"چالشهای مهاجرت پایانناپذیرند" • گفتوگو با ناهید کشاورز
ناهید کشاورز دومین مجموعه داستانهای خود به زبان فارسی را منتشر کرده است. نام کتاب جدید او "میان دو تاریکی" است که دربرگیرنده هشت داستان کوتاه است. در کانون این داستانها، همچون نخستین اثر نویسنده، "کافه پناهندهها"، زندگی در مهاجرت و چالشهایی نشسته است که پناهندگان با آن روبرو هستند.
خوانندگان کتابهای کشاورز از طریق داستانهای او میتوانند معنای غریبه بودن در کشوری دیگر و سخن گفتن به زبانی غیر از زبان خود را بفهمند. آنها با ترس از مرگ و ناامیدیهای مهاجران و پناهندگان آشنا میشوند و در عین حال استقبال آنان از دوستیهای جدید و امیدهای آنان را میشناسند.
نویسنده خود سالهاست در آلمان در تبعید به سر میبرد. او در رشته روزنامهنگاری در ایران تحصیل کرده ولی همچون بسیاری از منتقدان و دگراندیشان ایرانی پس از انقلاب مجبور به ترک وطناش شده است. در نتیجه او تنها به عنوان ناظر از درد و رنج یا شادمانی کسانی نمینویسد که میکوشند در محیطی بیگانه و در بیشتر موارد بدون داشتن هر گونه پشتیبانی از سوی شبکهای از روابط اجتماعی روی پایشان بایستند. او خود سالیانی دراز تجربه زندگی در غربت را پشت سر گذاشته و درباره زندگی و مرگ اغلب ناگزیر در آن اندیشیده است.
کشاورز با نهادهای گوناگونی در آلمان همکاری داشته که هر کدام به نحوی با مفاهیم مهاجرت، پناهندگی و جذب در کشور میزبان سر و کار دارند. او در رشته مشاوره روانشناسی تحصیل کرده و حدود ۲۵ سال است که به عنوان مشاور امور پناهندگان در شهر کلن کار میکند و در نتیجه از نزدیک با زندگی و رنج و شادی آنها آشناست.
داستانهای او بسیار به واقعیت زندگی مهاجران و پناهندگان در آلمان نزدیک هستند، آنقدر نزدیک که اگر تجربه زندگی در مهاجرت را داشته باشی و دیگر ایرانیان مهاجر یا پناهنده را بشناسی از خود میپرسی آیا این داستان، داستان زندگی دوستی یا همسایهای که میشناسم نیست؟
او بدین ترتیب به پناهنده یا مهاجر که از او گهگاه تنها تصویری منفی و حتی هولآور در رسانهها مطرح میشود، شخصیتی انسانی میبخشد، با تمامی ترسها، دردها، امیدها و ناامیدیهایی که همه انسانها تجربه میکنند.
ترجمه نخستین اثر نویسنده به آلمانی این امکان را فراهم میسازد تا جامعه میزبان با این تصویر آشنا شود. این ترجمه در کنار تلاشهای دیگری قرار دارد که برای مقابله با پیشداوریها علیه مهاجران و پناهندگان انجام میگیرد؛ پیشداوریهایی که حتی تا حد انسانزدایی از آنان پیش میرود.
دویچه وله به مناسبت روز جهانی مهاجران (۱۸ دسامبر) که سازمان ملل متحد شعار امسال آن را نشان دادن نقاط مثبت مهاجران برای کشورهای میزبان قرار داده، از ناهید کشاورز دعوت به مصاحبه کرد تا از او درباره آثار و تلاشهای این نویسنده ایرانی مقیم کلن برای روشنگری بپرسد.
دویچهوله: شما در دو کتاب "کافه پناهندهها" و "میان دو تاریکی" داستانهای کوتاه جذابی را درباره زندگی کسانی نوشتهاید که بخصوص از ایران و همچنین از دیگر کشورها برای زندگی به آلمان آمدهاند. داستانها و توصیفها به نظر بسیار ملموس میآیند. آیا این افراد همه واقعی هستند؟ آنها را تجربه کردهاید یا خلق کردهاید؟
ناهید کشاورز: ترکیبی از هر دو. در زندگی روزمره یا زندگی کاریم با آنها در رابطه قرار گرفتهام، اما آنها را دوباره خلق کردم بطوری که کسی خود را در آنها نیابد و در عین حال بتوانند هر کدام از ما باشند. من به شخصیت داستانهایم وفادارم، آنها را همانگونه که هستند باور دارم بیآنکه این دلنگرانی را داشته باشم که در زندگی کاریم امانتداری را رعایت نکردهام، اما در عین حال این امکان را داشتهام که در طی بیش از ۲۵ سال کار مشاوره مهاجران و پناهندگان آنها را بشناسم و همزمان تصویر تازهای از آنها در ذهنم بسازم.
در "میان دو تاریکی" به نظر میآید خودتان بیشتر در جریان داستانها حضور دارید. درست است؟
بله درست است. حضور من در این کتاب حضور مرئیتری است. مثل اینکه خواسته باشم بگویم من هم هستم کنار دیگران. در "کافه پناهندهها" من مشاور در نقش راوی حضوری با فاصله داشتم ولی در "میان دو تاریکی" درگیری حسی و عاطفی من بیشتر است. میخواهم بگویم که در میدان مهاجرت و غربت خود راوی هم گرفتاریهای خودش را دارد. میخواهم بگویم همه در یک قایق نشستهایم وهمه به نسبت جایی که نشستهایم میتوانیم افق را کم و بیش ببینیم اما تلاطم دریا را همگی احساس میکنیم.
انگیزه شما برای نوشتن درباره این افراد چه بوده است؟
این افراد از من جدا نبودهاند، ما بخشی از زندگی همدیگر هستیم و با هم بخشی از تاریخ اجتماعی مهاجرین ایرانی. تاریخی که باید دربارهاش سخن گفت و به نظر من رمان و داستاننویسی میتواند به خوبی از عهده آن برآید. من میخواستم خودمان را بنویسم، میخواستم بنویسم که در میان دو فرهنگ با تربیت فرزندانمان چقدر مشکل داریم، میخواستم بگویم که تنهایی و دلتنگی سالیان سال در مهاجرت همراهمان است و میخواستم بگویم که با وجود همه اینها در مهاجرت زندگی میکنیم، میخندیم، غمگین میشویم، دروغ میگوییم، سر همدیگر را کلاه میگذاریم، عاشق میشویم، کار میکنیم و جدایی ومرگ را تجربه میکنیم.
آیا این ربطی به انتخاب حرفهای شما و تغییر شغل از روزنامهنگاری به مشاور پناهجویان و پناهندگان دارد؟
من هیچوقت فکر نکردهام که حرفه روزنامهنگاری را کنار گذاشتهام یا تغییر شغل دادهام. روزنامهنگاری انتخاب اول من بوده وعلاقمندی همیشه من. کار مشاوره روانشناسی هم برایم جذابیت خودش را دارد و با آن میتوانم زندگیم را بگذرانم. با آن دیگری درباره آنچه مورد علاقهام است بنویسم. دو کتابم نتیجه این دو تخصص وعلاقمندی من است.
چرا عنوان کتاب اخیرتان را "میان دو تاریکی" انتخاب کردهاید؟
این عنوان نوشتهای است از یالوم نویسنده و روانکاو که من خیلی نوشتههایش را دوست دارم. این عنوان اشارهای است به تاریکی و ناآگاهی ما قبل از تولد و سیاهی بعد از مرگ و حد فاصل میان آن دو که زندگی است. این عنوان داستان آخر کتاب هم هست که همه شخصیتهای داستانهای کتاب در جایی کنار هم قرار میگیرند و درباره موضوع مرگ با هم حرف میزنند.
آیا این برداشت به نیت و حس شما نزدیک است که شما در داستانهای "کافه پناهندهها" بیشتر به مبارزه تیپهای مختلف پناهنده در شرایطی پرداختهاید که پناهجویی و پناهندگی و مهاجرت ایجاب میکند، و در کتاب دومتان این چالشها و مبارزهها را در متنی وسیعتر قرار میدهید به طوری که روندهایی که پناهجو، پناهنده یا مهاجر طی میکنند طبیعی است، مثل همه انسانها و نه به خاطر موقعیت پناهجویی و مهاجرت؟
من عمدی در این تقسیمبندی نداشتم. زندگی در مهاجرت در هر زمانی که باشد چالشهای خاص خودش را دارد. تمام شدن مراحل اول اقامت و پناهندگی تنها تمام شدن یک دوره و ورود به یک دوره دیگر با چالشهای خودش است که گاه دشوارتر هم هستند.
ببینید هر چقدر از زمان اقامت ما در اینجا میگذرد و هر چه بیشتر من درگیر زندگی مهاجران و پناهندگان میشوم و همینطور زندگی خودم، متوجه میشوم که دشواری تنها در زندگی در کشوری دیگر و به جبر یا اختیار نیست، مشکل میان خودمان هم هست. ما در ایران با تفاوتهای سنی، قومی، جنسی، عقیدتی، طبقاتی و... تعریف میشدیم. در اینجا به همه اینها تفاوت مدت زمان اقامت، نوع اقامت، نوع رابطه با کشور میزبان، نوع نگاه به مهاجرین قبلی و همینطور نگاه آنها به تازهرسیدگان هم اضافه میشود. در نتیجه در بیشتر موارد اینکه ما مهاجران یا پناهندگان ایرانی هستیم پیوندی میانمان ایجاد نمیکند و گاه گفتگو به یک زبان مشترک تنها میتواند کمک کند تا بدانیم که چقدر کم همدیگر را میشناسیم.
من امیدوارم داستانهایم بتوانند به این شناخت و نزدیکی کمک کنند. دلم میخواهد این داستانها بتوانند نشان دهند که مهاجرین چه طیف گستردهای را در بر میگیرند و نشان دهند که هر کدام از آنها با توجه به تفاوتهایشان چگونه درشرایط تازه زندگی کردند و هرکدام چه راهحلهایی برای چالشهای رودررویشان یافتند.
"کافه پناهندهها" به تازگی به زبان آلمانی هم منتشر شده است.آیا امیدوارید با داستانهایتان کسی یا چیزی را تحت تاثیر قرار دهید؟
من دلم میخواهد تصویری واقعی از زندگی پناهندگان نشان بدهم. تصویری که بتواند هر چند کم، اما بر تصور پرتنش مردمی که هر روز زیر بمباران خبرهای تلخ در مورد پناهندهها هستند تاثیر بگذارد. تصویر ملموستری از زندگی آنها ارائه دهم. آنها بیشتر در رسانهها ارقام و اعدادی هستند که آمدهاند تا زندگی آرام ساکنان کشورهای مختلف را درهم بریزند یا آمدهاند تا بر سیاستهای دولتها تاثیر بگذارند. من میخواهم تاثیری هر چند کوچک بر شناخت بهتر آنها بگذارم. شناختی که بتواند آنها را به هم نزدیکتر کند. برای درک متقابل مهاجرین و در اینجا آلمانیها بحث وگفتگو و دیالوگ لازم است و ادبیات میتواند ابزاری برای برقراری این ارتباط باشد. تا اینجا نظرات دلگرمکننده خوبی دریافت کردهام، درک نکات ظریفی که خوشحالکننده است.
گفتوگو با شما درباره کتاب جدیدتان "میان دو تاریکی" در روز جهانی مهاجران انجام میگیرد و ما به دلیل تجربه چندین ساله شما در زمینه امور پناهندگان و مهاجران دوست داشتیم شما و آثارتان را بیشتر بشناسیم. اما اجازه دهید از فرصت استفاده کنم و چند سوال را هم در باره وضعیت پناهجویان و مهاجران در آلمان با شما مطرح کنم. پیشنهاد عملی شما به سیاستگذاران این کشور چیست تا بلکه پروسه پناهندگی و جذب مهاجران آسانتر شود؟
به نظرم باید پروسه پناهندگی و سیاستهای جذب مهاجر را از هم جدا کرد، ضمن اینکه تقویت و داشتن برنامه منظم در جذب مهاجر میتواند بر موضوع پناهندگی هم تاثیر بگذارد چون بخشی از پناهندگان به واقع مهاجرانی هستند که چون امکان دیگری ندارند تقاضای پناهندگی میدهند.
در مورد پناهندگی قبل از هر چیز میباید برنامه جدی قابل اجرایی وجود داشته باشد. باید افراد متخصصی که بتوانند پروسه پناهندگی را به درستی پیش ببرند به کار گمارده شوند. پیچیدگیهای دست و پا گیر اداری کار را نه تنها طولانی بلکه با گرفتاریهای متعدد همراه میکند. ما به یک سیاست یکدست در همه ایالتهای آلمان برای موضوع پناهندگی نیاز داریم، به توجه ویژه به وضعیت جوانان تنهای زیر سن قانونی و زنان و کسانی که دشواریهای روانی را از سر گذراندهاند . قانونگذاران باید بپذیرند که موضوع الحاق خانواده را باید جدی بگیرند.
در داستانهای شما احساس همدردی با شخصیتها به چشم میخورد. توصیه شما به پناهجویان و مهاجرانی که جدید میآیند،از هر تیپ و گروهی باشند، چیست تا دوره انتقالی و جذب در جامعه را بهتر و راحتتر بگذرانند؟
راستش را بخواهید سوال دشواری است. نسخه یکسانی وجود ندارد. یک سری توصیههای کلی است که من خیلی طرفدار آنها نیستم .هر کس باید با توجه به شرایط خودش امکاناتش و وضعیت روانیاش راه حلهایش را بیابد. بدیهی است تحمل دشواریها برای کسی که از ترس جانش به اینجا آمده تا کسی که برای داشتن زندگی بهتر، که به حق هم هست، فرق می کند، دلتنگی یک نوجوان ۱۳ ساله بدون خانواده با دلنگرانیهای نوجوان هم سن خودش که در خانواده زندگی میکند کاملا متفاوت هستند.
فکر میکنید کتابهای خودتان تا چه حد به این موضوع کمک میکند؟
من میتوانم امیدوار به تاثیراتی باشم. دلم میخواهد کمک کند تا اول بهتر همدیگر را بفهمیم. دلم میخواهد تنهایی آقای احمدی (یکی از شخصیتهای داستان) به همه سالخوردگان کمک کند تا بدانند تنها از تنها بودن رنج نمیبرند. مشکل خانواده بهارلو با بچههایشان مشکل خیلی از خانوادههاست و شاید بشود دنبال راه حل مشترکی برایش بود. داستانهای من مثل نگاه کردن به یک آلبوم عکس خانوادگی است که وقتی نگاهش میکنی هم خاطراتی زنده میشوند وهم به یادت میآید که تنها نیستی و هر بار در ورق زدن این آلبوم چیز تازهای را پیدا میکنی.
"کافه پناهندهها" در عرض دو سال به چاپ سوم رسیده آن هم در دورهای که فروش کتاب نسبتا پایین است. انتظار این استقبال را داشتید؟ دربارهاش چه فکر میکنید؟
خوشحالم. امیدوار بودم که استقبال بشود. دلم میخواهد این کتاب در ایران هم مورد توجه قرار بگیرد. کتاب کافه پناهندهها حاصل سالها درگیری ذهنی من است. من ماهها با شخصیت داستانهایم زندگی کردهام تا توانستهام آنها را بنویسم. آنها را همراه خودم به اینطرف و آنطرف بردهام تا بدانم در شرایط مختلف چطور رفتار میکنند.
برنامه آیندهتان چیست؟
اگر منظورتان در زمینه کار نوشتن است با شخصیتهای داستانهای تازهام درگیرم.
***مشخصات کتابهای ناهید کشاورز:
میان دو تاریکی، انتشارات فروغ، کلن ۲۰۱۸.
Nahid Keshavarz: Flüchtlingscafe, Sujet Verlag, Bremen 2018.
کافه پناهندهها، انتشارات فروغ، چاپ سوم، کلن ۲۰۱۸.