«اخوان به شعر نیما زبانی آشنا بخشید»
۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبهدویچه وله: به نظر شما، جایگاه اخوان در شعر نو فارسی کجاست؟
نعمت آزرم:
پاسخ دقیق آن است که در میان گروندگان و شاگردان نسل اول نیما، سه تن در پیوند شعر نیما که در ذهنیت دوستداران شعر فارسی غریب جلوه میکرد، نقش عمده داشتند و بامداد در میان این سه تن نیست. من از دههی سی صحبت میکنم. این سه تن عبارت بودند از فریدون توللی، نادر نادرپور و اخوان ثالث. اینها هرکدام به نحوی در اینکه پلی باشند میان معیارهای پسند شعر کلاسیک و شعر نیما، نقش عمده داشتهاند. کار شاملو بعداً تاثیر خود را میگذارد.در میان این سه تن، اما اخوان ثالث بیشترین تاثیر را حتی بعد از اینکه شاملو از شعر نیمایی مکتبی دیگر گشود، داشت. نقش هیچکدام از اینها حتی با حضور خود شاملو هم به اندازهای که نقش اخوان در گسترهی تحول شعر امروز ایران مؤثر بود، نبود. به دلایلی که به فشردگی میشمارم:
بزرگترین کار اخوان این بود که اولاً با زبان فصیحی که داشت و با گنجینهی فرهنگ شعر کهنی که در دست داشت، شعر نیمایی را با زبانی بیان کرد که این زبان آشنا بود. به لحاظ قدرت اخوان در میراث شعر فارسی.
دیگر اینکه اخوان مهمترین آموزههای دقیق در بارهی صورت تاریخی تحول شعر امروز ایران را نوشت. عمدهترین آنها کتاب معروف "نوعی وزن در شعر امروز ایران"، "عطا و لقای نیما"، "بدعتها و بدایع نیما یوشیج" و "نیما مردی بود، مردستان" بودند. کتابهایی که نام بردم، کتابها و جزوههای درسی دانشکدهی ادبیات و هرجا که قرار باشد شعر امروز ایران شناخته شود، هستند. هیچکدام از آنان دیگر این کارها را نکردند و البته در بضاعتشان هم نبود.
همچنان که خود نیما این توفیق را داشت که نظریهی دکترین تحول شعر کلاسیک ما به شعر امروزین را در آثاری مانند "دنیا خانهی من است" و "حرفهای همسایه" ارائه کند، تکمیل، تدقیق و علمی کردن آنها با اخوان بود.
اخوان هم با آثاری مانند "زمستان" (از نیمهی دوم این دفتر) "آخر شاهنامه و "از این اوستا" و هم با کتابهایی که نام بردم، بیشترین نقش را در تحول جدی شعر امروز ایران داشت.
یعنی یک حالت آموزگاری هم نسبت به این قضیه داشت.
به همین دلیل گفتم که هیچکدام از آنان در جایگاه اخوان نبودند. شاملو که ازمکتب نیما راهی دگر گشود، حرف دیگری است. اما نکتهی کار شاملو این است که در شعر سپید شاملو که پیشاهنگیاش با خودش بود و بهترین کارها در این زمینه را نیز خود او انجام داد، اینکه نفرات دیگری در آن حوزه و حدود، کارهایی به آن درخشانی انجام داده باشند را من نمیشناسم. ولی شعر اخوان بیشتر آینده دارد. یعنی ادامهی شعر نیمایی با اخوان است.
بازگشت اخوان به سبک کلاسیک و وزنهای کلاسیک را چگونه میبینید؟
در این باره به تفصیل در نخستین سالمرگ اخوان در مطلبی با عنوان «آفاق زبان فارسی همواره از چراغ شعر اخوان روشن خواهد بود» نوشتهام.
در اینجا فقط به توضیح عام آن میپردازم و آن این است که ما باید بدانیم که عمر آفرینش هنری هر هنرمند و یا هر شاعر، با عمر فیزیکیاش، الزاماً دو خط موازی با هم نیستند. همهی شاعران بزرگ جهان در برهههایی از زندگیشان شاهکارهایشان را آفریدهاند و بعد از آن کارهای دیگری کردهاند که اگر نمیکردند، طوری نمیشد.
در بارهی اخوان باید بهطور خلاصه بدانیم که اخوان زاده و پروردهی مکتب ادبی خراسان است و در مکتب ادبی خراسان، شما نخست باید ادیب باشید، یعنی به جمیع علوم ادبی مسلط باشید. به یاد میآورم که در نوجوانی خودم و برادرم شفیعی کدکنی، در منزل فرخ، یعنی انجمن ادبی خراسان، کسی تا ادیب در همان معنایی که خود بهار و خود فرخ بودند، نمیبود، به آنجا راه نمییافت.
این پشتوانه موجب میشود که اخوان در میانههای سنین ۴۵ به بعد، گرایشهای کموبیش بیشتری به شعر کلاسیک پیدا کند. بنابراین شعر اخوان یک دایره است که با "ارغنون" آغاز میشود، نیمهی چپ دایره که بالا میرود، به "زمستان"، "آخر شاهنامه" و "از این اوستا" میرسد و در نیمهی دوم که به سمت پایین میآید است که به کتاب "تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم" میرسد که در این کتاب، بیشتر شعرها کلاسیک هستند.
یعنی در سالهای پایانی عمر، بازگشتی به شعر کلاسیک در اخوان هست. ولی کارهای درخشان اخوان مربوط به همان نیمهی نخست کارهای اوست.
تاثیر اخوان را در شعر امروز و در میان ادبدوستان امروز ایران چگونه میبینید؟
به گمان من، هیچ شاعر جدیای نیست که در شعر امروز کارهای باشد و از این که بداند پیش از او چه گذشته است، بینیاز باشد. تجربهی نسل دوم شاگردان نیما هم که خود من از آنها هستم، همین را نشان داده است.
در این زمینه چون اخوان، چنانکه گفتم، آن کارهای نظری را در مورد شعر ایران انجام داده است و همچنین زبان فصیح و قدرتمند او بدون هیچگونه اغراقی، در شعر جوانی که امروز میخواهد کار کند و به سرانجامی برسد مؤثر است. به نظر من، شعر اخوان در درازنای زمان کارکردهای اجتماعی خود را دارد.
مایلم این گفتوگوی کوتاهمان را با یک خاطره از شما تمام کنم و فکر میکنم هیچ چیزی بهتر از رباعیها یا اشعاری که در بارهی اخوان گفتهاید، نباشد.
حدود ۲۰ سال پیش که اخوان سفری به اروپا داشت و اندکی بعد از آن فوت کرد، ترانههای پیوستهای به نام «دیدار مهدی اخوان ثالث» برایش گفته بودم. دوتا از این ترانهها را برایتان میخوانم که داوری در بارهی اخوان و شعر او نیز هست:
ای شعر نوآیین دری، فرزندت
گنجینهی فرهنگ کهن، پسوندت
در پرورش گلی که نیمایاش کاشت
گلزار ندید باغبان، مانندت.
شعر تو زبان حال ایران من است
ایران به زبان شعر تو، در سخن است
شعر تو همان حافظهی میهن ماست
واگویهی نو ز خاطراتی کهن است.
مصاحبهگر: اسکندر آبادی
تحریریه: بهمن مهرداد