1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

كارناوال يا فصل پنجم سال

اسكندر آبادى۱۳۸۴ اسفند ۸, دوشنبه

در اين روزها، جهان مسيحيت، به ويژه اروپا، به صورت غريبی به پيشواز فصل روزه می‌رود. اين فصل، كه فصل انابت نام دارد، چهل روز پيش از قيام مسيح كه ما در ايران به آن عيد پاك می‌گوييم، آغاز می‌شود. مسيحيان، در فصل روزه شان، در درجه نخست از خوردن گوشت خودداری می‌كنند. هفته‌ای پيش از اين فصل را اما همگان در اينجا جشن می‌گيرند و به شكلهای عجيب و غريب در خيابان‌ها ظاهر می‌شوند و گاه خود را يكپارچه به ديوانگی می‌زنند.

https://p.dw.com/p/A7Vh
كارناوال در كنار راين
كارناوال در كنار راينعکس: AP

اين هفته را هفته‌ی كارناوال می‌گويند كه از عبارت karne Vale به معنای بدرود‌ای تن، ‌ای گوشت، تركيب شده است. در روزهای كارناوال، جشن‌ها و مراسم خاصی همراه با رقص و موسيقى، برگذار می‌شود و از جمله سياستمداران و مقامهای رسمی را به باد انتقاد و تمسخر می‌گيرند.

در تعيين و تشخيص ريشه كارناوال، ميان تاريخدانان اتفاق نظر صد در صدی وجود ندارد. اما از دوران باستان، مردم در زمستان، به هنگامی كه به علت سردی هوا كار روزانه به اصطلاح لنگ می‌ماند، به اميد پايان سرما به جشن و پايكوبی می‌پرداختند. روميان، جشنی نظير مراسم شب چله خودمان داشتند كه طی آن بردگان را آزاد می‌گذاشتند. در آن شب، بردگان مجاز بودند لباس‌های مبدل بپوشند و كباب و شراب مفصلی نوش جان كنند. از قرار معلوم، آرام آرام همين مراسم زمستانى، به اروپای مسيحى شده راه يافت و به طوری كه تاريخدانان می‌گويند، در سده پانزدهم ميلادى، نخستين بار به عنوان كارناوال برگذار شده است.

گفتنی است كه تعيين روزهای مراسم كارناوال كه تازه در دهه‌های نخستين سده نوزدهم ميلادی به اوج خود رسيد، هميشه با برگذاری عيد قيام مسيح، در رابطه مستقيم است. عيد پاك يا قيام مسيح، هر سال در اولين يكشنبه‌ای برگذار می‌شود كه برای نخستين بار در بهار، ماهِ تمام ديده شده باشد. برای نمونه، در سال ۲۰۰۰ كه سال كبيسه هم بود، ماهِ تمام در روز ۲۳ آوريل ديده شد ولی امسال اولين ماهِ تمام در بهار، به نهم آوريل می افتد. جالب اينكه سال گذشته اين روز به ۲۷ مارس افتاد و به همين ترتيب، هفته كارناوال كه ۴۷ روز پيش از قيام مسيح واقع می‌شود، پارسال يك ماه زودتر از سال ۲۰۰۰ ميلادی برگذار شد.

در كناره‌های رود راين، كه از ديرباز مركز ثقل كارناوال بوده است، اين مراسم را فصل پنجم سال يا چِلچِلیِ چِلها می‌نامند. درست از روز يازدهم يازدهمين ماه سال، ساعت ۱۱ و ۱۱ دقيقه، مردم به خيابانها می‌ريزند و در اوج مراسم يعنی هفته‌ای پيش از پايان آن، به معنای واقعی كلمه بر طبل بی‌عاری می‌كوبند. در اين ميان، از ديرباز به تقليد از ادارات سلطنتى، اميری هم از ميان خود برمی‌گزينند كه بر اين مردان و زنانِ به اصطلاح بيعار و ديوانه صفت، حكم می‌راند. از آنجا كه آداب و رسوم فرهنگ‌های گوناگون جهان، هميشه در نقطه‌ای با هم تلاقی می‌كنند، امير كارناوال هم، بی‌گمان از مير نوروزی خودمان فاصله‌ی چندانی ندارد. او نيز مانند مير نوروزى، حكمش به قول حافظ پنج روزی بيش دوام ندارد. اما در همان چند روزه كه نوبت اوست، مردم كوچه و بازار در برابر او رژه می‌روند و سخنرانی‌هايی می‌كنند كه اغلب، طی آنها مقامات و استحكامات رسمی مملكتی را به باد طعنه و تمسخر می‌گيرند. در اين ميان، امير، دوشيزه و برزگر كارناوال در شهر كلن، سه ستاره‌ی اصلی مراسم هستند و به تعبيرى، واكنش طنزآميز مردم عادی در برابر مقامات بالا به شمار می‌آيند.

در سه روز از يك هفته‌ی مراسم كارناوال، مراسم ويژه‌ای برگذار می‌شود: نخستين روز كه پنجشنبه پيش از فصل انابت است، به شب جسارت زنان مشهور است. در اين روز بسيار اتفاق می‌افتد كه زنان جسور، كراوات مرد شيكپوشی را ببُرند و از صورت يا حّتی لبان او بی‌مقدمه بوسه‌ای بردارند. چهار روز بعد، يعنی روز دوشنبه، گل و شيرينی پخش می‌شود و در شهرهای مختلف با مراسمی مخصوص به محل، كاروان‌های شادی به راه می افتند و در ميدان‌های بزرگ شهر اجتماع می‌كنند. سر انجام در آخرين شب، يعنی سه شنبه شب، نوشابه‌های الكلی زيادی مصرف می‌شود. در اين ميان، شعرها و ترانه‌های طنزآميز و انتقادی نيز به لهجه‌های بومی شهرهای كناره‌ی رود راين، خوانده می‌شوند كه برخی از آنها بى شباهت به شعرهای حاجى فيروز خودمان نيستند.

واما آيا نشانی از كارناوال به شكل و شيوه‌ی غربی آن در ايران هم وجود داشته است؟ همانطور كه در آغاز اشاره كرديم، مير نوروزی كه در گذشته تا اندازه‌ای هنجارهای حكومتی را زير پا می‌گذاشته، شباهت بسياری با امير يا پرنس كارناوال داشته است. با آغاز انقلاب مشروطيت، پيروی از غرب در ايران رفته رفته به كليد در گنج صاحب هنر تبديل می‌شد. طبيعی است كه شبيه سازی از جشن‌های فرنگی هم از اين قاعده مستثنا نماند. در سال ۱۳۱۱ خورشيدی رضاشاه برای نخستين بار به دولت وقت دستور داد كه روز تولد او يعنی ۲۴ اسفندماه هر سال را روز كارناوال يا كاروان شادی اعلام كند و مراسم جشن و پايكوبی به سبك كارناوال اروپاييان برپا سازد. به نوشته‌ی كتاب يك ربع قرن اطلاعات كه دوره‌ی كامل ۲۵ ساله‌ی روزنامه‌ی اطلاعات است، در آن سال و سال‌های بعد، مردم تهران هم از اين مراسم استقبال كردند و بسياری با ماسك‌ها و لباس‌های مبدل به خيابان‌ها می‌آمدند و شاهد برنامه‌های رقص و موسيقی اروپايی و ايرانی می‌شدند.

مخبر السلطنه در كتاب خاطرات و خطرات، ديدی انتقادی به اين جشنها دارد و از حركات جِلفی كه به شيوه‌ی فرنگيان در اين روزها ديده می‌شد، نام می‌برد. اما آنچه به پايان اين مراسم منتهی شد، به نوشته‌ی حسين مّكی در تاريخ بيست ساله، برخورد روز كاروان شادی با عاشورا در سال ۱۳۱۹ بود. در آن سال، رضاشاه با وجود برخورد آن روز با روز عاشورا دستور برگزاری جشن‌ها را داد ولی اين امر باعث برخوردهای شديد هواداران كارناوال با دسته‌های عزادار تهران شد. از آن پس ديگر تا به امروز كارناوال در ايران برگزار نشده است. اما جالب اينكه موضوع وجود نشانه‌هايی از كارناوال در برگزاری مراسم عاشورا در همايشی كه سال گذشته از سوی دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد، توسط جامعه شناسی به نام دكتر محدثی كه به تشريح مراسم عاشورا می‌پرداخت، عنوان شد. از اين نشانه‌ها و روايات كه بگذريم، ناديده گرفتن هنجارهای اجتماعی و سرخوشی و سروری كه در برپايى مراسم كارناوال وجود دارد، از برخی آداب و رسوم نوروزی ما دور نيست. ديری نخواهد گذشت كه باز حاجى فيروز به خيابانها بيايد تا با قيافه و صدايی غير عادی و صورت سياه كرده، كه به ماسك كارناوال بى شباهت نيست، سخنان طنزآميز بگويد و ترانه‌های شاد بخواند.