1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

سراینده مدح و پرهیزگاری

۱۳۹۹ فروردین ۲۸, پنجشنبه

۲۸ فروردین ۵۱۴: ۸۸۵ سال پیش در چنین روزی سنایی غزنوی در غزنین درگذشت.

https://p.dw.com/p/3aymo
عکس: Fotolia/ stokkete

سروده:

"این چه قرن است این که در خوابند بیداران همه

این چه دور است این که سرمستند هشیاران همه".

ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی در غزنین در شرق افغانستان کنونی زاده شد. در تاریخ‌های زاد و مرگ او با توجه به آمیختگی تاریخ‌های قمری و خورشیدی و نوشتارهای گوناگون تردید هست.

پدرش آموزگار و اهل ادب بود و مقدمات الهیات و ادبیات را به او آموخت.

پژوهشگر نامدار در زندگی و آثار او، شفیعی کدکنی می‌نویسد که "دوران کودکی و جوانی او در غزنین گذشت و در تمامی میدان‌های معرفت از ادبیات عرب گرفته تا فقه و حدیث و نجوم و حکمت و کلام به درجه بالایی رسید".

او در جوانی در پی یافتن شغل به بلخ سفر کرد و در آنجا منظومه طنزآمیز "کارنامه بلخ" را در ۵۰۰ بیت نوشت و در آن به زندگی خصوصی خود، پدر و برخی از هم‌زمانانش اشاره کرد.

او سپس به هرات و نیشابور رفت و زمان درازی در سرخس ماند و در آنجا به صوفیان پیوست.

آرامگاه سنایی غزنوی
آرامگاه سنایی غزنویعکس: shiraze.ir

شفیعی کدکنی دوگانگی در کار این شاعر را به زمان مشخصی محدود نمی‌داند و اینکه او پس از شنیدن ناسزای دیوانه‌ای را که گفت "مِی بده تا به کوری چشم سنایی گزافه‌گو در مدح شاه نادان بنوشم" یکباره زاهد و عارف شده را افسانه‌ای بیش نمی‌خواند و می‌نویسد که سنایی در همه دوره‌های زندگی از یکسو به ستایش پادشاه و از سوی دیگر به سرایش اشعار زاهدانه، عارفانه و انتقادآمیز به اجتماع روزگار خود پرداخته است.

از ماندگارترین آثار او جز دیوان ۱۴۰۰۰ بیتی‌اش یکی "حدیقة الحقیقه" و دیگر "سیر العباد الی المعاد" است که از شناخته‌ترین منظومه‌های عرفانی زبان فارسی به شمار می‌آیند.

او قصیده را از توصیف صِرف طبیعت و ستایش پادشاهان و اندرز خشک به در آورد و حال و هوای تازه‌ای به آن داد به طوری که برخی از بیت‌ها و عبارت‌هایش هم اکنون از اصطلاحات و ضرب المثل‌های فارسی شده‌اند:

"چو دزدی با چراغ آید، گزیده‌تر برد کالا"

"بی‌هیچ بخر مرا هم از من

هرچند به رایگان گرانم"

یا:

"تا کی از جور تو‌ای گندم‌نمای جوفروش

رو یکی ره این جو پوسیده را غربال زن"

یا:

"تا پریشان نشود کار به سامان نرسد".

او توانست تجارب روحانی عارفان و زاهدان قرن‌های دوم تا پنجم را که به صورت منثور ذکر شده بودند در کالبد قصیده عرضه کند:

"ای سنایی خواجه جانی غلام تن مباش

خاک را گر دوست بودی خاک را دشمن مباش".

تشبیه‌ها و تمثیل‌های او در بسیاری از غزل‌ها و سروده‌های سرایندگان پس از او آمده‌اند؛ حتا سروده‌های رکیکش هم سرمشق شاعران بعدی مانند مولوی و سعدی بوده‌اند.

ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی در ۶۰ سالگی در زادگاهش درگذشت.