نویسنده خوشبینی بدبینانه و بدبینی خوشبینانه
۱۳۹۷ بهمن ۹, سهشنبهپدر آنتون چخوف دکان کوچکی داشت، ولی زود ورشکست شد و به مسکو رفت. آنتون تا ۱۹ سالگی با وجود تنگدستی در زادگاهش دوام آورد و دیپلم گرفت.
درباره آن دوره مینویسد: «تنگدستی مثل یک دندان خراب بود که دردش را پیوسته حس میکردم.»
تنگدستی در مسکو هم ادامه داشت، اما با بورسی که به او داده بودند توانست هم پزشکی بخواند و هم جای پدر همیشه مستش را در خانواده بگیرد و خواهر و برادرها را با کارهای متفرقه و پول مختصری که از چاپ نمایشنامهها و داستانهایش میگرفت، تأمین کند.
میگفت: «پزشکی زن عقدی من است و ادبیات معشوقهای که به زودی ترکش میکنم.»
اما هرگز آن معشوقه را ترک نکرد و تا پایان عمر پزشک افتخاری باقی ماند.
چخوف حدود ۶۰۰ اثر ادبی آفرید که درونمایه بیشترشان را از زندگی و وضعیت بیمارانش میگرفت. او به رهایی مردم به پشتوانه پیشرفتهای علمی باور داشت، اما دگرگون ساختن بنیادین جامعهای را که خود از وضعیت آن انتقاد میکرد، نادرست میدانست.
طنز و انتقادهای او را در جملهها و کلمات قصار نباید جست، بلکه در حالات و شرایطی باید دید که از زندگی مردم توصیف کرده است.
شخصیتهای داستانها و نمایشنامههای او در روند رویدادها و آنچه پیش میآورند و میگویند، نشان میدهند آنچه عنوان میکنند نیسستند.
میگفت: «نویسنده نباید درباره بدبینی و خوشبینی و معنای زندگی و مانند آنها داوری کند، بلکه باید تنها نشانگر اندیشه و عمل شخصیتهای گوناگون باشد.»
۳۰ ساله بود که با وجود بیماری سل و هشدار پزشکان برای پژوهش به سیبری و جزیره ساخالین و اردوگاههای کار اجباری آنجا رفت و در آنجا حدود ۱۰ هزار نفر را درمان کرد و کتابی درباره ناهنجاریها و سختیهایی نوشت که بر تبعیدیان میرفت.
او برای درمان بیماری سل به آلمان سفر کرد، اما در آن زمان دانش پزشکی بر این بیماری چیره نشده بود.
آنتون چخوف در ۴۴ سالگی در بادِنوایلِر در جنوب آلمان درگذشت.