پیشآهنگ داستانسرایی در اروپا
۱۳۹۸ خرداد ۲۶, یکشنبهماندگارترین اثر او تصویر ملموس و زندهای از ایتالیای سده ۱۴ میلادی است.
پدر جووانی باکاچیو Giovani Boccaccio بازرگان و کارمند بانک بود. جووانی نوزاد بود که مادرش را از دست داد.
پدر میخواست که پسرش راه او را ادامه دهد.
۱۴ ساله بود که او را به شهر ناپل فرستاد تا در شعبه محلی بانکی که او در مرکز آن کار میکرد آموزش ببیند.
اما جووانی چنان شیفته ادبیات بود که همه وقتش را صرف مطالعه و آموزش علوم انسانی میکرد و در کنار آن به داستانسرایی میپرداخت و در این کار چنان پیش میرفت که از زندگی خود نیز داستان میساخت.
۳۰ ساله بود که پس از رفت و آمد در دربار ناپل به زادگاهش فلورانس بازگشت و در آنجا هم با درباریان محل رفت و آمد میکرد و از دیدهها و شنیدههایش داستان میساخت و میپرداخت.
۳۵ ساله بود که بیماری طاعون در ایتالیای آن زمان همهگیر شد. در همان سال او به نوشتن ماندگارترین اثرش "دِکامِرون" Decameron پرداخت. این اثر دربرگیرنده ۱۰۰ داستان است از زبان هفت دختر و سه پسر که برای دوری از طاعون به خارج شهر میروند تا زمان را بهتر و خوشتر بگذرانند.
شیوه قصهپردازی تودرتوی روایتها خواننده را به یاد داستانسرایی شرقی به ویژه هزار و یک شب میاندازد.
"دکامِرون" به خاطر روایتهای واقعگرایانه و ملموس و سبک کنايهآمیزش از شاهکارهای ادبیات جهان به شمار میآيد.
آشنايی نزدیک او با پترارک و دانته، شاعران بلندآوازه، باعث شد که رفته رفته به ادبیات کلاسیک و زبانهای لاتین و یونانی رو کند و آثاری به این زبانها پدید آورد اما هیچکدام از آنها محبوبیت و شهرت "دکامِرون" را نیافتند.
کنایه و گاه ریشخند عشق و دین جانمایه این داستان جاودان است و حکایتها همواره خواننده را به این پرسش وامیدارد که داستان عشقی گیراتر است یا کنایههای مربوط به دین و آیین.
عاشق و روحانی هر دو وعدههای "سر خرمن" میدهند اما چون وعدههای روحانیان بلندبالاترند، سرانجام دروغینشان غافلگیرکنندهتر و غمبارتر است و بیشتر باید به ریشخند گرفته شوند.
"دکامرون" توسط محمد قاضی به فارسی ترجمه و در تهران چاپ شده است.
جووانی بوکاچیو در ۶۲ سالگی در زادگاهش درگذشت.