آزاديخواه بیپروا
۱۳۹۹ اسفند ۲۹, جمعهمادر پروانه اسكندری (فروهر) با ادبيات آشنا و پدرش كارمند اداره راه آهن و فرهيخته بود:
«خانه ما جزيره امنی بود كه در آن كاستی را مهربانی و همنوايی جبران میكرد و بی نيازی را در ما میآفريد. عصيان و اعتراضم نيز ريشه در خانواده دارد.
۱۲ ساله بودم كه به دنبال شعار نويسی بازداشت شدم و با پادرميانی افراد بانفوذ خانواده به خانه بازگشتم».
دانشآموز بود كه با "انجمن ادبی آناهيتا" از سازمانهای همگام "حزب ملت ايران" و عضو جبهه ملی همكاری داشت.
۲۰ ساله بود كه عضو "حزب ملت ايران" شد و يك سال پس از آن رشته جامعه شناسی را در دانشگاه تهران آغاز كرد و همزمان آموزگار دبيرستانهای تهران بود.
افزون بر اين به كنشگری سياسی ادامه داد.
۲۲ ساله بود كه به خاطر سخنرانی برای دانشجويان معترض به كشتن سه دانشجو در سال ۱۳۳۲ بازداشت شد: "پس از چندی به دنبال تحصن دانشجويان از زندان آزاد گرديدم".
او نخستين زنی بود كه به نمايندگی دانشجويان كشور برگزيده شد و نخستين نماينده زن در كنگره و شورای مركزی جبهه ملی بود.
۳۲ ساله بود كه همسر و همرزمش داريوش فروهر را دستگير كردند و او را از تدريس بازداشتند اما او همچنان به مدرسه های جنوب تهران سر ميزد و برای بچه های تنگدست كتاب و نوشت افزار تهيه میكرد.
۳۹ ساله بود كه در آستانه انقلاب ۵۷، سردبيری "خبرنامه جبهه ملی" را پذيرفت و اين مقام را پس از انقلاب برای هفته نامه سازمانش كه ارگان سياسی جبهه ملی بود و همچنين "آرمان ملت" ارگان "حزب ملت ايران" حفظ كرد.
او پس از انقلاب به شغل آموزگاری اش بازگشت:
«ولی هنوز سال پايان نگرفته، انحصارگران كژ انديش و انقلابی های يكشبه، مرا به پاكسازی و محروميت از حقوق و بازنشستگی محكوم كردند».
او در سرودهها، گفتارها، سخنرانیها و گفتگوهايش با رسانههای درونی و برونمرزی بیپروا از آزادی عقيده و بيان میگفت و همواره به تلاش و نبردش در راه برابری حقوق زن و مرد میافزود:
«زمانی گمان میكردم با دگرگونیهای اجتماعی جهش به سوی تعالی و تكامل امری ناگزير است ولی امروز باور دارم برای بهبود شرايط زندگی بايد مبارزه ويژهای را پی ريخت، زيرا جامعهای كه پيوسته برتری مرد را توجيه كرده در بيان شعار برابری زن و مرد صادق نيست و در بنياد زندگی زن نمیتواند تحولی ايجاد كند.
دل نبنديد بر شب تيره
ترسم اين حيلهها شود چيره».
پروانه اسكندری (فروهر) در ۶۰ سالگی در زادگاهش كشته شد.