زندگی و مرگ مریم فیروز
۱۳۸۶ اسفند ۲۴, جمعهمریم فیروز، مسئول تشکیلات دمکراتیک زنان و نخستین زنی که عضوهیئت سیاسی یک حزب در ایران شد، عصر چهارشنبه ۲۲ اسفند در تهران درگذشت. پیشینه اشرافی، رفتار سنتشکنانه ، دوستی با بسیاری نخبگان فرهنگی و ادبی وقت، زندگی مشترک با نورالدین کیانوری، ۲۲ سال تبعید در شوروی و آلمان دمکراتیک سابق، ۷ سال زندان در جمهوری اسلامی و ۱۷ سال حبس خانگی، چهرهای متفاوت از سایر مبارزان اجتماعی و سیاسی به او میداد.
مریم فیروز متولد سال ۱۲۹۳ در تهران و فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما از شاهزادگان قاجار بود. در سال ۲۲ شمسی عضو حزب توده شد و بیشترین فعالیت خود را در شاخه زنان این حزب متمرکز کرد. مریم فیروز درپی کودتای ۲۸ مرداد، پس از سه سال زندگی مخفی، در سال ۳۵ ایران را ترک کرد. او در آن سالها به طور غیابی به اعدام محکوم شده بود. مریم فیروز با همسر دکتر مصدق، نسبت فامیلی داشت و به شهادت خودش، در روزهای بحرانی ۲۵ و ۲۸ مرداد سال ۳۲، رابط اندرونی دکتر مصدق با رهبری حزب توده بوده است.
محمدعلی عمویی، زندانی سیاسی دو نظام پهلوی و جمهوری اسلامی، در باره مریم فیروز میگوید: " واقعا حیرتآور است که خانم فیروز چقدر راحت به نسب قاجاری و اشرافی خود دست رد زد. پشت کرد به تمام مزایای طبقاتی که داشت و زندگی خود را وقف آشنا کردن زنان به حقوقشان کرد. جمعیت دمکراتیک زنان زمانی تاسیس شد که اساسا حقوق زن مطرح نبود. در این جمعیت، مسائلی چون حق مردان برای طلاق اختیاری یا تبعیضهای وحشتناک قانونی یا تربیتی بین دختر و پسر بررسی میشد."
بازگشت از تبعید
مریم فیروز، پس از انقلاب، همراه با بسیاری از فعالان سیاسی و اعضای حزب توده، از تبعید ۲۲ ساله به ایران بازگشت. او از سال ۵۸ تا زمان دستگیری در سال ۶۱، مسئول تشکیلات دمکراتیک زنان ایران و سردبیر مجله "زنان" بود. این تشکیلات و این مجله، از سیاست ضد آمریکایی جمهوری اسلامی و از "خط امام" دفاع می کردند.
بازداشت در هفتاد سالگی
مریم فیروز به همراه همسرش نورالدین کیانوری در بهمن سال ۶۱ دستگیر شد. آن دو نخست به کمیته مشترک ۳۰۰۰ و سپس به زندان اولین برده شدند.
محمدعلی عمویی در باره دوران حبس مریم فیروز میگوید: " خانم فیروز مانند سایر زندانیان سیاسی در معرض شکنجه و فشار بود. شرح این فشارها و خشونتها در خاطرات زندانیان سیاسی آمده است. زمانی که مراحل بازجویی شان تمام شد، آقای کیانوری درخواست کرد که او و همسرش با یکدیگر در یک سلول باشند که موافقت نشد. من شاهد علاقه این دو به هم بودم که هرگاه ملاقات داشتیم، کیانوری پرپر میزد و مانند یک جوان عاشق به ملاقات میرفت".
نورالدین کیانوری، در نامهای که به تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۶۸ به آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی نوشته بخشی از شکنجهها و فشارهایی را که در زندان بر سر او و مریم فیروز آمده، شرح داده است.
حبس خانگی
مریم فیروز و کیانوری هرگز به طور رسمی از زندان آزاد نشدند. آندو از سال ۶۹ شمسی در خانهای تحت مراقبت وزارت اطلاعات و در حبس خانگی زندگی میکردند. محمدعلی عمویی از جمله کسانی است که تا دم مرگ مریم فیروز، به دیدار او در همین خانه میرفت. آیا مریم فیروز از مسائل جنبش زنان ایران و فعالیتهای کنونی آنها خبر داشت؟
محمدعلی عمویی: "مریم خانم تقریبا همه روزنامهها را مطالعه میکرد هرچند روزنامههای ما چیز زیادی در باره زنان و جنبش زنان نمینویسند. آنچه را شفاها به ایشان منتقل میشد، با اشتیاق دنبال میکرد. خانم فیروز به دلیل منع وزارت اطلاعات، اجازه دیدار با هرکسی را نداشت و چهرههای شاخص هم این را میدانستند."
نوشتهها
مریم فیروز افزون بر چند ترجمه و مقاله، کتابی به نام چهرههای درخشان نوشته که شرحی است از فداکاریها و حمایت مردم عادی از افراد سیاسی تحت تعقیب حکومت کودتا. او در این کتاب، از این چهرههای گمنام و درخشان قدردانی میکند. کتاب دیگری اما به نام "خاطرات" مریم فیروز در اواخر دهه ۷۰منتشر شد که به نظر میرسد سفارش وزارت اطلاعات باشد.
محمدعلی عمویی: "خود ایشان این را قبول نداشت. یکبار که من به صراحت انتقادهایم را به این کتاب مطرح کردم، به من گفت، عموجان مگر اینها نوشتههای من هستند که انتقاد میکنی؟ این نوشته دیگران است به نام من..."
به نقل از محمدعلی عمویی، جسد مریم فیروز، روز پنجشنبه ۲۳ اسفند ماه، توسط ماموران وزارت اطلاعات با عجله، در بهشت زهرا و در گور دوطبقهای که نورالدین کیانوری نیز در آن مدفون است، به خاک سپرده شده است.