زنان، پیشتازان عرصهی رمان نویسی / گفتگو با عنایت سمیعی
۱۳۸۴ مرداد ۲۷, پنجشنبهعنایت سمیعی، از منتقدان صاحبنام ادبیات داستانی، آثار ادبی زنان را به سه دسته تقسیم میکند:
«مثلا به طور مشخص وقتی با شعر فروغ سروکار پیدا میکنم آن حس را فقط میتوانم در شعر یک زن به دست بیاورم. حسی است که فقط میتواند از جانب یک زن به مخاطب مرد یا مخاطب زن سرایت کند. بنابراین این نوع نگاه نگاه زنانه است. مورد دیگر که بهخصوص بعد از انقلاب در ایران شایع شد ادبیات فمینیستی است. ادبیات فمینیستی در دورههایی، و بهویژه در دورههای آغازین، با کلیشههایی سروکار داشت و با کلیشههایی کار میکرد که خودش راهم در حوزهی شعر و هم در حوزهی داستان نشان میداد. حقیقت این است که من این نوع نگاه را بیشتر ایدئولوژیک ارزیابی میکنم تا یک نگاه زنانه. ممکن است در بعضی از این آثار حس زنانهای هم بتوانیم پیدا کنیم اما آن وجه ایدئولوژیک، یعنی چه برابری خواهی و چه حتا آن نگاه غلبهجویانهای که در بعضی از زنها به چشم میخورد، سبقهی ایدئولوژیک این نوع ادبیات را افزون میکند. نوعی دیگر از ادبیات هست که ادبیات محض به حساب میآید. نویسنده در این نوع، نمیخواهد فکری را به رمان تزریق کند. غرضم این است که در این نوع سوم ما با ادبیات محض سروکار داریم که زبانش مشترک است و این زبان مشترک تقسیم بندی مردانه و زنانه را برنمیتابد؛ به تواناییها، به مهارت و به نگاه نویسنده ارتباط پیدا میکند. اینجاست که من بین سه نوع ادبیات، یکی ادبیات زنانه از نوع فروغ، یکی ادبیات ایدئولوژیکی و یکی ادبیات محض که میشود سبقههای زنانهای را هم در آنها دید اما به هیچ وجه در آن چارچوبهای به اصطلاح زنانه محدود نیستند تفاوت قائلم. اینها را میتوانیم از یکدیگر تفکیک کنیم.»
رماننویسی زنان نه تنها در سالهای پس از انقلاب رشد چشمگیری داشته، موفقیت آنان به ویژه در حوزهی رمانهای عامهپسند چنان بوده که مردان نویسندهای آثار خود را به نام زنان منتشر میکنند. عدهای روی آوردن زنان به نوشتن را یکی از واکنشهای آنان به محدودیتهای پس از انقلاب میدانند:
«در واقع میتوانم بگویم که این حجم از نوشتن زنها، دستکم از حیث کمی در تاریخ ما بیسابقه است و علت واحدی هم نمیتوانم برایش قائل بشوم. یعنی نمیتوانم بگویم چون بعد از انقلاب زنها بیش از مردها دچار مضیقه شدهاند بنابراین به این عرصه کشیده شدهاند. چون در غرب هم با نامهایی، از طریق ترجمه، سر و کار پیدا میکنیم که آنها هم جدید هستند. حدس میزنم که این پدیده یک پدیدهی جهانی باشد، البته فقط حدس میزنم و نمیتوانم از حیث آماری با آن برخورد کنم. و از آنجا که ارتباط ما با جهان از طریق نشر و از طریق اینترنت و سایر وسائل ارتباط جمعی، به خصوص در هفت هشت ده سال اخیر، به شدت افزایش پیدا کرده میبینم که بیشتر وارد یک عرصهی جهانی شدهایم. یعنی اگر جرقه را آن تگناها زده باشند دیگر تداوم آن را به هیچ وجه ناشی از آن تگناها نمیبینم. به خصوص در حوزهی ادبیات عامیانه ما میبینیم که هر سال متجاوز از دویست و پنجاه شصت رمان منتشر میشود که از این تعداد بیش از دویست رمان به حوزهی ادبیات عامیانه تعلق دارد اختصاص دارد و شاید بیاغراق هفتاد هشتاد درصد از نویسندگان این رمانهای عامیانه زن هستند. بنابراین پدیدیهای است قابل مطالعه و باید حتما روی این مقوله هم درنگ کنم که برخلاف رمانهای جدی این رمانها خوانده میشوند و حتا گاهی اوقات برای به دست آوردن اینها صف میکشند و حتا آنها را به صورت زیراکس دست به دست میکنند. پس پدیدهای است کاملا تازه و قابل مطالعه. و به زعم من در ارتباط با یک موج جهانی است، گرچه ممکن است نویسندهی فلان رمان عامیانه ارتباط اینترنتی یا رسانهای آنچنان هم نداشته باشد اما در مجموعهای که در شرایط فعلی دارد عمل میکند این موج را جزیی از وضعیت کنونی جهان میشود تلقی کرد.»
رماننویسی زنان البته فقط به رمانهای عامهپسند محدود نمیشود؛ سالهای گذشته در میان برندگان جایزههای ادبی نیز، که بیشتر به قضاوت آثار جدیتر ادبیات میپردازند، زنان همواره حضوری چشمگیر داشتهاند:
«جالب است برایتان بگویم که ما در عرصهی نقد نویسی هم زنانی پیدا کردهایم که حتا یک نمونهاش را قبل از انقلاب نمیدیدیم. میخواهم بگویم که چنین اشخاصی که هم نقد بنویسد و هم خوب بنویسد و هم داستان بنویسد و خوب از عهدهی کار بربیاید مطلقا نداشتهایم. پس محدود به داستانهای عامیانه نمیشود که نویسندگان زن دست برتر را دارند بلکه حتا در داستاننویسی جدی هم ما با نویسندگان قابلی سروکار داریم که هم توی نقد کار میکنند و هم در حوزهی داستان کار میکنند و از عهدهی کارشان هم تا جایی که به طور نسبی میشود دید برمیآیند. این وضعیت کاملا جدیدی است که ما در ایران با آن سروکار داریم.»
بهزاد کشمیریپور، گزارشگر صدای آلمان در تهران