نظامی و موسیقی
۱۳۸۷ اسفند ۲۲, پنجشنبهبه نوشتهی بیشتر پژوهشگران تاریخ ادبیات فارسی، جمال الدین ابو محّمد الیاس بن یوسف، متخلص به نظامی، ۶۸ سال زیسته و هشتصد سال پیش درگذشته است. پس او در سال ۵۳۷ ه.ق. برابر با ۱۱۴۱ میلادی در گنجه زاده شده که شهری است در جمهوری آذربایجان کنونی. آنچه از زندگی خصوصی او میدانیم، از سرودههای خودش برداشت شده که در آغاز و انجام منظومههایش آورده است. بر پایه ی این آگاهیها، در کودکی پدر و مادرش را از دست داده و نزد دایی خود رشد کرده است. از دانشهای مرسوم زمان خود آگاهی گستردهای داشته و جز ادبیات و شعر و شاعری به رشتههای دیگر نیز پرداخته است. خود در اینباره میگوید:
هر چه هست از دقیقههای نجوم
با یکایک نهفتههای علوم
خواندم و هر ورق که می جستم
چون ترا یافتم ورق شستم
نظامی در دورهای میزیسته که وجود حکومتهای محلی، اوضاع پریشانی در ایرانزمین پدید آورده بودند. شاید به همین خاطر جز سفرِ کوتاهی که به نزدیکی زادگاهش کرده، هرگز نتوانسته از گنجه خارج شود. در تمایزِ او از سرایندگان برجستهی دیگر جز سبک شعری ساده و کمپیرایهاش، به دو نکته برمیخوریم:
نخست اینکه برعکسِ شاعران دیگرِ ما که سخنان حکیمانه، زاهدانه و عارفانه و مجّرد را برای روزگار پیری میگذاراند، نظامی در نخستین منظومه ی خود "مخزن الاسرار" به اینگونه مسائل پرداخته و پس از آن چهار منظومه آفریده که درونمایهای کم و بیش عاشقانه و غنایی دارند. حّتا اسکندرنامه یعنی آخرین منظومهاش نیز به اندازهی "مخزن الاسرار" زاهدانه و صوفیانه نیست.
دومین نکته به زندگی خصوصی نظامی بازمیگردد: حاکم شهرِ دربند، فخر الدین بهرامشاه، کنیزی به نامِ آفاق به نظامی پیشکش میکند. شاعر با آفاق ازدواج میکند و چنان به او دل میبندد که زیباترین و زندهترین شخصیت داستانی خود و چه بسا داستانهای کهن ایران، شیرین را به یاد او میآفریند. خود در اینباره میگوید:
به حکم آنکه آن کم زندگانی
چو گل بر باد شد روزِ جوانی
سبکرو چون بتِ قبچاقِ من بود
گمان افتاد خود کآفاقِ من بود
همایون پیکری نغز و خردمند
فرستاده به من دارای دربند
پرندش درع و از درع آهنینتر
قباش از پیرهن تنگآستینتر
سران را گوش بر مالش نهاده
مرا در همسری بالش نهاده
چو ترکان گشته سوی کوچ محتاج
به ترکی داده رختم را به تارج
اگر شد ترکم از خرگه نهانی
خدایا ترک زادم را تو دانی
بدین ترتیب چه بسا زندگی شخصی نظامی باعث شده باشد که سراینده دورهای را بازنویسد که در آن اوضاع و شرایطِ زنان در برخی موارد از ایران امروز نیز پیشرفتهتر و بهتر بوده است.
موسیقی در سرودههای نظامی – سرودههای نظامی در موسیقی
این موضوع را از دو سو میتوان بررسی کرد: نخست، نمود و نقشِ موسیقی به ویژه در منظومههای شاعر و دّوم بهرهجویی از سرودههای نظامی در آثارِ موسیقایی.
نگاهی به زندگانی سراینده، نشان میدهد که او نه تنها با هنرِ موسیقی و سازهای گوناگون آشنا بوده بلکه نی را خوب مینواخته است. حسن مشحون در "تاریخِ موسیقی ایران" به این مطلب اشاره میکند و سروده ای از نظامی را در این رابطه نقل میکند. طغرلشاه در سفری که به نزدیکی گنجه زادگاهِ نظامی کرده، با او دیدار میکند و نظامی در پایانِ منظومهی "خسرو و شیرین" دربارهی این دیدار مینویسد:
چو دادندش خبر کآمد نظامی
فزودش شادیی بر شادکامی
شکوه زهد من بر من نگهداشت
نه زان پشمی که زاهد در کله داشت
بفرمود از میان مِی بر گرفتن
مرا هم بر زبان نِی بر گرفتن
گهی چون ابرشان گریه گشادم
گهی چون گل نشاط خنده دادم
از تاریخ موسیقی در ایرانزمین آگاهی چندانی در دست نیست. آنچه پژوهشگران در این زمینه بهدست آورده و نوشتهاند، جز از کتابهای ویژهی موسیقی، از لابلای سرودههای سرایندگان به ویژه منظومههای نظامی گنجوی است که کم و بیش مطالبی دربارهی نوازندگان برجستهی دربار ساسانیان، سازهای آنزمان و گوشههای موسیقی که در روزها و حالاتِ گوناگون نواخته میشدهاند، دربر دارند.
مشحون مینویسد که هرکجا نظامی در منظومههای خود به ویژه از قولِ باربد و نکیسا از "غزل" سخنی گفته، منظورش اشعارِ ملحون یا همان قول و ترانه و سرود است. در "هفتپیکر" دربارهی بهرامِ گور که گویا رامشگران و رقصندگانی از هندوستان به ایران آورده بوده، میگوید:
ششهزار اوستاد و دستانساز،
مطرب و پایکوب و لعبتباز،
گِرد کرد از سوادِ هر شهری،
داد هر بقعه را از آن بهری،
تا به هرجا که رختکش باشند،
خلق را خوش کنند و خوش باشند
نام سازها در سرودههای نظامی
در لابلای داستانهای نظامی همچنین به انواعِ سازها برمیخوریم. برای نمونه، در اسکندرنامه:
دُهُلهای گرگینه چرم از خروش،
درآورد مغزِ جهان را به جوش،
ز شوریدنِ تنبک زخمهریز،
دِماغِ فلک سُفته از زخم تیز
دربارهی کمانچه در خسرو و شیرین:
کمانچه آهِ موسیوار میزد،
مغّنی راهِ موسیقار میزد
تنبک را به صورت خمبک هم آورده است:
درآمد به شورش دمِ گاودُم
به خُمبک زدن طاسِ رویینهخُم
آنچه درباره ی لحنهای گوناگون موسیقی که یا همان ترانهها و یا گوشههای موسیقی باشند گفته، از اینها مفّصلتر و دقیقتر است. بسیاری از نامهایی که در "خسرو و شیرین" از آنها یاد میشود، امروزه به عنوانِ گوشههای موسیقی ردیفی ایران ثبت شدهاند. پس از سه روز سوگ در مرگِ بهرام، خسروپرویز باربد را به بزم میخواند و باربد سی لحن از سد خود را اجرا میکند:
در آمد باربد چون بلبلِ مست
گرفته بربطی چون آب در دست
ز سد دستان که او را بود در ساز
گزیده کرد سی لحنِ خوش آواز
ز بی لحنی بدان سی لحن چون نوش
گهی دل دادی و گه بستدی هوش
به بربط چون سرِ زخمه برآورد
ز رودِ خشک بانگِ تر درآورد
...
چو «تخت طاقدیس»ی ساز کردی
بهشت از طاقها در باز کردی
چو گفتی «نیمروز» «مجلس افروز»
خرد بیخود بدی تا نیمه ی روز
چو بانگ «سبز در سبز»ش شنیدی
ز باغ زرد سبزه بردمیدی
چو «قفل رومی» آوردی در آهنگ
گشادی قفل گنج از روم و از زنگ
چو بر دستانِ «سروستان» گذشتی
صبا سالی به سروستان نگشتی
و گر «سرو سهی» را ساز دادی
سهی سروش به خون خط باز دادی
سرودههای نظامی در گنجینهی ضربالمثلها و ترانههای محلی
از ذکرِ مستقیم موسیقی و الحانِ آن که بگذریم، به آهنگین بودنِ منظومههای نظامی میرسیم که خود نقش برجسته ی موسیقی در آثارِ او را به خوبی آشکار میسازد. داستانهای او چنان روان و گیرا و خالی از اصطلاحاتِ پیچیده و واژگان نامأنوسِ عربی بیان شدهاند که بسیاری از بیتهای آنها امروزه از گنجینهی ضربالمثلهای فارسی به شمار میآیند. عبد الحسین زرینکوب در کتاب "پیرِ گنجه، در جستجوی ناکجاآباد"، به این مطلب پرداخته و چندین ضرب المثل را نمونه آورده است. در جایی خسروپرویز به معشوقهاش شیرین میگوید:
گوید:
هر آنچ از عمر پیشین رفت گو رو
کنون روز از نو است و روزی از نو
و در جای دیگر، شیرین به شاپور نّقاش و مشاورِ خسروپرویز میگوید:
کند با جنسِ خود هر جنس پرواز
کبوتر با کبوتر باز با باز
شاید همین سادگی و آهنگین بودن بیتهای داستانی اوست که بخشی از آنها را واردِ گنجینهی ترانههای محلی کرده و بسیاری آنها را بهجای آن ترانهها میخوانند:
چه خوشتر زانکه بعد از انتظاری
به اّمیدی رسد اّمیدواری
و یا:
می و معشوق و گلزار و جوانی
از این خوشتر نباشد زندگانی
منظومههای نظامی موضوع کار آهنگسازان برجسته
و اّما اینها که درباره ی نقشِ موسیقی در آثارِ نظامی گفته شد، بیگمان بهترین انگیزه برای موسیقیدانان و آهنگسازانی بوده که از منظومههای او برای ساختنِ آثارِ موسیقایی بهره جویند. در چارچوبِ موسیقی سّنتی کافی است بدانیم که دو گوشه از ردیفِ آوازی یعنی الفبای این موسیقی به نامِ منظومههای نظامی ثبت شده اند: یکی "لیلی و مجنون" در دستگاهِ همایون و دیگری "خسرو و شیرین" در مایه ی ابوعطا است که هرکدام با اشعارِ این منظومهها خوانده میشود. افزون بر این اگر معمولاً خوانندگان ما غزلهای سرایندگان را کلامِ آواز خود قرار میدهند، در مورد نظامی از منظومههای او بهره میگیرند و از غزلیاتش به ندرت استفاده میکنند. این نکته بار دیگر آهنگین بودن این منظومهها را آشکار میسازد.
منظومههای نظامی همپای تأثیری که بر موسیقی سّنتی ایران داشتهاند در گونههای دیگر این هنر نیز اثرگذار بودهاند. پیش از اینکه به برخی از این آثار، اشاره شود، باید یادآور شد که نخستین و معروفترین اپرای شرقی یعنی "لیلی و مجنون" که کلامِ آن از روی سرودههای محمد فضولی بغدادی ساخته و نخستینبار در سال ۱۹۰۸ در باکو به آذری اجرا شده، از داستانِ "لیلی و مجنون" نظامی تأثیر بسیار پذیرفته است. جلیل تجلیل در کتابِ "مقایسهی لیلی و مجنونِ فضولی و نظامی" به این تأثیرات اشاره کرده است. تنها پس از منظومهی نظامی است که بیابانهای عربستان و محیطِ یکنواختِ زندگی آن عاشق و معشوق، از چنان رنگآمیزی برخوردار میشوند که میتوان با تکیه بر آن یک اپرا آفرید.
اّما آنچه به آفرینش و اجرای آثار موسیقی از روی منظومههای نظامی در میانِ ایرانیان مربوط میشود، مطلبی است که کم و بیش در کتاب "چشم اندازِ موسیقی" اثر ساسان سپنتا و همچنین "زنان موسیقی" اثرِ توکا ملکی به اختصار به آن اشاره شده است. نخستینبار اسماعیل مهرتاش با برپایی "جامعه ی باربد" در سال ۱۳۰۵ ارکستری گرد آورد و چند صفحه با صدای ملوک ضّرابی به نامهای "خودستایی شیرین" و "اوپِرِت خسرو و شیرین" ضبط کرد. سپس حسین دهلوی اپرای "خسرو و شیرین" را ساخت که کلام آن را احمد دانشور با بهرهگیری دقیق و گسترده از سرودههای نظامی نگاشته بود. این اپرا نخستینبار در سال ۱۳۴۸ در تالار رودکی تهران اجرا شد. حسین سرشار در نقشِ خسرو و سودابهی صفاییه در نقش شیرین جلوه کردند. حسین دهلوی در گفتگو با دویچه وله افسوس خورد که فیلمی از آن اجرا و اجرای دوم این اپرا در تالار رودکی ضبط نشد.
پس از دهلوی، فرامرزِ پایور با ارکستر سازهای مّلی فرهنگ و هنر، موسیقی بالهی "هفتپیکر" را ساخته و در آن برای انواع رقصهای ایرانی، چینی، آذری و یونانی، آهنگهای جالب و جاذبی نوشته است.
"هفتپیکر" موضوعِ کارِ چند آهنگسازِ برجستهی ایرانی دیگر نیز هست. مصطفی کمال پورتراب که تا کنون چند اثر به شیوه ی کلاسیک غربی ساخته، چندین سال است که روی آهنگِ اپرای "هفتپیکر" نظامی کار میکند. بانو مهین زّرینپنجه از آهنگسازان برجستهی ایرانی که رهبری ارکستر سینفونیا بالتیکا در لهستان را بر عهده داشته نیز در کارِ آفرینش اپرای "لیلی و مجنون" بر پایهی منقومهی نظامی است. اثری که بخشی از آن ضبط شده و کامل آن به زودی به صحنه خواهد آمد و عرضه خواهد شد.
اگر بخواهیم به همه ی آثاری که بر پایه ی منظومههای نظامی ضبط و عرضه شده اند اشاره کنیم، سخن به درازا میکشد. تازه این تنوع کار، تنها یک روی سّکه است. در هشتصدمین سالگردِ یادبودِ نظامی تنها میتوان به هنرمندانی چون مهین زّرینپنجه امیدوار بود که شاید افزون بر اپرای "لیلی و مجنون" بتوانند دستکم در خارج از ایران، اپرای "خسرو و شیرین" را هم به روی صحنه بیاورند چرا که با سنگهایی که شرعیات و عرفیات و ادارات و قانونهایی که بر سرِ راهِ زنان به ویژه تکخوانی ایشان هست، بعید مینماید به این زودیها "خسرو و شیرین" و مانند آن را بتوان حتی به صورتی که چهل سال پیش اجرا شده، در ایران عرضه کرد.
........................................................................
منابع:
تجلیل، جلیل: مقایسه ی لیلی و مجنونِ فضولی و نظامی، تهران ۱۳۷۴.
زرینکوب، عبد الحسین: پیرِ گنجه در جستجوی ناکجاآباد، درباره ی زندگی، آثار و اندیشه ی نظامی، چاپ دوم، تهران ۱۳۷۴.
سپنتا ساسان: چشماندازِ موسیقی، چاپِ دوم، تهران ۱۳۸۲.
مشحون، حسن: تاریخ موسیقی ایران، تهران ۱۳۷۳.
ملکی، توکا: زنان موسیقی ایران از استوره تا امروز، تهران ۱۳۸۰.
نظامی گنجه ای: خمسه، به اهتمامِ دکتر بهروزِ ثروتیان، تهران ۱۳۶۳.