ممنوعالتصویر شدن ۱۰۰ هنرمند ایرانی<br>گفتوگویی با محسن مخملباف
دویچهوله، آقای مخملباف، آیا این خبر صحت دارد؟
از آنجا که من خودم سالها است که ممنوعالتصویر و حتیممنوعالاسم هستم، در طی سالهای گذشته وقتی آنها فیلمهای من را نشان میدهند، اسم من را از تیتراژ درمیآورند و اسم بعضی از بازیگرانی را که در آن فیلم هستند و به خود آنها نزدیک هستند را به عنوان سازندهی فیلم اعلام میکنند، به همین خاطر میتوانم بپذیرم که اگر کسی کمی از آنها فاصله بگیرد، جمهوری اسلامی تهدیدش میکند. آقای شریفینیا به دلیل چاپ کتابهای دکتر شریعتی حدود ۸ سال در زندان جمهوری اسلامی بوده. اینها با هنرمندها انواع برخوردهای نامناسب را میکنند، از تهدید مستقیم گرفته، زندانی کردن، مثل خانم حکمت و دخترش که هم در آن برخورد قیطریه (منظور ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در تهران) کتک خوردند و هم بعدا اینها را دستگیر کردند. ولی هر کجا که به ضررشان میشود، عذرخواهی میکنند. در تجمع بهشت زهرا به مناسبت چهلم شهدا جعفر پناهی و خانوادهاش را دستگیر کردند، اما تا سر و صدا شد، فوری عذرخواهی کردند و گفتند، سوء تفاهم بوده. بخشی از تاکتیک اینها این است که چیزی را اعلام بکنند تا ترس ایجاد شود و اگر دیدند نمیصرفد و هزینههایش برایشان بالا است، تکذیبشان میکنند.
ما در زندان شاه هم این مسئله را داشتیم که گاهی وقتها یک بازجو نقش بد را بازی میکرد، بازجوی دیگر نقش خوب را بازی میکرد. یکی میزد، یکی نصیحت میکرد و راه نشان میداد. روزنامههای اینها الان همین نقش را بازی میکنند. بخشی از آنها چیزی را اعلام میکنند تا ترس ایجاد کنند و برخیاز آنها هم تکذیب میکنند تا هزینههای آنها را پایین بیاورند.
یعنی میشود گفت، حتی اگر این خبر تا این ابعاد صحت نداشته باشد، ولی عدهای از اینها ممنوعالتصویر شدهاند؟
بله.
علت این ممنوعالتصویر شدن چیست؟
گمشدهی هنرمند آزادی است. در حالی که گمشدهی سیاستمدارهای جمهوری اسلامی فاشیسم و دیکتاتوری است. به طور طبیعی حتی هنرمندان مذهبی در میانمدت و کوتاهمدت، اگر خاستگاهشان یک جا باشد، باز هم از هم فاصله میگیرند. برای مثال آن چیزی که آقای موسوی را برجسته کرده و باعث فاصلهی او از این نظام دیکتاتوری میشود، وجه هنرمندی ایشان است. من خاطرم هست، بهزاد نبوی که با من همزندانی و دوست بود، همیشه میگفت، این آقای موسوی همهی جلسات هیأت وزرا را با خواندن شعر شروع میکند. میبینید که همان شعر با آقای موسوی کاری کرده که امروز رهبر جنبش سبز است. کسانی که به جای شعر خواندن احکام اعدام این و آن را میخواندند یا دستور دستگیری این و آن را به عنوان شروع سخنرانیشان، مثل آقای احمدینژاد در هیأت دولت، میدادند، ببینید امروز به کجا رسیدهاند.
طبیعی است که هنرمند در جستجوی آزادی باشد و وقتی میبیند که مردمش را سرکوب میکنند و به مردمش در زندانها تجاوز میکنند، فاصله بگیرد. کدام هنرمندی است که امروز رویش بشود که خودش را در صف این نظام بداند. طبیعی است که این هنرمندان فاصله گرفتهاند، اعتراض کردهاند و رفتند در صف مردم برای اینکه خاستگاه و پایگاه و بازگشت اثر هنرمند به مردم است. اینها آمدند در صف مردم و آنها عصبانی شدند.
آيا طرفداری اینها از جنبش سبز، حالا به هر شکل، از نظر حقوقی میتواند دلیل موجه ممنوعالتصویر شدنشان باشد؟
جمهوری اسلامی هر کاری را که بخواهد انجام میدهد، فقط برای اینکه دو روز بیشتر باقی بماند. اینها قانونی را رعایت نمیکنند تا ما اینها را در مقابل سئوال حقوقی قرار بدهیم. طبق قانون هیچ کس را نمیتوانند از کار خودش ممنوع بکنند یا تصویرش را ممنوع بکنند. ولی مگر اینها تا حالا نکردهاند. حتی اگر اعلام هم نمیکردند، مگر جز این بوده که تا به حال این کار را کردهاند. فقط یک سئوال خندهدار وجود دارد که اینها بخصوص در سه ـ چهار سال گذشته هر وقت تصویر من را نشان دادند، برای زدن اتهام بوده. من ماندهام که از این به بعد وقتی میخواهند به ما فحش بدهند، بدون اینکه اسممان را بیاورند و تصویرمان را نشان بدهند، به مردم چطور میخواهند بگویند که راجع به چه کسی حرف میزنند؟ آخرین موردی که تصویر من را نشان دادند، من را متصل کردند به آمریکا و اسراییل و همه جا. از این به بعد چطور میخواهند بگویند که ما هنرمندان وابسته به خارجیم؟
اینها فقط یک بازی است که چند روز به لحاظ ظاهری ادامه دارد. ولی آنها عملا این بازی را کردند و هر وقت لازم باشد ما را نشان میدهند، توهین میکنند و آثار ما را مال خودشان میکنند. این نظامی است که دنبال قانون نمیگردد، قانون آن اسلحه است، تجاوز است، شکنجه است، زندان است و این را دیگر دارد رسما و علنا در جهان اعلام میکند.
چه اعتقادی راجع به انتشار این فهرست دارید؟ آیا این کار یک نوع پروندهسازی است و در کل چه عواقبی میتواند برای هنرمندان داشته باشد؟
اینها دنبال ترساندن هستند. برای اینکه میدانند مردم آگاه شدهاند. کسی نیست که این نظام را دوست داشته باشد یا به آن تعلقی داشته باشد. اینها میخواهند با اشاعهی ترس باقی بمانند. هر نوع انتشاری از این دست میتواند تهدید یک قشر و صنف باشد. منتهی به جای اینکه به ترس منجر شود، به نفرت منجر میشود. در حذف هر هنرمندی چند میلیون تماشاچی دچار شوک میشوند یا از اینها متنفر میشوند یا اگر قبلا متنفر شدهاند بر تنفرشان اضافه میشود. با این همه به نظر من جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است و اینها خطاهای مکرری است که انجام میدهند.
نامههایی را میبینید که از هنرمندان بسیار وابسته به این نظام منشتر میشود که اعلام میکنند، ما نمیخواهیم در صف قاتلها و شکنجهگرها باشیم و انتشار این نامهها نشان میدهد که اینها حتی میترسند، هنرمندان حزباللهی خودشان را هم از دست بدهند. این تهدیدها میتواند یک جوری آنها را هم نشانه رفته باشد و باید از آنها پرسید که اگر شما همهی هنرمندان را ممنوعالتصویر بکنید، بعد چه طوری میتوانید این تلویزیونهایتان را که برنامهای برای پخش کردن ندارد پر کنید. به نظر من اینها نمیتوانند این کار را بکنند و اثر منفی هم خواهد داشت.
اتفاقا این سئوال آخرم بود که اگر چنین خبری صحت داشته باشد، بر سر آیندهی فیلم و سینما در ایران چه خواهد آمد و اینها که میخواهند با ماهواره و کانالهای خارجی رقابت کنند، چطور میتوانند در این رقابت پیروز شوند؟
اصلا ما هنرمندها نمیخواهیم اینها آثار ما را پخش کنند. اینها باید پاسخ بدهند که به چه حقی آثار ما را پخش میکنند. مگر آقای شجریان نبود که گفت، نمیخواهد حتی صدای اذانش پخش شود. این ما هنرمندها هستیم که میگوییم، در این دو روز باقیماندهی جمهوری اسلامی نمیخواهیم تصاویر هنری ما به نام جمهوری اسلامی آلوده شود. اینها عمر درازی ندارند که ما بررسی کنیم که اگر هنرمندانشان ممنوعالتصویر شوند، پس آیندهی هنر ایران چه میشود. اینها آیندهی طولانی ندارند، به زودی فرو خواهند ریخت و ما نمیخواهیم که در این روزهای آخر، نام و آثارمان آلودهی نام کسی مثل خامنهای شود.
مصاحبهکننده: فریبا والیات
[برای شنیدن مصاحبه فایل صوتی زیرین را کلیک کنید.]