سوء تفاهمهای فرهنگی در آلمان زیر ذرهبین یک نویسنده ایرانی
۱۳۹۲ بهمن ۲۹, سهشنبهعصر یکشنبه (۱۶ فوریه) محمود فلکی شاعر و نویسنده ایرانی ساکن هامبورگ در برنامهای که در خانه هنر شهر ترویسدورف (در نزدیکی شهر بن) برگزار شد، داستانهای کوتاهی از کتاب جدیدش را برای علاقمندان آلمانی و ایرانی خواند.
کتاب فلکی به نام "من خارجی هستم و خوب است که خارجی هستم" با نگاهی طنز آمیز به زندگی مهاجران در آلمان، مشکلات روزمره و سوتفاهمهای فرهنگی میپردازد.
محمود فلکی در سالهای گذشته چندین کتاب به زبان فارسی منتشر کرده است که تعدادی از آنها به آلمانی ترجمه و منتشر شدهاند ولی این اولین بار است که او مجموعه داستانی را به زبان آلمانی نوشته است.
این کتاب که اکتبر سال ۲۰۱۳ منتشر شد، با استقبال گرم خوانندگان و منتقدان روبرو شده و پس از گذشت فقط چند ماه اکنون به چاپ دوم رسیده است.
محمود فلکی متولد سال ۱۳۳۰ است و کار ادبی را در ایران شروع کرد. او سال ۱۳۶۲ ایران را ترک کرد و حدود سی سال است که در هامبورگ اقامت دارد.
او همچنین در دانشگاه هامبورگ در رشتههای ادبیات آلمانی و ایرانشناسی تحصیل کرده است.
محمود فلکی رساله دکترای خود را درباره "گوته و حافظ، درک و کژفهمی متقابل فرهنگ آلمانی و ایرانی" نوشته است.
نقد دوسویه
بسیاری از داستانهای کتاب تجربههای نویسنده را روایت میکنند. محمود فلکی در گفتوگو با دویچه وله فارسی میگوید: «هر داستانی در درون خود هستهای از واقعیت را دارد. در بعضی موارد قسمتهایی را افزودهام، ولی خیلی از گفتوگوها واقعی است.»
یکی از این تجربههای واقعی نویسنده در داستان "قبرستان" نوشته شده است: نویسنده که مدت زیادی نیست به آلمان آمده، نامهای اداری دریافت میکند. او با کمک کتاب لغتی جیبی سعی میکند محتوای نامه را بفهمد. واژه اصلی نامه "قبرستان" است که در آلمانی از دو کلمه "آرامش" و "حیاط" ساخته میشود.
نویسنده با این تصور که مسئولان آلمانی از فعالیت ادبی او با خبر شدهاند و میخواهند مکان پرآرامشی را برای کار در اختیار او قرار دهند با خوشحالی به آنجا میرود. چیزی نمیگذرد که مسئول قبرستان بیل و جارویی را به دست او میدهد و از او میخواهد که کارش را اغاز کند.
محمود فلکی در کتاب جدیدش با نثری ساده و نگاهی واقعگرایانه به زندگی روزمره در آلمان میپردازد و تصویری قابل باور و بدون پیرایه و اغراق ارائه میدهد. راوی داستانها با ظرافت و نکتهسنجی قضاوت و پیشداوریهای کلیشهای شهروندان کشور میزبان را با شیوههای طنزآمیز به چالش میکشد، ولی هرگز خود را در جایگاه قربانی قرار نمیدهد.
گرچه خواننده گاه سختی و تلخی زندگی در غربت را از لابهلای سطور حس میکند، اما فلکی نمیگذارد این حس به دلسوزی برای راوی تبدیل شود. راوی "خارجی" داستانها گاه با طنز و گاه با صراحت و جدیت راه خود را در کشور غریب و جامعه میزبان باز میکند.
از سوی دیگر فلکی همانقدر که با تیر انتقادش جامعه آلمان را هدف گرفته است، مهاجران را نیز بینصیب نگذاشته است. در آینهای که نویسنده در برابر خوانندگانش گرفته، درک نادرست مهاجران از فرهنگ آلمان و فاصلهای که سوتفاهمهای فرهنگی میان مهاجران و مردم کشور میزبان میاندازد نیز دیده میشود.
این موضوع را باید از نقاط قوت نویسنده دانست که به درجهای از همپیوندی با جامعه و فرهنگ آلمان رسیده که میتواند با نگاهی منصفانه و از چند زاویه متفاوت مناسبات میان مهاجران و جامعه آلمان را نقد و بررسی کند.
واکنش شرکتکنندگان برنامه
بیشتر شرکتکنندگان در برنامه داستانخوانی محمود فلکی آلمانی بودند. صدای خنده و تشویق گرم آنها نشان میداد که از شنیدن داستانهای کوتاه فلکی لذت میبرند. پس از آن شرکتکنندگان پرسشهای خود درباره کتاب را با نویسنده مطرح کردند.
یکی از شرکتکنندگان پرسید که چرا از کلمه "خارجی" در نام کتاب استفاده شده است، در حالی که امروزه در آلمان بیشتر از عبارت "شهروند مهاجر" استفاده میشود. محمود فلکی در پاسخ گفت که مشکلی با این کلمه ندارد و البته بستگی دارد که هدف گوینده چه باشد. چه بسا که ممکن است گوینده از عبارت "شهروند مهاجر" استفاده کند ولی محتوای حرفش ضدخارجی باشد. فلکی اضافه کرد: «من خارجی هستم ولی هامبورگی هم هستم!»
یکی دیگر از شرکتکنندگان به دویچه وله گفت: «من سالها در انگلیس، اسپانیا و آفریقای جنوبی زندگی کردهام و آنجا خارجی بودم. شنیدن این تجربهها به نظر من خیلی خوب است. برایم جالب است که واکنش خارجیها به شیوه زندگی و اخلاق به خصوص آلمانیها چگونه است.»
شرکتکننده دیگری میگفت: «از این خیلی خوشم آمد که آلمان از زاویه دیگری نشان داده شده؛ به نظرم بسیار تحسینبرانگیز است که کسی که زبان مادریاش آلمانی نیست، میتواند چنین طنز ظریفی را به زبان آلمانی بیان کند.»