هشت اصطلاح رنگی در زبان آلمانی
از خشم سیاه شدن تا مشاهده موشهای سفید. در اینجا با برخی اصطلاحات زبان آلمانی آشنا میشوید، که به گونهای با رنگ سر و کار دارند. این اصطلاحات را نمیتوان واژه به واژه به زبان فارسی برگرداند.
"کمی خاکستری در خاکستری کشیدن"
در فهرست اصطلاحات زبان آلمانی ابتدا از بیرنگترین رنگها آغاز میکنیم: رنگ خنثی و کم و بیش کسالتبار خاکستری. وقتی آلمانیها از کسی سخن میگویند که همه چیز را به رنگ خاکستری در متن خاکستری نقاشی میکند، منظورشان این است که او فردی بدبین است و تفاوت یا تمایز میان پدیدهها را نمیبیند، بلکه همه چیز برای او ملالآور است.
"این زرده تخم مرغ نیست"
آلمانیها و تخم مرغ پیوند عجیب و غریبی با هم دارند. برای آلمانیهایی اهل صبحانه زرده تخم مرغ به قول ما ایرانیها از نان شب هم واجبتر است، چون هیچ چیز لذیذتر از خوردن این مایه زرد و چسبنده نیست. از اینرو وقتی یک آلمانی میگوید که "این زرده تخم مرغ نیست"، منظورش این است که این بهترین گزینه نیست و کار هنوز به کمال نرسیده.
"آبی بودن" همان "آبی کردن" نیست
در آلمانی به کسی که بیش از حد مشروب نوشیده، میگویند طرف "آبی است" و نیز به کسی که از رفتن به سر کار در میرود میگویند مشغول "آبی کردن" است. در قدیم برای آبیرنگ کردن لباسها از الکل و ادرار استفاده میشد. اما رنگرزان به جای خالی کردن آبجوها در دیگهای بزرگ، خودشان آن را مینوشیدند. چون رنگ کردن لباسها زمانبر بود، چندان اهمیت نداشت که فردای آن روز - به دلیل سردرد پس از مستی ـ سر کار نروند.
"ای تو ۹ سبز"
"ای تو ۹ سبز" را آلمانیها بیشتر زمانی بر زبان میآورند که موضوعی اسباب حیرت و ناراحتی آنان شده است. با آنکه منشأ این اصطلاح ناروشن است، اما برخی براین نظرند که در برخی از بازیهای ورق، ۹ پیک یک ۹ سبز است. برای مثال در بازی ورق "تاروت" ۹ سبز، برای دارنده این ورق، به معنای وقوع حادثهای نامنتظره و ناگوار است.
"تار نخ قرمز"
رد تار نخ قرمز را نباید هرگز از نظر دور داشت. اصطلاحی که یوهان ولفگانگ گوته نیز در فصل ۲۱ کتاب خود "خویشاوندهای اختیاری" از آن چنین یاد کرده است: «تمامی طنابهای ناوگان سلطنتی، از قطورترین تا نازکترین آن، چنان با تار نخ قرمز درهم تنیده شدند که بیرون کشیدن آن بدون ریش ریش کردن طنابها ممکن نبود.» (اشاره به ماجرای سرقت طنابهای ناوگان سلطنتی انگلیسی در قرن هجدهم)
"بنفش: آخرین کوشش"
امروزه این اصطلاح نه چندان پسندیده به گوش کمتر کسی آشناست. در گذشته اما، مانند دوران یوهان ولفگانگ گوته، باور بر این بود که رنگ بنفش رنگ زنانی ست که مایوسانه در جستجوی شریک زندگیشان هستند. زنانی که خود را فرتوتتر از آن میدانند که برازنده تنپوشی به رنگ صورتی باشند. بعدها اما رنگ بنفش به نماد برابری حقوق و رهایی زنان بدل شد.
"دیدن موش سپید"
انسان با مصرف الکل یا مواد مخدر دچار روانپریشی یا خیالات واهی میشود. انگلیسیها وقتی این خیالات واهی را توصیف کنند، از "فیل صورتی" میگویند. از هر سه نفر یک نفر باور دارد که در دور و برش سوسک یا جانوری جونده را دیده. آلمانیها نیز وقتی در شرایط مشابه به توصیف روانپریشی خود میپردازند، از دیدن "موش سپید" میگویند.
"از خشم سیاه شدن"
"از خشم سیاه شدن" اصطلاحی است که در اصل اشاره به وضعیتی دارد که در آن بدن انسان رنگ خود را میبازد. آلمانیا تنها زمانی از "خشم سیاه" میشوند که کاسه صبرشان لبریز شده باشد؛ حسی که در بازی دسته جمعی "عصبانی نباش" به راحتی میتواند به آدم دست دهد. این بازی برای آلمانیها میتواند آزمایشی باشد برای سنجش قدرت اعصاب و روانشان.