کنشگری اجتماعی و سیاسی سلبریتیها؛ چرا و چگونه؟
چهرههای شاخص رسانهای، هنری، فرهنگی و ورزشی یا به اصطلاح سلبریتیها تا چه اندازه میتوانند بر حرکتهای اجتماعی یا حتی سیاسی تاثیرگذار باشند؟ اگر قرار بر ورود این چهرهها به عرصه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی باشد، تا کجا میتوانند پیش بروند؟ آیا اصولا حد و مرزی برای آنها در این عرصهها وجود دارد؟ آیا تابو یا خط قرمزی میتوان در این زمینه متصور شد؟ ورود این چهرهها به عرصه فعالیت سیاسی و اجتماعی آیا میتواند تاثیری پایدار و جامع بر این حرکتها بگذارد؟
به نظر محبوبه عباسقلیزاده، پژوهشگر و کنشگر حقوق زنان، ورود سلبریتیها به عرصه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را تا جایی که محدود به فعالیتهایی از قبیل جمعآوری کمک برای زلزلهزدگان یا امدادرسانی به مثلا قربانیان اسیدپاشی یا موارد مشابه باشد که نیاز به بسیج فوری مردم و رابطه معتمدانه دوسویه دارد، مفید است اما به محض اینکه دامنه این حرکتها گستردهتر شود و در قالبهای دیگری روی دهد میتواند منجر به حذف جامعه مدنی شود.
او معتقد است اگر سلبریتیها رهبری حرکتهای اجتماعی را در دست بگیرند، این میتواند خطرناک باشد چرا که ناپایدار است.
عباسقلیزاده جامعه مدنی را جامعهای پاسخگو میداند که بر اساس سازماندهی حرکت میکند و پیگیر عواقب کمپینهایی است که ایجاد میکند. در حالی که حرکتهای سلبریتی محور موقتی است و مثلا برای زلزله پولی جمع میکنند و بعد تمام میشود و درحقیقت جنبشی ایجاد نمیشود.
او در این زمینه معتقد است سلبریتی داخل کشور ریشههایش مشخص است اما سلبریتی خارج از کشور اصلا معلوم نیست در چه شرایطی، توسط چه گروه سیاسی و با چه پروژهای ظهور کرده و مردم را در شبکههای اجتماعی به یک حرکت فراخوان میدهد.
آزاده دواچی اما میگوید با اینکه تاثیرات این حرکتها بلندمدت نیست و حرکتهای تاریخدار است ولی در نبود جامعه مدنی و در شرایطی که تنها ابزار، سلبریتیها هستند که میتوانند مردم را به یک حرکت دعوت کنند چرا نباید از آنها استفاده کرد.
این نویسنده و کنشگر میگوید در جایی که مردم ممکن است اصلا یک فعال مدنی را نشناسند اما یک سلبریتی را به خوبی میشناسند و پشت او راه میافتند چرا نباید از این پتانسیل استفاده کرد.
دواچی معتقد است به جای نهی این حرکتها بایستی تعاملی میان سلبریتیها و کنشگران مدنی برقرار کرد تا آنها بتوانند از سلبریتیها برای اهدافشان استفاده کنند.
محبوبه عباسقلیزاده میگوید تعامل بین سلبریتیها و فعالان مدنی در چندین مورد اتفاق افتاده مثلا زمانی که جعفر پناهی به عنوان یک فیلمساز با خانوادهاش به استادیوم آزادی رفت تا از خواست ورود زنان به استادیومهای ورزشی حمایت کند.
اما اشکال کار از نظر عباسقلیزاده جایی نمایان میشود که سلبریتی خودش میخواهد ابتکار عمل را در دست بگیرد. او میگوید اساس فعالیت مدنی این است که یک سازمان مدنی و سازمانده وجود دارد که دنبال یک چهره میگردد تا خواستههای سازمان را در افکار عمومی نمایندگی کند. در حقیقت سازمان و سازمانده از کاریزمای سلبریتی استفاده میکند برای اینکه مردم را وارد جنبش اجتماعی کند.
این جنبش با ماشینی که در آن سازمان هست مرتب تغذیه میشود و چهرهها و سلبریتیهای مختلفی در آن وارد و خارج میشوند. ولی آنچه در ایران اتفاق میافتد این است که چهره جای سازمانده را میگیرد.
آزاده دواچی اما اشکالی در این موضوع هم نمیبییند. او میگوید در نبود جامعه مدنی هر فرد تبدیل به یک کنشگر سیاسی میشود یعنی از پتانسیل افراد میتوان به عنوان کنشگر استفاده کرد و سلبریتیها این توانایی را دارند که با تبدیل شدن به منبع کنشگری بتوانند افراد را هم تبدیل به کنشگر کنند.
عباسقلیزاده با این نظر دواچی که معتقد است جامعه مدنی در ایران وجود ندارد، مخالف است. او میگوید جامعه مدنی وجود دارد اما به خاطر اهداف سیاسی سلبریتیهایی که به خصوص در خارج از کشور هستند صدای جامعه مدنی خفه میشود.