معترضان ایرانی در فضای مجازی: «صانع ژاله به ما تعلق دارد!»
۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبهتنها یک روز پس از تظاهرات مخالفان دولت ایران در ۲۵ بهمن بود که نام دو کشته اعلام شد. یکی از آن دو، صانع ژاله، متولد ۱۳۶۳و دانشجوی کرد دانشگاه هنر بود. به باور معترضان ایرانی او یکی از "سبزها" بوده که با شلیک ماموران دولتی کشته شده است.
دولت ایران اما از طریق رسانههای خود از جمله خبرگزاری "فارس" و صدا و سیما تلاش دارد تا او را یک بسیجی معرفی کند که روز دوشنبه هدف شلیک عوامل گروههای مخالف جمهوری اسلامی قرار گرفته است.
آنها به او "شهید" لقب دادهاند. چیزی که خشم بسیاری از معترضان ایرانی را برمیانگیزد. معترضان میگویند که این کار "مصادرهی شهید" است. چرا که به باور آنها صانع "شهید جنبش سبز" است و نه یک "شهید دولتی".
از همین رو مراسم تشییع جنازه صانع ژاله که چهارشنبه ۲۷ بهمن از دانشگاه هنر به میزبانی بسیج دانشجویی انجام گرفت، صحنهی درگیری بین بسیجیها و دانشجویان معترض بود. یکی از معترضان در فیسبوک نوشت: «بسیج هم میکشد و هم تشییعجنازه برگزار میکند. آقایان در جنایت به خودکفایی رسیدهاند!»
به گزارش سایت کلمه «پس از آنکه نیروهای لباسشخصی بسیج شعارهایی علیه مهدی کروبی و میرحسین موسوی سر دادند، عدهای از دانشجویان به این امر اعتراض کردند و پس از آن، عدهای از نیروهای بسیجی با باتوم و شوک الکتریکی به دانشجویان حمله کردند.»
بسیاری از معترضان ایرانی وبلاگنویس یا فعال در شبکههای اجتماعی اینترنتی هم از روز قبل از دانشجویان خواسته بودند که با حضور در این مراسم اعتراض خود را به قتل صانع بیان کنند.
آنچه در پی میآید نگاهیست به واکنش ایرانیان فضای مجازی به اقدام دولت ایران در اعلام نام صانع ژاله به عنوان یک "بسیجی شهید".
تشکیل گروههای فیسبوکی؛ هم دولتی، هم معترض
جنگ سایبری که بسیاری از آن صحبت میکنند گویا در اعلام سادهی نام کشتهشدگان یک تظاهرات ضد دولتی هم خود نشان میدهد. هماکنون با نام صانع ژاله سه گروه در فیسبوک فعال شدهاند که هر سه قتل او را محکوم کردهاند. با این تفاوت که یکی از این سه گروه او را قربانی شلیک مجاهدین میداند و دیدگاه دولتی را تبلیغ میکند. دو گروه دیگر را معترضان ایرانی اداره میکنند.
خبر خبرگزاری "فارس" که نزدیک به نهادهای امنیتی در ایران فعالیت میکند چیزیست که در دیگر رسانههای دولتی و همچنین در این گروه فیسبوکی تکرار میشود.
نکته برجسته خبر مصاحبه با پدر صانع است. مصاحبهای که دولتیها بسیار روی آن مانور میدهند.
پدر صانع در این مصاحبه میگوید: « عدهاي از خدا بيخبر نگذاشتند ميوه زندگيام به ثمر برسد.» اما هیچ اشارهای به شخص خاصی نمیکند. این چیزیست که در صدا و سیمای ایران نیز نمایش داده شد و خانوادهی صانع تنها به گفتن اینکه «صانع تاكنون آزارش به كسی نرسيده بود و جوان معتقدی بود اما از خدا بيخبران او را از ما گرفتند،» اکتفا کردهاند.
پدر صانع همچنین گفته که «من او را در راه خدا دادم؛ خدا هم حتما از من و او راضیست و اميدواريم همه ما مورد عفو الهی قرار بگيريم.»
اظهارات همدانشگاهیهای صانع: استتوسهای فیسبوک
کاربران فیسبوک با اینکه تا هنگام نگارش این گزارش حضور چندانی در گروههای فیسبوکی ایجاد شده با نام صانع نداشتهاند، اما در پروفایلهای خود به آنچه "دزدی شهید" مینامندش، اعتراض کردهاند.
مسیح علینژاد، روزنامهنگار، که دربارهی صانع ژاله برای سایت "جرس"، یکی از سایتهای مخالفان دولت ایران، گزارشی هم نوشت، یکی از اولین کسانی بود که با انتشار بخشی از گزارش خود در فیسبوک، دیدگاه دولتی درباره صانع را به نقد کشید.
او نوشت: «در مصاحبهام دانشجویان دانشگاه هنر در مورد دانشجویی که مورد هدف گلوله قرار گرفته می گویند: شهید صانع سبز بود و کاش خبرگزاری فارس بداند که هم دانشگاهیهای او واقعیت را میدانند.»
مسیح در ادامه مینویسد: «یکی از هم دانشگاهیهای صانع بعد از هجده تیر در کهریزک بود و میگوید: ما عادت داریم به مصادره شدن شهدای جنبش توسط خبرگزاری فارس که به جای خبررسانی انگار بیانیه صادر میکنند.»
این نوشته سریع و در میان دیگر واکنشهای فیسبوکی در فیسبوک بازنشر شد. یکی از اعضای گوگلریدر که ایرانیها آن را به اختصار "گودر" مینامند، هم نوشت: « کرد و سنّی و اهل پاوه باشی، بسیجی هم باشی! احتمالاً بهاییهایی هم که این سالها به دار کشیده شدند سند مظلومیت شیعهاند!»
اما بودند در این میان کسانی که با نقل خاطره سعی داشتند نشان دهند که صانع که بود. نویسندهی وبلاگ "گربهی ایرانی" که ظاهراَ از همکلاسیهای اوست نیز مینویسد: « کُرد بود. عینکی بود. ریش داشت.دانشجو بود.از بچه های سینما-تاتر. تازه گرایشش را انتخاب کرده بود. یکی از بیآزارترینها. تصویر سیاهش را میچسبانند به دیوار دانشگاه مرکزی، پردیس ولی عصر. دانشجوها در حیاط تجمع کردهاند. هنرمندان جوان ماتمزده. اشکها پایین میغلتند. یادم میافتد که در جشنوارک عروسکی شرکت کرده بود. نامش را پرسیده بودم. گفته بود "صانع ژاله" و من گفته بودم "اسم عجیب و جالبی داری." ... نامش را با رنگ قرمز روی آگهی نوشتهاند. دانشجوها "یار دبستانی من" میخوانند. جعبه ی خرما دست به دست میشود.»
نویسندهی این وبلاگ که یک روز قبل از مراسم تشییع جنازه در حال نگارش است، مینویسد: «فردا پیکر تیرخوردهاش را تشییع میکنند از جلوی دانشگاه هنر. بعید نیست مزدوران بخواهند با تکیه بر قانون پول تیرشان را هم بگیرند. ای بر وجود بیوجودتان.»
او مینویسد: «کف حیاط دانشگاه شعری نوشتهاند به یادش. دانشجویان ماتمزده باز میخوانند. این بار من هم میخوانم "که راه ما...باشدا...راه تو...ای شهید..."»
از قیافهی یک بسیجی تا یک جوان به مد روز
انتشار عکس، تلاش دیگریست از سوی معترضان ایرانی تا اثبات کنند که صانع ژاله بسیجی نبودهاست. چند عکس از ملاقاتی با آیتالله منتظری، مرجع تقلید مخالف دولت ایران، که صانع نیز در ان عکسها حضور دارد بیشترین توجه را به خود جلب کرد.
یکی از کابران فیسبوک در اینباره نوشته است: «امروز یک چیز جدید یاد گرفتیم. حتما باید قبل از کشته شدن عکسی با یک آدم معروف مخالف رژیم بگیریم وگرنه مردهمان را هم مصادره میکنند!»
او ادامه داده: «یادتان باشد مدرک جمع کنید وگرنه پسفردا به جای شهید عضو بسیج از آب درمیآیید!» این کابر فیسبوک در نهایت نوشته: «قدیمها جان بر کف داشتن هم آسانتر بود!»
عکسهای دیگری هم از صانع به شبکههای اجتماعی راه یافتهاند که به کلی چهرهاش را از آنچه در تک عکس منتشر شده از سوی رسانههای نزدیک به دولت دیده میشود متفاوت جلوه میدهند.
در عکس دولتی، صانع چهرهای با ریش با ظاهر مذهبی و موهای مشکی پر و چتریمانند دارد. عکسی که به نظر عکس پرسنلی و شاید مربوط به مدارک دانشگاهش میآید. ولی در عکسهایی که در فیسبوک و دیگر شبکههای اینترنتی از او منتشر شده، صانع بلوزهای رنگی به تن دارد، میخندد و مدل ریشش مدلی مد روز به نظر میرسد. این عکسها او را با سیگار و یا در جمع دوستان بر صحنه تئاتر نشان میدهند.
در ویدیویی هم که منتسب شده به صحنهی حمل جسد او توسط مردم، کسی که تیرخورده شلوار جین به پا دارد.
ندا را هم شهید اعلام کرده بودند
این نخستین بار نیست که حاکمیت ایران بر یکی از کشتهشدگان اعتراضهای خیابانی که از انتخابات ریاستجمهوری دور دهم شروع شد، عنوان "شهید" میگذارد. یکی از مشهورترین آنها ماجرای کشته شدن ندا آقاسلطان بود.
ندا دختر جوانی بود که در ۳۰ خرداد ۱۳۸۸در اوج اعتراضات مردمی، در مقابل دوربین یک موبایل و در حالی که معلم موسیقیاش در کنارش بود در خیابان کارگر تهران جان داد.
ویدیوی کشته شدن ندا به سرعت نور در اینترنت پخش شد. سیاستمدارها، هنرمندان و شهروندان جهان را به واکنش برانگیخت. حاضران در صحنه یک بسیجی را عامل قتل ندا معرفی کردند. اما حاکمیت ایران تلاش کرد سناریوهای مختلفی را برای شرح قتل ندا طراحی کند.
یکی از این سناریوها این بود که ندا توسط ماموران دولت انگلیس کشته شده است. تجمعات مختلفی مقابل سفارت این کشور در تهران برگزار شد.
رئيس بنياد "شهيد و امور ايثارگران" ایران هم اعلام کرد که «در صورتی كه ندا آقاسلطان بر اثر دسيسه دشمنان كشته شده باشد، و دستگاههای ذیربط امنيتی تاييد كنند، خانوادهاش تحت پوشش بنياد شهيد قرار میگيرد.»
این موضوع خشم خانوادهی ندا را برانگیخت. مادرش پاسخ داد: « اينکه مرگ ندا را دسيسه بيگانگان عنوان میکنند نمیپذيرم و اعتقاد دارم ندا نيز مانند ساير کشتهشدگان حوادث پس از انتخابات کشته شده است.»
او گفت: «برايم اهميتی ندارد که بنياد شهيد نام ندا را به عنوان شهيد ثبت کند ، چرا که اگر علاقهای به اين کار داشتند نام شهيد را که مردم با رنگ قرمز روی سنگ مزارش نوشته بودند پاک نمیکردند.»
اشاره مادر ندا به تلاشماموران امنیتی به پاک کردن سنگ مزار ندا آقاسلطان از هر نوع نوشتهی مردمی و جلوگیری از تجمعات مردمی در کنار مزار او بود.
یک بار نیز سنگ مزار ندا آقاسلطان از سوی کسانی که هویتشان مشخص نشد، شکسته شد.
مریم میرزا
تحریریه: یلدا کیانی