چند دقیقه "آزادی یواشکی" در اعتراض به حجاب اجباری
۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۰, شنبهدر سال ۱۳۶۲ بالاخره فرمان "حجاب اجباری" تصویب و قانونی شد. از همان اولین روزهای سقوط سلطنت پهلوی و روی کار آمدن جمهوری اسلامی، زمزمههای اجبار به حجاب از سوی مقامات مختلف شروع شد.
در همان روزی که محمدرضا و فرح پهلوی ایران را ترک کردند، آیتالله منتظری در گفتوگویی با روزنامهی "کیهان" گفت:«زن نباید در جامعه لخت باشد که وسیلهی شهوترانی قرار گیرد.»
بعد از آن اطلاق واژهی "لخت" به زنی که روسری و چادر بر سر نداشت در ادبیات مذهبیهای طرفدار اجباری شدن حجاب، به رویهای مدام تبدیل شد.
بزرگترین تظاهرات اعتراضی زنان در سالهای بعد از انقلاب نیز در روز جهانی زن در سال ۱۳۵۷ با محوریت اعتراض به زمزمههای حجاب اجباری برگزار شد. دهها هزار زن در این تجمع شعار "ما انقلاب نکردیم، تا به عقب برگردیم" سر دادند.
در سال ۱۳۶۲ در ابتدا مادهی ۱۰۲ قانون تعزیرات تصویب شد که بعدها به شکل تبصره به مادهی ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی الحاق شد. این تبصره میگوید "زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ۱۰ روز تا ۲ دوماه یا از ۵۰ هزار تا پانصد هزار ریال جریمهی نقدی محکوم میشوند."
از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، زنان به شکل مداوم با خشونت، توهین و تحقیر در رابطه با حجاب خود مواجهاند. هزاران زن در ۳۵ سال گذشته به دلیل آنچه مقامات "بیحجابی" یا "بدحجابی" تلقی میکنند بازداشت، جریمهی نقدی و مجبور به امضای تعهدنامه شدهاند.
"گشتهای ارشاد" سالهاست که در معابر عمومی شهرها به دلیل پوشش به زنان برخورد میکنند و هرسال بودجهی قابل توجهی برای تبلیغات حجاب در سطح کشور هزینه میشود.
کنار زدن پوشش اجباری برای چند دقیقه
چند روزی است صفحهای به اسم "آزادیهای یواشکی زنان ایران" در فیسبوک بهراه افتاده است که میخواهد کارزاری برای به چالش کشیدن حجاب اجباری باشد.
زنان ایرانی از گوشهوکنار کشور هریک عکسی از خود در فضای عمومی را برای انتشار در این صفحه میفرستند. عکسی که در آن روسری را از سر برداشته و برای چنددقیقهای حجاب اجباری را نادیده گرفتهاند.
هر عکس به همراه روایت کوتاهی است از احساس هر زن به حجاب اجباری، احساس کنار گذاشتن روسری در فضای عمومی حتا برای چند دقیقهی کوتاه یا تجربهی هراس از برداشتن روسری در فضای عمومی.
زنی که بدون روسری کنار مقبرهی خیام عکس گرفته، نوشته است:« با همسرم به زیارت خیام در نیشابور رفته بودیم.در کنار بزرگ آزادهای چون خیام برای اعلام مخالفتم با حجاب اجباری، روسری را از سرم برداشتم. اتفاقا محوطهی مقبرهی خیام هم بسیار شلوغ بود.»
زن دیگری کنار یکی از تابلوهای شعار در دفاع از حجاب، بدون روسری عکسی انداخته و نوشته است:«عکس مربوط به سفرم به کرمان است. کنار در ورودی باغ شازده یکی از این تابلوها بود که متاسفانه به چشم همهی ما آشناست.»
پایین عکس زن دیگری که روسریاش را کنار دریا به آب سپرده است، از قول او نوشته شده: «روسری، آگاهانه از سرم میافتد.»
دختر جوانی که عکس بدون روسری را در حوالی زنجان ثبت کرده مینویسد:«لذت پیچیدن باد میان موهایم، تجربهی غریبی بود. کاش میشد همه این حس را تجربه کنیم.»
زنی دیگر که در شهر مذهبی قم بدون روسری عکس گرفته است، خطاب به جامعهی غالبا مذهبی قم نوشته است:«به خاطر عقیدهای که تو داری، صدها بار آفتاب سوزان قم را زیر چادر مشکی تحمل کردم. این چندثانیه آزادی یواشکی من را تاب بیار!»
مخالفت با آزادی که "یواشکی" است
تنها یک هفته بعد از آغاز به کار این کارزار فیسبوکی بیش از ۸۵ هزار نفر صفحه را لایک زده و هر روز چندین عکس و روایت تازه در صفحه منتشر میشود.
با اینحال این کارزار مخالفان پرشماری هم دارد. بسیاری از منتقدان به لفظ "یواشکی" در نام کمپین در کنار "آزادی" اعتراض دارند.
ژیلا بنییعقوب، روزنامهنگاری که خود به دلیل فعالیتهایش به یک سال حبس تعزیری و سی سال محرومیت از روزنامهنگاری محکوم شد، مینویسد:«به نظرم اینکه حرفی را یواشکی بزنیم یا کاری را انجام دهیم، دیگر اسمش آزادی نیست. فکر میکنم اگر قرار بود دلمان را به آزادیهای یواشکی خوش کنیم، هیچکس به دنبال آزادی نمیرفت. اگر این چنین بود این همه انسان در طول تاریخ برای آزادی هزینه نمیدادند، میگفتند بیاییم برویم یک گوشهای و یواشکی آزاد باشیم.»
کاربر دیگری مینویسد:«آن روی سکه "آزادی یواشکی"، "اسارت علنی" است. هرچه این آزادیهای یواشکی برایمان دلچسبتر باشد، یعنی اسارت علنی در هدایت کردن نیروی ما به خفیهها و خالی کردن آن در پستوها موفقتر بوده است.»
نمایش "ماهیت حاکم" با عکسهای بدون روسری
موافقان این کارزار فیسبوکی اما میگویند این صفحه راه خوبی برای نشان دادن "ماهیت استبدادی" حجاب در ایران است.
امین بزرگیان که پژوهشگر جامعهشناسی است مینویسد:«حجاب اسلامی، تنها پدیدهای بود که منتقدان و مخالفاناش در طی سالها حتا بدون برگزاری یک تجمع یا نوشتن یک مقاله انتقادی، آن را به مرور برانداخته و بیمعنا کردند. زنها با پوشش مرسوم امروزشان در مرز تعلیق و مرز قانون ایستادهاند.»
بزرگیان معتقد است اولین داوری هر غریبهای نسبت به نوع پوشش زنان در تهران این است که "این حجاب، اجباری و زوری است." او مینویسد:«هر زنی با نوع حجابش، "ماهیت حاکم" را نمایش میدهد. حاکمی که در برابر موضوع لباس و حجاب، همواره خود را در مواجهه با اشباح حس کرده است. نمیداند دراین میان باید یقه چه کسی و نهادی را بگیرد و برای همین در خلال گشتهای پلیساش، دست به دامان "کارفرهنگی" میشود؛ نمایشگاه میگذارد و برنامه تلویزیونی میسازد و کتاب چاپ میکند. هرجا نام کار فرهنگی از سوی حاکم به میان میآید، آن جا دقیقا جایی است که پلیساش مستاصل شده و نمیداند چه کسی را باید بزند.»
یک فعال حقوق زنان هم در دفاع از این کارزار مینویسد:«زنان بسیاری با باورها و دغدغههای متفاوت از در خانه خارج شدند، به فضای عمومی رفتند و برای چند دقیقه دست به کنش اعتراضی زده و این لحظه را ثبت کردند. این باارزش است، شروع بلند شدن و آغاز اعتراض عملی است.»