای کوتاه نوشت.
۲۰ ساله بود که ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد.
نام لسینگ را اما از همسر دومش که یک آلمانی بود گرفت.
۳۱ ساله بود که با "علفها آواز میخوانند" داستاننویسی حرفهای را آغاز کرد.
او در این دوره مانند بیشتر نویسندگان زمان، درگیر کمونیسم بود. پس از گذر از این دوره به صوفیسم رو آورد و در پایان عنصر اصلی داستانهایش را خیالپردازی قرار داد.
گرچه میگفت هیچگاه طرفدار فمینیسم نبوده، ولی بررسی زندگیش تلاشهای بسیار در این زمینه را آشکار میسازد.
۸۸ ساله بود که به عنوان یازدهمین زن و مسنترین برنده، جایزه نوبل ادبی را دریافت کرد: «لابد فکر کردهاند بهتر است پیش از اینکه از این دنیا بروم، به من نوبل بدهند.»
رمان "فرزند پنجم" او در ایران توسط مهدی غبرایی ترجمه شده و بسیار مورد توجه است اما ناقدان ادبی بهترین کتابش را "دفترچه یادداشتهای زرین" میدانند که در کانون آن دو شخصیت زن که نمونه خودباوری و رهایی زنان از بندهای سنت هستند، قرار دارند.
دوریس لسینگ در ۹۴ سالگی در لندن درگذشت.