نخستین مترجم زن
تاجماه آفاقالدوله در زنجان زاده شد. پدر و پدربزرگش از نظامیان قاجار بودند. آگاهی درباره زندگی شخصی او آنچنان اندک است که سال تولدش به درستی آشکار نیست.
در معرفی خودش مینویسد: «کمینه تاجماه آفاقالدوله همشیره آقا اسماعیل آجودانباشی و عیال فتحالله ارفعالسلطنه طالشی».
نوجوان بود که با یکی از خانهای طالش ازدواج کرد:
«شانزده ساله بودم که در جواب پدر بندهزاده فرستادم:
دلا ز چشم نگار آنقدر خراب چرایی
چو زلف پرشکنِ او به پیچ و تاب چرایی
نگفتمت که ز مژگانِ صفکشیده حذر کن
زدی به قابِ سپاهش ز خون خضاب چرایی؟».
او برخلاف برادر و همسرش، موافق مشروطه بود و با پیروزی آن جنبش از همسرش جدا شد. در حمله مشروطهخواهان به خانه او در گرگانرود، داراییهای همسرش به تاراج رفت، آن کاخ محلی آتش گرفت و دیوان اشعار او نیز در آن میان سوخت. این او را مجبور ساخت دیوانش را از نو بنویسد:
«در آتش غمش تنِ خاکی به باد رفت
ای دیده اشک بار که آبم ز سر کنی».
نامههایش به سرایندگان روزگار مانند عارف قزوینی و نوشتههایش درباره روزنامههای آن زمان، همنشینیاش با ادیبان و مطالعه اوضاع اجتماعی را میرساند.
پس از جدایی از همسر، مدتی در رشت، بندر انزلی و تهران زیست.
در سال ۱۲۸۴ نمایشنامه "نادرشاه" اثر نریمان نریمانف، نویسنده قفقازی را از زبان مادریش آذری به فارسی برگرداند و نخستین مترجم زن ایرانی در سدههای نوین به شمار آمد:
«این آن نادر است که نامش جهان را گرفته؟
ـ آری همان ستمکار است.
ـ در شگفتم.
ـ از چه در شگفتی فرزندم؟ هر چیز بسته به پرورش است. آدم را هر نوع پرورش دهی آنچنان میشود، درست از پانزده سالگی نادر با پدرش به راهزنی رفته. انجام چنین پرورش چه خواهد شد؟».
در این نمایشنامه طنزآمیز، جامعه سنتی به نقد کشیده میشود. ویژگی برجسته ترجمه آن، بهرهگیری از واژگان ناب فارسی مانند "تخت و دیهیم، چشمداشت، شکیبا، مویه و آزرم" است. او حتی به جای وزیر "دستور" و به جای بیغیرت "بیبرنایش" آورده است.
تاجماه آفاقالدوله در نقطه نامعلومی در ایران درگذشت.