هنر ترکمنهای ایران از مکزیکوسیتی تا استانبول
عظیم بردی گوکی در سال ۱۳۴۵ در شهر گنبدکاووس در خانوادهی هنرمند ترکمن بدنیا آمد. وی کار هنری خود را از سن ۱۶ سالگی آغاز کرد. در سن ۲۰ سالگی برای نخستین بارمدرک مدرسی ممتاز در خطاطی را اخذ کرد.
در مینیاتور وی سبک خاص خود را بوجود آورد. او در دانشگاههای ایران از جمله در دانشگاه "شاهد" در تهران تدریس کرد.
گوکی که از شیوهی زندگی و فرهنگ ترکمنهای ایران الهام گرفته، سعی میکند درآثارش پیوندی بین گذشته و آینده برقرارکند، کاری بس دشوارکه فقط یک هنرمند حرفهای و عاشق ازعهدهی آن برمیآید. او میگوید:«هیچوقت اثری را برای فروش خلق نکرده است». آثارش از جمله در موزهی هنرهای معاصر و موزه هنرهای تزئینی نگهداری میشود. اما پای اسبان او در قالب مینیاتور به مکزیکوسیتی، بوداپست و مسکو نیزرسیده است.
ازعظیم بردی گوکی تابحال کتابهای زیادی از جمله کتاب "عشق و مشق" انتشار یافته است. وی کتابت گلستان سعدی، رباعیات عمرخیام و "فرازهایی از سخنان مختومقلی فراقی" شاعر ترکمن را نیز با تصاویری در بافت مینیاتور ایرانی کارکرده است.
با عظیم بردی گوکی در بارهی جبنههای مختلف فعالیتش گفتوگو کردهایم.
دویچهوله: آقای عظیم بردی گوکی، نمایشگاه مینیاتور شما تحت عنوان "عشق و مشق" در استانبول افتتاح شده. آیا این نخستین نمایشگاه شما در ترکیه است؟
عظیمبردی گوکی: این نمایشگاه به لحاظ انفرادی بودن آن نخستین نمایشگاه من است. ولی به لحاظ گروهی دو سال پیش نیز بخاطر تجلیل از عید سعید باستانی نوروز من با هنرمندان ترک یک نمایشگاهی را برگزار کردم.
نمایشگاه شما چه زمانی و در کجا برگزار میشود؟
این نمایشگاه به مدت یک ماه تا ۲۰ فوریه ادامه پیدا خواهد کرد و در مرکز هنری "صفاکوی"، در "کوچک چکمهجه"استابول برگزار میشود. این مرکز در محافل هنری و فرهنگی ترکیه حرف اول را میزند.
شما دوتار میزنید، آواز میخوانید، مینیاتوریست و نقاش هستید و خطاطی هم میکنید. بالاخره شما نقاشید، ترانه سرا و یا مینیاتوریست هستید؟
من بقول دوستان همهکاره و هیچکاره هستم.
هیچکاره که نیستید! فکر کنم بیشتر همه کاره هستید؟
هرکسی به نظر من کارش را در هر حیطهای که انجام میدهد همهکاره و هیچکاره هست. من هیچوقت اثری را برای فروش خلق نکردهام. خودش فروش رفته. یا آهنگی را بصورت مقامی که خلق کردم برای فروشش فکری نکردم. در کار مینیاتور هم همینطور.
بقول مولانا "هرکسی از ظن خود شد یارمن"، به هر حال هر کسی از دید خود میتواند قابلیتهای شخصی خودش را کشف بکند و کار بکند. من هیچوقت ادعایی نداشتم که در حیطهی مینیاتور یا خوشنویسی یککارهای هستیم.
این سهتا ابزارمن هستند و من در ظرف ۳۰ سال آن را پیگیری کردم و الآن هم آن را ادامه میدهم و نمیدانم تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد. ولی میگویند جوینده یابنده هست و من به یک جائی بالاخره رسیدم. با این وجود حس میکنم نمیتوانم بگویم مینیاتوریستم، نقاشم، خطاطم، آهنگسازم. ولی من دراین فضا ۳۰ سال است بصورت حرفهای زندگی میکنم، یعنی این حرفهی من است.
شما یک هنرمند ترکمن هستید و شهرت شما در ایران از چارچوب ترکمنصحرا بیرون رفته و شما را در محافل هنری ایران هم میشناسند. در طول این ۳۰ سالی که فعالیت هنری میکنید، در داخل کشور آیا تابحال جوائزی هم به شما اعطا شده؟
جوایز متعددی اعطاء شده. در جشنوارهی جهانی خوشنویسان اسلام و غیره که من الآن حضور ذهن ندارم. ولی آثار من در موزههای کشور از جمله موزهی معاصر، موزهی شهدا و موزهی تزئینی و دیگر موزهها نگهداری میشود.
در کدام کشورها تابحال شما نمایشگاه برپا کردهاید و استقبال بازدیدکنندگان چگونه بوده؟
مکزیک، بلژیک، مجارستان، روسیه، ژاپن، آمریکا و دیگر کشورها نمایشگاهم برگزارشده. همیشه یک طیفی از آدمها هستند شگفت زده و ذوق زده میشوند. هرکس به هر کجا یک خبر تازهای را میبرد، به فراخور آن فضای مشتاقان خاص خودش را دارد. کاری که با صداقت و عشق انجام بگیرد، مورد استقبال قرارمیگیرد. در مسکو یادم هست که اعراب گذاریهائی که در خوشنویسی بود بازدیدکنندگان آن را شبیه بال پرنده میانگاشتند.
در مکزیکوسیتی برای بازدیدکنندگان آثارم "فضاهای ترکمن" که کار کرده بودم جالب بود و سئوال میکردند، این مردمان کجا زندگی میکنند و یا موسیقی که در افتتاح نمایشگاه اجرا میکردم برایشان خیلی جالب بود.
شما از "فضای ترکمن" صحبت کردید، در آثار هنریتان کلاَ موضوع شیوهی زندگی ترکمنها و فرهنگ آنها تا چه حد انعکاس یافته و از آن الهام گرفته است؟
فرهنگ نمودارها و المنتهای خاص خودش را دارد. من شیوهی زندگی امروز ترکمنها را زیاد بکار نگرفتهام. ولی از موتیوهای قالی و قالیچهی ترکمنی، فضا و صورتهائی که ترکمنها دارند، یا بخش کلی دوتارشان، وجه کلی روستاهایشان که با آلاچیقها آمیخته میشود، آن ذهنیتهای کودکانهام و آن اطلاعاتی که در دوران کودکیام از "اوبهها" و شرایط خاص وزندگی ترکمن داشتم. سعی کردم اینها را در آثارم نشان دهم.
امروز ترکمن دیگر خیلی سوار اسب نمیشود. ولی من توی خیالم همیشه دوست داشتم که ترکمن سوار اسب شود. ترکمن حالا سوار بالاترین مدل ماشینی میشود که دیگر ربطی به گذشتهاش ندارد ولی همیشه گذشته با آینده ارتباط دارد. نگاه موقرانه و دقتمندی میطلبد که هنرمند بتواند اینها را با گذشته و آینده آشتی دهد.
بیشتر حس و حال من این است که مثلا ترکمنی را تصور میکنم که در حال اسب راندن است و سوار اسبه یا آن دختری را که تازه عروس شده را نشان دادم.
در اجرای دوتار که ترکمنها "تامدیرا" هم به آن میگویند، شما آهنگهایی را هم خودتان ساختهاید و اجرا کردهاید. در استانبول یکی از اجراهای شما با رقص فلامنگو همراه بود. آیا با آهنگ دوتار و یا ترانهی اصیل ترکمنی، واقعا میتوان فلامنگوهم رقصید؟
ما که این را تجربه کردیم و شد. چرا نشود؟ ما امتحان کردیم شد.
کلا استقبال از آثار شما در داخل کشور تابحال چگونه بوده؟ در تهران و دیگر کلان شهرهای ایران شما هنرتان را در معرض نمایش گذاشتید. بنظر شما مردم ایران آیا شناختی از فرهنگ ترکمن دارند؟
مردم ایران با هزاران سال پشتوانهی فرهنگی اینگونه نیست که استقبال نکنند. مردم ایران به هموطنان خودشان حالا چه ترکمن، فارس، کرد و یا لر، احترام میگذارند. آمیختگی که یک ایرانی دارد در هر کجا هم که باشد با شکل ایرانی بودنش که یک شهروند ایرانی هست به آن احترام گذاشته میشود. من به عنوان یک هنرمند ایرانی مورد تشویق دوستانم قرارگرفتم. من هر چه دارم از آن
فضای ایران است که مرا به اینجا کشاند.
مصاحبه گر: طاهر شیرمحمدی
تحریریه: فرید وحیدی