چشماندازهای نو در هنر اروتیک معاصر
۱۳۹۲ آبان ۳۰, پنجشنبهعشق شاهواژهی شعر و ادب فارسی است. دیوان غزلسرایان ایران چیزی جز قصه عشق، شرح عوالم و ستایش جلوههای رنگارنگ و پرفسون آن نیست، که "از هر زبانی نامکرر" به گوش میرسد. حافظ "سلطانی عالم را طفیل عشق" میبیند. مخلوقات، از آدمی و پری، وامدار عشق هستند. در غزل فارسی چیزی "از صدای سخن عشق" خوشتر نیست، "یادگاری که در این گنبد دوار" تا ابد خواهد ماند.
در مثنویها و منظومهها نیز عشق بر فرق عالم هستی نشسته است. از زبان نظامی گنجوی که "عشقپرستی" را همان "آوازه هستی" دانسته، تا مولانا که عشق را "مغز کاینات" خوانده که چون شاعر خواست وصف آن را رقم بزند، "قلم بر خود شکافت".
حتی در ادبیات حماسی ما، مثل شاهنامه فردوسی و نمونههای کوچکتری مانند سمک عیار و دارابنامه نیز عشق جایگاهی والا دارد و رمز و راز تمام شورها و جوششهاست.
اما این چگونه عشقی است؟
این عشق در سطحی بالاتر و برتر از زندگی گذران زمینی قرار دارد. مهری است که انسان فانی را با ابدیت و حقیقت پیوند میدهد. این رابطهی پاک و والا به حشر و نشر آدمیان ارتباطی ندارد، چه برسد به میل و کشش جنسی.
در غزل فارسی معشوق معمولا هیئتی بیصورت است، منبع نور و حقیقت الاهی است که "پرتو حسن آن در ازل" تجلی کرده و عالم را به آتش کشیده است. شیفتگی و شیدایی شاعر عارف نیز به خاطر پیوستن به فیض حق و نور حقیقت است.
اگر در برخی غزلها رگهای از پیوند زمینی و جسمانی دیده شود، همواره "معشوق مذکر" در مرکز "نظربازی و عشقورزی" قرار دارد. این نکته را سیروس شمیسا به روشنی در کتاب "شاهدبازی در ایران" با مثالهای فراوان از ادبیات کلاسیک ایران نشان داده است.
دو قطب جسمانی و روحانی
در برابر این عشق لاهوتی و سرمدی، عشقی زمینی قرار دارد که به شدت زشت و پلید و ناپاک است. این عشق معمولا از عرصه پاک و والای غزل بیرون است و بیشتر در قصاید و مثنویها و قطعات به بیان میآید.
در این دیدگاه دوگانه عشق جسمانی در تقابل و تضاد کامل با "عشق روحانی"، یکسره حیوانی و "شهوانی" است. به سخن شاعر عارفمسلک، این پیوندی که با هوسرانی و شهوتطلبی همراه است، عشق نیست، بلکه مایهی ننگ و رسوایی است.
در این رابطه مرد در پی سلطه بر زن، "رام" کردن او، "فتح" و تصرف بدن اوست؛ به تعبیر عبید "سپوختن" در اندام زنانه یا به زبان "رستم التواریخ": کوفتن عمود لحمی بر سپر شحمی!
در زیر سیطره و سطوت مردانه، زن کاملا منفعل است و یکسره در خدمت نیاز جنسی مرد. مرد نیتی ندارد جز "اطفای شهوت" و زن باید در هر وقت و حالتی آماده این "خدمت" باشد. بخش اعظم هجویات و هزلیات و خبیثات ادبیات فارسی، از همین مقوله است که گاه با "پورنو" پهلو میزند.
شگفتانگیز است که سرایندگان شیرینسخنی که عشق ملکوتی را به عرش میرسانند، چون به عشق زمینی میرسند، آن را چنین زشت و پلشت میبینند. نمونه برجستهی آن مولاناست که در "غزلیات شمس" عشق عرفانی را با شیواترین الفاظ میستاید، و در "مثنوی" که بیشتر با عشق زمینی سروکار دارد، زشتترین و رکیکترین تعابیر را به کار میبرد. در میان روابط جنسی بیشماری که در مثنوی هست، شاید نتوان حتی یک رابطه تمیز و سالم پیدا کرد. همه هرزگی و جلافت است و شناعت و خلاعت!
اما در برابر این دو قطب، یعنی عشق روحانی و خفتوخیز جسمانی، پیوند دیگری هست که میان دو پیکر تندرست و دو جان شیفته شکل میگیرد و سرچشمه ظریفترین و کاملترین رابطه بشری است. خواهش و تمنای طبیعی دو تن که آمیزش آنها با عشق و محبتی بیکران همراه است.
تنها چنین رابطهایست که می تواند خاستگاه هنر اروتیک باشد. جلال خالقی مطلق به اروتیسم یا رابطه اروتیک در فارسی "تنکامگی" نام داده که برگردان درستی به نظر نمیرسد، زیرا باز بر وجه "تنانگی" رابطه تأکید دارد و تنها نام لطیفتری بر "جماع" است.
نمونههای هنر اروتیک در تاریخ ادبیات تناور ایران بسیار اندک است و مصداق "النادر کالمعدوم"؛ جز این نیز نمیتواند باشد: ادبیات بازتاب جامعه است و از کوزه فرهنگ اجتماعی ما نیز نمیتوانسته چیزی بیش از این بیرون تراود. در جامعهای که از سویی ساختارهای کهنهی مردسالاری و فئودالی و از سوی دیگر سنتهای خفهکنندهی دینی بر آن حکومت میکنند، نمیتوان روابط سالم و استوار جنسی انتظار داشت.
تنها در آثاری انگشتشمار مانند "ویس و رامین"، "خسرو و شیرین" و برخی از داستانهای شاهنامه، زن نیز خواهش و کشش جنسی نشان میدهد، اما در اینجا نیز اغلب مرد فاعل است، زن دلخواه را انتخاب میکند و بر او چیره میشود. زن در بهترین حالت رضایت میدهد یا تمکین میکند، و این نیست جز به خاطر جایگاه فروتر زن در سراسر تاریخ فرهنگی ما.
اما در سکس و هماغوشی اگر زن همپای مرد نخواهد، در بدن معشوق نپیچد، کام نبخشد و کام نستاند، رابطه عاشقانه شکل نمیگیرد، و اروتیسمی نیز در کار نخواهد بود.
تابوی رابطه جنسی
ادیان الهی هماغوشی یا عمل جنسی را موهبت پروردگار برای تولید مثل و بقای نسل میدانند. سکسی که تنها به خاطر سرخوشی و لذتجویی باشد، عملی شیطانی است که از "نفس اماره" برمیخیزد.
اسلام و به ویژه مذهب شیعه جعفری، آمیزش جنسی را عملی طبیعی میشناسد؛ آن را نه تنها نکوهش یا سرکوب نمیکند، بلکه منبع شادی و لذتی بیکران میداند که خداوند به بندگان خود عطا کرده است. اما در فرهنگی که مرد را در مقامی برتر از زن قرار میدهد و زنان را "کشتزار مردان" میبیند، باز راه بر عشق بسته میشود.
در رابطه زناشویی و درون خانواده نیز همه چیز به خواست و اراده مرد میگردد و همسر باید تابع و مطیع باشد. در مرتبهای پایینتر از همسران، کنیزان جای دارند، که رسما بنده زرخرید مرد هستند و در خدمت شهوترانی او. آنها را به سادگی میتوان "فاحشه خانگی" نامید. مذهب شیعه با پذیرفتن متعه یا "صیغه موقت" عرصه تاختوتاز جنسی مرد را باز هم گستردهتر کرده است.
نگاه اروتیک در شعر فروغ
رابطه سکسی بر پایه عشق و عاطفه تنها در جامعهای سالم قابل تصور است که میان زن و مرد برابری برقرار است، زنان در کنار مردان زندگی آزادانه دارند، در بیان تمایلات خود آزاد هستند و زوج خود را آزادانه انتخاب میکنند. پس میتوان گفت که رابطه عشقی با آگاهی زنان به حقوق خود و مبارزه آنها در راه برابری ارتباط مستقیم دارد.
رهایی زنان از جمله به معنای درهم شکستن تابوهای جنسی است. مردی که ترکتازی و ماجراجویی در میدان سکس را حق خود میداند، نمیتواند زن را در قالب مفاهیم سنتی نجابت و ناموس حبس کند. در شعر مدرن ایران فروغ فرخزاد مهمترین سرایندهایست که آگاهانه و جسورانه به جنگ این مفاهیم مردانه رفت.
فروغ در نخستین شعرهای خود، با جسارت و غرور از سکس سخن میگوید، بیاعتنا به عرف و عادت مردانه که این را "گناه" میداند:
گنه کردم، گناهی پر ز لذت
در آغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینهجوی و آهنین بود
(شعر گناه از کتاب دیوار)
فروغ نخستین زن شاعری است که تمنا و خواهش سرکش اما سرکوبشده را به روشنی و زیبایی به زبان میآورد:
آه من پر بودم از شهوت، شهوت مرگ
هر دو پستانم از احساسی سرسامآور تیر کشید
آه
من به یاد آوردم
اولین روز بلوغم را
که همه اندامم
باز میشد در بهتی معصوم
تا بیامیزد با آن مبهم، آن گنگ، آن نامعلوم...
(شعر "دریافت" در کتاب تولدی دیگر)
فروغ در کاملترین شعرهای خود، با آگاهی بالای زنانه، مرزهای عشق را با صراحت ترسیم میکند، از سویی با "شهوت جنسی":
میتوان در بازوان چیره یک مرد
مادهای زیبا و سالم بود
با تنی چون سفره چرمین
با دو پستان درشت سخت
میتوان در بستر یک مست، یک دیوانه، یک ولگرد
عصمت یک عشق را آلود...
(شعر "فتح باغ" در کتاب "تولدی دیگر")
و از سوی دیگر با "ازدواج سنتی":
سخن از پیوند سست دو نام
و همآغوشی در اوراق کهنهی یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوشبخت من است
با شقایقهای سوختهی بوسهی تو
و صمیمیت تنهامان در طراری
و درخشیدن عریانیمان
مثل فلس ماهیها در آب...
(شعر "عروسک کوکی" در تولدی دیگر)
خاموشی یک غوغای سرکش
کارهای شیرین نشاط را میتوان نیرومندترین جلوه اروتیک در هنر مدرن ایران دانست. او در عرصهای گسترده، از عکس و ویدیوی هنری تا پرفورمنس و فیلم سینمایی کار میکند و در تمام این کارها نگاه زنانه و پیام فمینیستی آشکار است.
این هنرمند مقیم امریکا در دهه ۱۹۹۰ با ارائه مجموعهای از عکسهای هنری زیر عنوان "زنان الله" به شهرت رسید. در این عکسها بدن زنان شرقی با خطوط و نقوش عربی پوشیده است؛ کمابیش مانند خالکوبیها و نقشهای قدیمی حرز و تعویذ [آیه قرآن یا دعای نوشتهشدهای که به جهت محفوظ ماندن از خطر و بیماری یا برآوردهشدن آرزویی همراه خود نگه میدارند.] که با پشتوانهی آفریقایی به جنوب ایران نیز راه یافته است.
شیرین نشاط در مجموعهای از عکسهای سیاه و سفید خود سبک آشنای "خطنقاشی" را با رویکردی مدرن به کار گرفت و از آن حربهای ساخت برای اعتراض به حبس و تحقیر بدن زنانه. ثبت یا نقر خط و کتیبه روی پوست برهنه زنان، به مثابه مهروموم کردن بدن، ضبط و تصرف آن به حکم سنت گذشته است.
شاید بتوان رد پای این برخورد مدرن و جسورانه با الگوهای سنتی را در کارهای فریدا کالو، نقاش مکزیکی، دید که با همین بیباکی دنیای پررمز و راز رنگمایههای اسطورهای را در هنر خود بازآفرینی کرده است.
نشاط پس از آن چند اثر ویدیویی عرضه کرد، از جمله فيلمهای کوتاه "بیقرار"، "گسست" و "التهاب". عنوان اخير شايد برای تمام کارهای شيرين نشاط مناسب باشد، زیرا از آثار او التهاب و واهمهای ناشناخته تراوش میکند که تماشاگر را مبهوت و تا حدی بیمزده بر جا میگذارد.
در ویدیوفیلمها، انبوهی از مردان و زنان در فضاهایی کمابیش نمادین با مانعها و مرزهايی عبورناپذير در برابر یکديگر جبهه گرفتهاند. نگاهها از خواهشی سرکش اما سرکوبشده حکایت دارد. بدنها با نیرویی پنهان و ناشناخته به سوی هم کشیده میشوند، اما غوغای این کشاکش در سکوتی پرخشونت خفه میشود.
شیرین نشاط در سال ۲۰۰۹ فیلم سینمایی "زنان بدون مردان" را بر پایه داستانی از شهرنوش پارسیپور عرضه کرد. در این فیلم نیز نگاه اروتیک با دیالکتیک سکس و خشونت تصویر شده است.