شبی روشن با شجریان و گروه شهناز در کلن
۱۳۹۰ آبان ۹, دوشنبهبه نظر میرسد که بر خلاف تصور ایرج میرزا، این پدر است که دست فرزندان را گرفته و با هر قدم شگرد و رازی را به آنان آموخته، تا شیوه راه رفتن را بیاموزند. نسل پدران و فرزندانی که قرار است چراغ راه آینده موسیقی ایران را همچنان روشن نگاه دارند. همراهان ارکستر شجریان دیگر نامهای مشهور و شناخته شده نیستند.
ببینید: تصاویری از کنسرت شجریان و گروه شهناز در کلن
ارکستر را جوانانی همراهی میکنند که نامهایشان برای اغلب ما ناآشناست، اما توانائیهایشان به نام آشنایان پهلو میزند. جوانانی که در کنار تحصیل و پرداختن به مشاغل دیگر در خلوت و در خانه این استاد و آن استاد عاشقانه به موسیقی ملی پرداختهاند، تا هویت ناشناختهی خویش را بازیابند. حضور آنها در صحنههای اروپائی واقعیتی است که شاید کسی انتظار وقوعش را نداشت.
همانگونه که انتظارمیرفت سالن گورتسنیش شهر کلن یکشنبه شب (۸ آبان / ۳۰ اکتبر) مالامال از جمعیت بود. مردم یک ساعت پیش از شروع کنسرت در سالن جمع شده بودند. معمولا به پا خاستنها در پایان کنسرت انجام میگیرد، اما این بار با ورود شجریان به سالن فریاد شادی سالن را به لرزه درآورد و همه به احترامش برخاستند. هیجان جمعیت را تنها پیش درآمد سه گاه مجید درخشانی بود که با نوای آرامبخشش کمی فرو نشاند.
بشنوید: گفتوگو با محمدرضا شجریان درباره تور اروپایی و برنامههای آتی او
گزینش شعرها
شجریان خود میگوید که شعرها را بر حسب رویدادهای اجتماعی و مناسب روز انتخاب میکند. کاری که از چندین سال پیش تا کنون در کنسرت های گوناگون از او شنیده و دیده شده است. از قدیمیترین ترانه روزگار ما «مرغ سحر» ملک الشعرای بهار که امروز برای مردم ایران جایگزین سرود آزادی است گرفته، تا ترانهی «همراه شو عزیز» که پایانبخش همه برنامههای اوست.
این بار نیز شجریان حافظ و سایه و سعدی و مولانا را به یاری طلبیده بود، تا درد اجتماعی روز را آنگونه که می خواهد بیان کند.
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار/ طالع بی شفقت بین که درین کار چه کرد/
آن که بر نقش زد این دایره مینائی/ کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد/
برق عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت/ یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد/
پس از حافظ این سایه است که از انتظار صبح امید می گوید:
شبی رسید که در آرزوی صبح امید/ هزار عمر دگر باید انتظار کشید/
و سعدی از مرد عاشق نشان دیگری می جوید:
منزل عشق جهانی دگر است/ مرد عاشق را نشانی دگر است/
صدای شجریان همچنان پر حجم و شفاف بود؛ بر خلاف کنسرت او در شهر لندن که از آن زلال همیشگی چندان اثری دیده نمیشد. گفته میشد که سرمای سختی خورده است. از آن جا که او خود کنسرتهایش را در شهر کلن از بهترینها می داند، گویا سرما خوردگی جا خوش کرده نیز در آلمان دست از سرش برداشته بود. هنوز از گذر سن نشانی نیست و صدا همچنان به قوت خود باقی است.
سرپرستی ارکستر شجریان و تنظیم آهنگ ها سالهاست که بر عهده مجید درخشانی گذاشته شده است. درخشانی علاوه بر کوششهای عدیدهای که در برونمرز برای بقای موسیقی سنتی و ماندگاری آن در گوش ایرانیان کرده، نوجوانان علاقمند را نیز سال ها در آلمان آموزش داده است. درخشانی با خواستها و چم و خمهای جوانان به خوبی آشناست و میداند که چگونه باید با آنها کار کرد. نتایج زحمات او در ایران را نیز میشد به خوبی در سالن گورتسنیش کلن دید و شنید.
همانگونه که حدس زده می شد پایانبخش برنامه «مرغ سحر بود» و «همراه شو عزیز». هر دو ترانه نیز با صدای و همراهی پرشور حضار اجرا شد.
سازهای تازه
بزرگ ترین تفاوت کنسرت این بار شجریان با دفعات پیش، حضور شش ساز دستساز او بود که بیشترین زمان کنسرت نیز به معرفی این سازها اختصاص داده شده بود.
سازها اکثرا در دونوازیها جلوه میکردند و گاه با تکنوازی نیز خود می نمایاندند. شجریان میگوید، سازهای تازه امکانات صدائی موسیقی سنتی را بین دو تا سه اکتاو بالا برده است؛ موسیقیای که به نظر میرسید به همین دلیل امکان رقابت با سازهای غربی را ندارد. اما شجریان همیشه از ظرفیت بالای موسیقی سنتی سخن گفته و برای اثبات نیز، همین سازهای تازه را با نام های تندر و صراهی و شهر آشوب و ساغر...به صحنه آورده است.
صداها گاه واقعا گوشنواز بودند، اما گویا برای شنیدن صدای بعضی از آن ها هنوز به عادت گوشی نیاز است. بعضیها همان نوای همیشگی را ترجیح میدادند و برخی با تحسین از سازهای تازه اسم میبردند. تکنوازی دف را در میانهی برنامه، عدهای برای موسیقی سنتی زیادی پر سر و صدا میدانستند، اما به هر حال دست روی دست گذاشتن هیچگاه سبب نوآوری نشده است.
الهه خوشنام
تحریریه: شهرام احدی