یگانگی هستی بر نگارههای بوم
۱۳۹۸ فروردین ۱۰, شنبهمیگفت: «میکوشم همه چیز را آن جور که میبینم نقاشی کنیم، نه آنطور که میدانم.»
پدرش کشیش بود و مادرش دست خوشی در نقاشی، نویسندگی و موسیقی داشت ولی کارهای پسرش را غریب و بیهوده میپنداشت.
به خانوادهاش بسیار وابسته بود و برادر کوچکترش تئو را از همه بیشتر دوست میداشت.
از آنجا که خانواده پروتستانی داشت که در یک روستای کاتولیک زندگی میکردند دوره دبستان را زیر نظر مادرش گذراند.
۱۱ ساله بود که او را به یک مدرسه شبانهروزی فرستادند ولی پس از چهار سال دیگر هزینه پرداخت آنجا را نداشتند.
۱۵ ساله بود که به اصرار پدرش در شرکت عمویش به فروش آثار هنری پرداخت و ۸ سال بر خلاف گرایش درونیاش به عنوان نماینده آنان در لاهه، لندن و پاریس دوام آورد.
۲۳ ساله بود که علیه خانواده شورید. نخست کوشید به عنوان آموزگار زبانهای فرانسه و آلمانی کار کند و سپس به جنوب بلژیک رفت و واعظ معدنچیان شد.
۲۷ ساله بود که سرانجام راهش را یافت و در ۱۰ سال آخر زندگیاش ۸۶۴ نگاره و بیش از ۱۰۰۰ طرح از خود به جا گذاشت که ارزش والای آنها پس از درگذشتش بر بینندگان آشکار شد.
ویژگی هنر او بهرهگیری از قطر و حجم رنگها است بیآنکه آنها را با هم بیامیزد. این کار درخشندگی و جانداری آثارش را بیش از پیشینیانش چشمگیر ساخته است.
میگفت: «همیشه حس میکنم همه چیز جهان با هم وحدت دارد. انگار همه چیز با یک آهنگ حرکت میکند. آسمان در زمین جریان دارد، زمین در درخت، درخت در میوه، میوه در انسان و انسان در آسمان و زمین و ... و همیشه کوشیدهام این احساس را در نقاشیهایم نشان دهم".
ویژگی دیگر کار او بیباکیاش در بهرهگیری از رنگها است: "سیبزمینیخورها"ی تنگدست را تیره و آفتابگردانهای زرد را روشن و درخشان کشیده و ماندگار کرده است.
هر اندازه با طبیعت یار و همراه بود، با انسانها نمیساخت. افسرده و تنگدست از پاریس به جنوب فرانسه پناه آورد ولی آسایشگاه روانی هم برایش کاری نکرد.
ونسان ونگوگ در ۳۷ سالگی در شهرک اووِر در شمال پاریس خود را کشت.