یک "شازده کوچولو" که نه بزرگ میشود و نه پیر
۱۳۹۷ فروردین ۱۷, جمعهآنتوان دو سنتاگزوپری در اصل خلبانی جسور و ماجراجو بود، و تنها برخی از شیرینترین خیالها و جسورانهترین رؤیاهای خود را به روی کاغذ آورد. این فرانسوی آزاده در ۶ آوریل ۱۹۴۳ زمانی که اروپا در آشوب خون و جنون جنگ جهانی دوم فرو رفته بود، آخرین رؤیای پرشکوه خود را در قالب کتابی کوچک در نیویورک انتشار داد.
سنتاگزوپری نویسندگی و پرواز را به یک اندازه دوست داشت و هر دو برای او پیک رهایی بودند که جسم و جان او را از قیدوبندهای زندگی روزمره آزاد میکرد.
"شازده کوچولو" مهمترین اثر سنتاگزوپری، در قالب داستانی برای کودکان نوشته شده، اما گروههای گوناگون، از هر سن و رنگ و تیرهای، هر کسی در چهارگوشه جهان که اندکی شعور و قدری ذوق و ذکاوت داشته باشد، از این داستان لذت میبرد. سرگذشت او را میتوان نخستین درس فلسفی برای کودکان دانست و همچنین افسانهای دلنشین برای بزرگسالان.
داستان سرگذشت شاهزادهای کوچکاندام، با چشمانی هشیار و تخیلی سرشار است. موجودی پریوار که از سیارهای دور به زمین ما سفر کرده است. او آفاق را طی کرده اما هنوز در اندیشه گلی است که در سیارهی خود تنها گذاشته است. او که در سفری شگرف ناغافل به دنیای ما آمده، همه چیز را با بهت و حیرت مینگرد، زیرا دنیای ما را سخت آشفته و نابسامان میبیند.
حیرت "شازده کوچولو" از این است که ساکنان زمین هنوز به ارزش نعمت زندگی پی نبردهاند. او دریغ میخورد که آدمیان از غریزه و احساسات طبیعی خود دور افتاده و به جای گوهر ناب زندگی به زر و زیورهای مصنوعی دل بستهاند.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
پرواز در آسمان ادب
آنتوان دو سنتاگزوپری در ۶ ژوئن ۱۹۰۰ در خانوادهای فرهیخته در شهر لیون، جنوب فرانسه، به دنیا آمد. از کودکی استعداد ادبی خیرهکنندهای داشت، اما حرفه خلبانی را برگزید که به طبع بلندپرواز او بهتر پاسخ میداد.
در جوانی چند کتاب نوشت که کمابیش تمام آنها از شور رهایی و شوق پرواز نشان دارند: "پیک جنوب"، "پرواز شبانه"، "زمین انسانها" و...
بیشتر بخوانید: صد و دهمین سالگرد تولد خالق "شازده کوچولو"
سنتاگزوپری در پروازهای بیشمار خود به سفرهایی جسورانه دست زد و بارها با خطر مرگ روبرو شد. در سال ۱۹۳۵ در پروازی به مقصد هند، یکه و تنها، در شنزاری بینام ونشان از صحرای افریقا به زمین نشست. در آن هنگام که مانند غریقی "به تخته سنگی در اقیانوس بیکران" آویخته بود، ناگاه از صدایی گیرا به خود آمد: «لطفا برایم عکس یک گوسفند بکش!»
این صدای نرم و ظریف به "شازده کوچولو" تعلق داشت که مثل فرشتهای جادویی بر او ظاهر شد تا او را به تماشای جلوههای رنگارنگ زندگی فرا بخواند.
سنتاگزوپری تنها یک سال پس از انتشار "شازده کوچولو" در ۴۴ سالگی درگذشت. او این توفیق را نداشت که ببیند داستان کوچک او به یکی از محبوبترین کتابهای دوران ما بدل شده، و در چهارگوشه جهان کوچک و بزرگ با پیام دلنشین و امیدبخش آن آشنا هستند.
شاهزادهای برای دوران ما
بیشتر کودکان جهان، به ویژه نسلهای پیش که کمتر با بازیهای کامپیوتری سروکار داشتند، با این کتاب دلنشین آشنا هستند.
از روی داستان "شازده کوچولو"، نمایش تئاتری، باله، فیلم سینمایی و فیلمهای کارتونی و عروسکی تهیه شده است.
شازده کوچولو به بیش از ۲۵۰ زبان و گویش ترجمه شده، یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه است و بهطور متوسط سالی یک میلیون نسخه از آن در جهان به فروش میرسد.
داستان "شازده کوچولو" را نخست در سال ۱۳۳۳ محمد قاضی، مترجم نامی، به زبان فارسی برگرداند، اما بعدها مترجمان دیگری از جمله احمد شاملو ترجمههایی از آن به دست دادند؛ اگر چه برخی منتقدان ادبی، از جمله ابوالحسن نجفی ترجمه شاملو را چندان موفق نمیدانند، لحن و زبان آن را به بیان شاعر نامدار نزدیک میبینند.
گفته میشود که از این داستان ساده، زیبا و دلنشین حدود ۳۰ ترجمه فارسی منتشر شده است.
گزیدهای از گفتههای نغز "شازده کوچولو" در داستان سنتاگزوپری:
· «من در برابر گلی که مال من است، مسئول هستم.»
· «ارزش یک گل به قدر مدت زمانیست که پای آن صرف کردهای.»
· «آدمها توی یک باغ پنج هزار گل میکارند و بعد نمیتوانند گلی را که میخواهند پیدا کنند.»
· «آدم بزرگها خودشان چیزی نمیدانند، آن وقت با توضیح و تعریف حوصلهی بچهها را سر میبرند.»
· «چیزی که بیابان را زیبا میکند، چاهی است که در جایی پنهان است.»
· «شبها که به آسمان نگاه میکنی، انگار کن که همه ستارهها به تو تعلق دارند. من روی یکی از آن ستارههایی زندگی میکنم که دارد میخندد.»