علی افشاری: جنبش دانشجویی باید "دوران گذار" را کوتاه کند
۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبهشانزدهم آذرماه که از سال ۱۳۳۲ به عنوان روز دانشجو نامیده شده، مناسبتی است برای مرور بر وضعیت جنبش دانشجویی ایران. این مناسبت این بار ما را به سمت علی افشاری کشاند. کسی که در دوران پر تلاطم اصلاحات، دبیر سیاسی تشکیلات تحکیم وحدت بود و اینک پس از ۱۰ سال دوباره رخت دانشجویی بر تن کرده، این بار اما کیلومترها دورتر از ایران در واشنگتن دیسی.
او بیش از همه نگران آن است که فضای اطاعت و انقیاد دانشآموزی بر دانشگاههای ایران حاکم شود. علیرغم این نگرانیها اما علی افشاری معتقد است جنبش دانشجویی بیش از بقیه جنبشهای مدنی فعال است و "همچنان مشعل مقاومت را زنده نگه داشته".
دویچهوله: آقای افشاری! شما در مقالهای که به مناسبت روز دانشجو منتشر کردهاید، گفتهاید که «گذشت زمان به نفع جنبش دانشجویی نیست». این در حقیقت، برعکس نظر غالبی است که در مورد جنبش سبز گفته میشود و خیلی از تحلیلگران معتقدند که هرچقدر این جنبش دیرتر پیروز شود، پیروزی آن پایدارتر خواهد بود. اگر ممکن است توضیح بدهید که منظور شما دقیقاً از اینکه «گذشت زمان به نفع جنبش دانشجویی نیست»، چه بوده است؟
علی افشاری: البته موضوعی که من گفتهام، متفاوت با آن نگاهی است که شما در مورد جنبش سبز به آن اشاره کردید که البته من با آن هم موافق نیستم. یعنی ما اصلی نداریم که حتماً اگر چیزی طولانیتر بشود، بهتر است. باید بهطور مشخص صحبت کنیم که در چه شرایطی داریم حرف میزنیم. قطعاً پیروزی سریع آفاتی دارد، اما تضمینی هم وجود ندارد که اگر ما همینطور منتظر بمانیم و سیاست صبر و انتظار را پیش بگیریم، به سمت وضعیت مطلوب برویم.
اما جنبش دانشجویی ایران امروز با یکسری چالشهای جدی مواجه است که به نظر من، برخی از این چالشها میتواند تغییراتی را در جنبش دانشجویی ایجاد کند که در هفت دهه عمر آن وجود نداشته و تصوراتی را که نسبت به جنبش دانشجویی وجود داشته تغییر بدهد. آن هم در وهلهی اول رواج مناسباتی است که به عنوان «مناسبات دانشآموزی» از آن نام برده میشود. یعنی حالتی که دانشجو همانطور که در دبیرستان تقریبا یک عنصر مطیع در برابر اقتدار مسئولین مدرسه است، در دانشگاه نیز عمل کند. در حال حاضر فضای دانشگاهها نشان میدهد که بعضاً چنین روندی دارد بهوجود میآید…
همانطور که خود شما هم در مقاله و مصاحبههاتان اشاره کردهاید، به دنبال سرکوب گسترده و بیسابقه بعد از سال ۸۸، الان فضای دانشگاهها بهاجبار اینگونه شده است که شما تشریح میکنید. راه برونرفت از این حالت، در شرایط کنونی چیست؟
من فقط توضیحام را کامل کنم؛ اینکه من میگویم گذشت زمان به نفع نیست، به لحاظ تمام شدن و کوتاه شدن دورهی گذار است. جنبش دانشجویی در این شرایط احتیاج دارد که هم استراتژی و هم شکل فعالیت جدیدی را تعریف کند، فرمولها و مدل قبلی پاسخگو نیست.
اما در مورد راهبرد، به نظر من، در وهلهی نخست شناسایی درست این مسئله است و بعد هم متناسب با آن، باید تغییر پارادایم بدهند که به اعتقاد من، رفتن به سمت فعالیت غیررسمی، پوشیده و مدل شبکهای و غیرمتمرکز است. این مسئلهای است که فضا را تغییر میدهد و مانع از آن میشود که "مناسبات دانشآموزی" گسترش پیدا کند.
البته درست است که الان فشار واقعاً بیسابقه است. ما پس از انقلاب فرهنگی، در دانشگاهها شاهد اینقدر از سختیها و دشواریها نبودیم. اما این به این معنا نیست که جنبش دانشجویی کاری نمیتواند بکند و باید تسلیم بشود. اساساً موجودیت جنبش دانشجویی در ایران تا حدودی به همین فشارها و تنگناها گره خورده. یعنی فعالیت دانشجویی در تمامی این هفت دهه کموبیش با این مشکلات مواجه بوده است. اگر ساختار سیاسی ایران، دمکراتیک بود و این محدودیتها را ایجاد نمیکرد، آن وقت چه بسا که جنبش دانشجویی به این شکلاش بروز نمییافت.
بنابراین مرحله و مقطع حساسی است. اگر جنبش دانشجویی ایران بر این چالشها غلبه نکند، با توجه به اینکه عمر دانشجویی محدود است و فعالان باتجربهی دانشجویی کنونی ممکن است ظرف یکی دو سال آینده فارغالتحصیل بشوند، این خطر و نگرانی وجود دارد که چه بسا دیگر این نوع تحرکات دانشجوییای که تا الان وجود داشته، بهطور کل از صحنهی دانشگاه رخت بربندد. در این صورت هم دانشگاه مستقل و تفکر انتقادی در دانشگاهها آسیب جدی میبیند و هم یکی از نیروهای تأثیرگذار و مهم جنبش آزادیخواهی ایران دچار مشکل میشود.
شما هم الان در صحبتهایتان و هم در مقالهتان به مسئلهی بحران استراتژی پرداختهاید و حتی گفتهاید که «این بحران استراتژی کشتی جنبش دانشجویی ایران را زمینگیر کرده است». ولی جایی دیگر، در یکی از مصاحبههایتان گفتهاید که معتقدید «مشعل مقاومت را دانشجویان فروزان نگه داشتهاند». به نظرم مقداری تناقض بین این دو گفته وجود دارد. شما معتقدید که واقعاً دانشجویان سردمدار مقاومت هستند یا اینکه جنبش دانشجویی زمینگیر شده است؟
این دو با هم تناقضی ندارند. مقاومت الزاما ً به معنای داشتن استراتژی نیست. مقاومت به این معناست که هنوز میل به مبارزه وجود دارد. من در آن مصاحبهام هم توضیح دادهام که به طور نسبی و در مقایسه با دیگر بخشهای جامعه، دانشجویان مقاومت نشان میدهند و هنوز تحرکاتی دارند، ولی در مقایسه با گذشتهی خودشان و ادوار مختلف جنبش دانشجویی، یا اگر شاخصهای مختلف را مد نظر قرار بدهیم، ما به نحو چشمگیری شاهد کاهش سطح فعالیتهای انتقادی و اعتراضی در دانشگاه هستیم.
در دو سال گذشته، جنبش دانشجویی تقریبا در یک دورهی سرگردانی به سر میبرده. شیوه و شکل فعالیتهای سابق امکانپذیر نبوده و هزینههای آن خیلی زیاد بوده است. از طرف دیگر نتوانستهاند روشها و شیوههای فعالیت جدید را جایگزین کنند. پس هنوز در مرحلهی گذار بهسر میبرند که در اصل بحران خلاء استراتژی برای جنبش دانشجویی است و این خلا، نیروهایاش را به تحلیل میبرد.
اما کماکان در مقایسه با دیگر بخشهای جامعهی ایران، بهطور نسبی دانشگاه فعالتر است و هنوز حکومت نتوانسته حاکمیت تکصدایی یا وجود یک دانشگاه مطیع و منقاد کامل استبداد دینی را شاهد باشد یا جشن بگیرد. بههرحال هنوز گفتمان انتقادی در دانشگاهها فعال است.
آیا به نظر شما، این راهکرد که دانشجویان الان با توجه به شرایط خفقانآور سیاسی، بیشتر فعالیتهاشان را روی خواستههای صنفی تمرکز بدهند، میتواند مفید باشد؟
بله؛ البته این مسئله فقط برای الان نیست. همیشه جنبش دانشجویی ایران فعالیتهای داخلی داشته، فعالیتهای بیرون از دانشگاه را هم داشته، ولی نتوانسته توازن را بین این دو عامل برقرار کند. اما این نه فقط برای الان، برای هر دورهای لازم است. یعنی جنبش دانشجویی اگر در درون دانشگاه فعال نباشد و به خواستههای صنفی دانشجویان توجه کافی نکند، قدرت و توان مانورش در مورد مسائل سیاسی هم کاهش پیدا میکند.
اما در شرایط کنونی، حوزههای عمل مختلفی در دانشگاهها وجود دارد؛ از امور صنفی، فرهنگی، علمی و هنری گرفته تا فعالیتهای سیاسی. نیاز هست که گروههای مختلف دانشجویی یا فعالان مختلف دانشجویی هم در هر کدام از این حوزهها فعال باشند. نمیشود انتظار داشت که همهی آنها بیایند در حوزهی سیاسی کار کنند. اما وقتی همهی اینها فعالیت میکنند، به نوعی با ساختار سلطه و حکومت درگیر میشوند. چون حکومت پذیرای استقلال فعالیت در هیچکدام از این حوزهها نیست. به اینترتیب، همینها چون یک دشمن مشترک پیدا میکنند، یا چون در برابر یک عامل مزاحم واحد قرار میگیرند، طبیعی است که کلیت جنبش دانشجویی را تقویت میکند.
بهطور مشخص، در حوزههای صنفی و در حوزههای علمی میشود هنوز به شکل علنی فعالیت کرد و فعالیت در این حوزه هنوز کامل مسدود نشده است. مهم این است که چتری برای فعالیتهای مختلف دانشجویی ایجاد بشود و از طریق وجود شبکههای کوچک، هماهنگی بین همهی آنها بهوجود بیاید.
الان حاکمیت دارد با گسترش دخالت در حوزهی خصوصی دانشجویان و مسئلهی سبکهای زندگی دوباره به دههی۶۰ برمیگردد. بهطور مشخص همین تفکیک جنسیتی کلاسها یا دخالت در نحوهی گزینش دانشجو. اینها همه موضوعاتی هستند که استعداد تبدیل شدن به حرکتهای اعتراضی مستمر و فراگیر را دارند و با توجه به اختلاف نظری هم که در بخشهای حاکمیت وجود دارد، امکان موفقیت جنبش دانشجویی برای متوقف کردن این مسائل بالاست.
شما اشاره کردید به طرح تفکیک جنسیتی. اجرای این طرح از آغاز سال تحصیلی جاری، صرفنظر از میزان تحقق یا عدم تحقق آن، رسماً آغاز شده، اما تاکنون هیچ اعتراض گسترده و پررنگی نسبت به آن دیده نشده است. شما اشاره کردید که این طرح پتانسیل آن را دارد که چتری حمایتی را برای اعتراضات دانشجویی فراهم کند. فکر میکنید علت چیست که حتی در ارتباط با این مسئله که میتوانست موضوعی کاملاً صنفی برای دانشجویان باشد، اعتراض پررنگی صورت نگرفته است؟
البته به شکل پراکنده اعتراض بوده ، نه اینکه هیچگونه اعتراضی را شاهد نبودهایم ولی تبدیل به یک حرکت فراگیر نشد. من فکر میکنم هنوز همین بحران استراتژی یک عامل است و عامل دیگر یک نوع فضای رویگردانی هم هست. یعنی ما شاهد روند دیگری هم هستیم که در سالهای اخیر بین جوانان ما گسترش پیدا کرده و آن هم ناامید شدن از اوضاع کشور است و نوعی تصور اینکه آیندهی روشنی وجود ندارد و همین باعث شده که میل به مهاجرت و خروج از کشور گسترش پیدا کند. این عامل هم به نوعی الان بر فضای دانشجویی ما سنگینی میکند.
مسئلهی دیگر هم همین تاکتیکها یا برخوردهای متناقضی است که حکومت انجام داده و در برخی حوزهها رسماً عقبنشینی کرده است. این باعث شده که هنوز شاید این نگرانی بهصورت جدی بهوجود نیاید و فکر کنند که این مسئله در داخل دانشگاهها عملاً اجرا نخواهد شد و نیاز به یک اعتراض گسترده در بخشهایی از جامعهی دانشجویی دیده نشود.
ولی بههرحال، به نظر من، این یک نقص است و این خلاء وجود دارد. چون علیرغم اینکه این طرح چندبار از سوی مسئولین تکذیب شده، ولی عملاً دارند به شکل تدریجی این پروژه را جلو میبرند و هرچقدر هم واکنش محکم و جدی جنبش دانشجویی عقب بیافتد، احتمال اینکه آنها بتوانند موفق بشوند و این پروژه را در ابعادی وسیعتر اجرا کنند، زیاد خواهد بود.
آقای افشاری! همانطور که شما هم اشاره کردید، تعداد زیادی از دانشجویان در دو سال اخیر، بعد از انتخابات پرمسئلهی سال ۸۸، از ایران خارج شدهاند. الان تعداد زیادی از فعالان شناخته شدهی جنبش دانشجویی در اروپا و امریکا بهسر میبرند. فکر میکنید الان چقدر احتمال یا اصلاً لزوم تشکیل یک تشکل شبیه کنفدراسیون دانشجویی ایرانیان که قبل از انقلاب شکل گرفته بود و نقش مهمی هم در پیروزی انقلاب سال ۵۷ داشت، دیده میشود و چقدر احتمالش هست که چنین تشکلی بتواند شکل بگیرد؟
در مفید بودن وجود چنین تشکلی یا بازتولید کنفدراسیون که حرفی نیست. به نظر من، امر مثبتی است. اما واقعیتهای حاکم بر فضای دانشجویی خارج از کشور خیلی با آن دوران فاصله دارد و انتظار واقعبینانهای نیست که ما به زودی شاهد تکرار مدل فعالیتی شبیه کنفدراسیون باشیم. چون عمدهی فعالان دانشجویی که در این سالها خارج شدهاند، در خارج از کشور دوباره دانشجو نشدهاند و این نکته را باید در نظر بگیریم. در آن دوران، رأس فعالیتهای کنفدراسیون بر روی دانشجویانی بود که در دانشگاههای خارج از کشور تحصیل میکردند.
این افراد (فعالین دانشجویی) از زمینهی فعالیت خودشان خارج شدهاند، دورهی دانشجوییشان تمام شده و آمدهاند در فضای جدیدی قرار گرفتهاند که حالا باید معلوم بشود که آیا آنها میتوانند خودشان را جا بیاندازند و دوباره فعالیتهایشان را ادامه بدهند یا اینکه در شرایط جدید، هویت دیگری پیدا میکنند. لذا، ضمن اینکه حضور این فعالان دانشجویی در خارج از کشور، به صورت بالقوه پتانسیلی برای فعالیت ایجاد میکند، ولی لزوماً به این معنا نیست که آنها یا حداقل همهی آنها بتوانند دوباره فعال بشوند.
اما مشکل عمدهای که پیش روی فعالیتهای دانشجویی گسترده در دانشگاههای خارجی وجود دارد، این است که میل به فعالیت سیاسی چه در میان دانشجویانی که از ایران میآیند و چه در میان دانشجویانی که در این کشورهای خارجی به دنیا آمدهاند، بسیار پایین است.
بر همین مبناست که این گروههای دانشجویی که وجود دارند، به شکل خیلی محدودی فعالیتهای سیاسی انجام میدهند. البته این به نظر من مثبت است و شاید بهتدریج در آینده، آنها بتوانند فضا را مساعد کنند و موانع را از سر راه بردارند. ولی ما الان خیلی فاصله داریم با اینکه دوباره شاهد تکرار تجربهی کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور باشیم.
پس فکر میکنید کسانی که الان در خارج از کشور به سر میبرند، چگونه میتوانند از جنبش دانشجویی داخل ایران پشتیبانی کنند؟
راهحل حداقل این است که در هرجایی که هستند بتوانند صدای دانشجویان ایرانی باشند. به خصوص یاد و نام زندانیان دانشجو را گرامی بدارند، زنده نگه دارند و به بهانههای مختلف آنها را طرح کنند و همچنین مطالبات صنفی و سیاسی دانشجویان ایرانی را مطرح کنند.
علاوه بر این، آنهایی که در دورههایی فعالیت دانشجویی داشتهاند، سعی کنند تجارب خودشان را مستند کنند و از طریق رسانههای مختلفی که وجود دارد، آنها را به فعالان کنونی جنبش دانشجویی ایران منتقل کنند.
بسیاری از ناظران و تحلیلگران و حتی فعالان سیاسی و مدنی معتقد هستند که بعد از سرکوب گستردهی اعتراضات مردمی پس از انتخابات سال ۸۸، جنبشهای اجتماعی در خوشبینانهترین حالت آتش زیر خاکسترند؛ یعنی اینکه فعلاً خاموشاند. به عنوان جمعبندی، آیا شما جنبش دانشجویی را کاملاً خاموش میبینید؟
نه؛ من خاموش نمیبینم! در صحبتهای قبلیام هم گفتم که این جنبش بهطور نسبی فعال است. ما اعتراضاتی را بعضاً از دانشگاهها میشنویم و فعالیتهای محدودی وجود دارد.
اما این مسئلهی کلی که این جنبشها آتش زیر خاکستر هستند، بحث درستی است. منتها وقتی این گروههای اجتماعی به این حالت دچار میشوند، آن وقت همیشه امکان فعالیتهای انفجاری، یعنی بروز انفجار هم افزایش پیدا میکند. مثلاً جامعهی تونس یا جامعهی مصر را در نظر بگیرد که یک اتفاق جرقهوار مانند خودسوزی یک جوان باعث شد که آن جنبش یکدفعه منفجر بشود. در مورد ایران هم، درست است که الان شرایط به همین سمت رفته و ما واقعاً فعالیتی را در سطح جامعه نمیبینیم، ولی این امکان هم مرتب بیشتر میشود که ایران هم به آن سمت برود.
ولی من در بخش اول صحبتهایم هم گفتم که جنبش دانشجویی ایران فعلاً با این تهدید مواجه است که اگر مناسبات دانشآموزی گسترش پیدا کند، آنوقت دیگر اساساً موجودیت سابق خود را از دست خواهد داد که آن وقت ما تغییر بزرگی را در دانشگاههای ایران شاهد خواهیم بود.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: جواد طالعی