«زندگی نیمبها»ی زنان افغانی
۱۳۸۷ آبان ۲۲, چهارشنبهالکا سادات و آرزو بوهرانی دو فیلمساز زن افغانستان هستند که با ساختن فیلم از زندگی روزمرهی زنان، قصد در هم شکستن کلیشهها و سنتهای زنستیز را دارند.
فیلم «زندگی نیمبها» یا Half Value Life حاوی تصاویری تکاندهنده است. دختری ۹ ساله که اشک خون از دیده میزداید و دستانش لکه دارد، لکههای داغ همسرش، در کانون دوربین فیلمساز جوان قرار میگیرد تا زندگی روزمرهی زنان افغان با تصویر روایت شود.
چه روایتی میتوانست از این حیرتآورتر باشد؟ آیا میتوان از آنچه که آن را زندگی روزمرهی زنان افغان مینامند، از آن روزمرگی که نشان از خشونت جامعهی مردسالار دارد، حیرتانگیزترین فیلم را برای بیننده ساخت. الکا سادات ۲۲ ساله همین کار را کرد.
«زندگی نیمبها» حکایت زندگی یک زن وکیل است که با خشونت دیرینهی جامعهی مردسالار میجنگد. چرا او شخصیت اصلی فیلم است؟ الکا سادات پاسخ میدهد: «من خودم همیشه راجع به زنان افغانستان یکطرفه قضاوت میکردم. فکر میکردم زنان افغان به چادری خلاصه شدهاند. این چیزی است که در فستیوالها و مجلات خارجی دیده بودم. فقط یک چادر برقع بود و نوشته شده بود: زن افغان، که در چندین نمایشگاه آن را دیدم. میخواستم شخصیت دیگری را نشان بدهم، چون ما از این شخصیتها هم در افغانستان داریم. بیشتر زنها برای بیرون آمدن از خانه مشکلاتی دارند، اما زنان شاغلی هم هستند، مثل زنی که وکیل است.»
شکستن کلیشهها با دوربین
الکا سادات فیلمسازی را خودآموزی کرده است. «زندگی نیمبها» پنجمین فیلم اوست که هزینهاش را مانند دیگر فیلمهایش خود بر عهده گرفته و آن را بدون حامی و تهیهکنندهی فیلم ساخته است. او به گروه کوچکی از فیلمسازان افغان تعلق دارد که در سالهای گذشته پای به میدان گذاشتهاند و با تصاویری قوی مقصودشان را بیان میکنند. اغلب آنها هرگز آموزش ندیدهاند و فیلمهایشان با هم فرق دارد. با این همه یک چیز پیوندشان میدهد، اینکه همگی میخواهند داستانشان را بیان کنند و از دوربین استفاده میکنند تا کلیشهها را بشکنند.
آرزو بوهرانی دیگر فیلمساز افغان است که در فیلم «توری» (Mesh) میخواهد از پیشینهی برقع بگوید و نشان دهد که برقع در افغانستان بیشتر از یک نماد مذهبی است.
او برای پوشیدن برقع سه علت قائل است: «زنان به سه علت از برقع استفاده میکنند. یکی از روی عادت بدون آنکه دلیلی برای پوشش آن داشته باشند. یکی اینکه چون فکر میکنند این چیزی است که از گذشتهها باقی مانده و عرف است. دیگر اینکه چون جامعهی ما مردسالار است و از سوی پدر، برادر یا همسرانشان به آنها تحمیل میشود که برقع بپوشند.»
فیلمساز و شخصیتهای اصلی فیلمها در خطر
گاه دشواریهای زندگی زن افغان در زندگی خود فیلمسازان نمایانتر است و خطراتی که آنها را تهدید میکند گویاتر از فیلمهایشان است. آرزو بوهرانی به هنگام مصاحبه با زن خیاطی که کارش دوخت و فروش برقع است، از سوی همسر این زن مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از خانه به بیرون رانده شد.
الکا سادات میگوید، نه تنها فیلمسازان بلکه شخصیتهای اصلی فیلمها نیز در افغانستان در معرض خطر قرار دارند.
اگر فیلم خانم سادات در افغانستان به نمایش در بیاید، هم او و هم وکیل زن، که شخصیت اصلی فیلم است، در معرض خطر قرار خواهند گرفت.
اما نبود امنیت تنها مشکل فیلمسازان زن افغانستان نیست. آنها نیاز به آموزش، ساختار، سیستم و حمایت دارند. حتی آموزش بهتر نیز دردشان را بهتمامی دوا نمیکند. سنگ بزرگ بر سر راه آنان سنتهای کهنهی افغانستان است. خرافات و سنتهای دست و پاگیر باعث میشود که خانوادهها مانع از اشتغال زنان شوند.
سالها طول میکشد تا زنان افغان بتوانند جایگاه واقعی خود در اجتماع را پیدا کنند. فیلمهای الکا سادات، آرزو بوهرانی و دیگر فیلمسازان زن، نه تنها میخواهند شهامت تغییر را به وجود بیاورد، بلکه میخواهند نشان دهد که امکان ساختن دنیایی دیگر نیز وجود دارد.
فریبا والیات/ Maximilian Grosser