روزنامهنگار برجسته آمریکایی یک مهاجر غیرقانونی بود
۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبهروزنامهنگار جوان و برجستهی فیلیپینی تبار ساکن آمریکا٬ خوزه آنتونیو وارگاس٬ برنده پولیتزر٬ همکار نشریات نامداری نظیر واشینگتن پست و هافینگتون پست٬ از راز زندگی خود پرده برداشت. او یک مهاجر غیر قانونی در آمریکاست و سالها بالاجبار با اوراق شناسایی تقلبی به تحصیل و سپس روزنامهنگاری در عالیترین سطوح پرداخته است. او حتی زمانی با همین مدارک شناسایی به کاخ سفید به عنوان یک خبرنگار راه یافت.
او اما اکنون بعد از ۱۴ سال تلاش بیوقفه برای ممتاز بودن به هدف «کسب» ملیت آمریکایی٬ از سر خستگی دست از ادامه پنهانکاری کشیده است٬ از روسای خود عذر خواسته و کمپینی اینترنتی با عنوان "آمریکایی را تعریف کن٬" راه انداخته است.
البته این افشاگری آنتونیو وارگاس میتواند برای او گران تمام شود. این نگرانی وجود دارد که او به کشور فیلیپین بازگردانده شود٬ کشوری که عملاً هیچ خاطرهای از آن ندارد.
او در وبسایت کمپین خود میگوید که بعد از سالها تلاش برای آمریکایی بودن٬ سالهایی سرشار از استرس و ترس برملا شدن غیرقانونی بودنش در آن کشور٬ حالا زمان آن رسیده که به عنوان یک روزنامهنگار سوالاتی را از همه بپرسد.
یکی از سوالات او این است که «چه میکردید اگر میدانستید دانشآموز ممتاز شما با مدارک و پاسپورت جعلی در کشور اقامت دارد؟»
او این سوال را در کشوری میپرسد که گفته میشود ۱۱ میلیون مهاجر غیرقانونی در آن به سر میبرند. در کشوری که تنها در دو سال اخیر٬ هشتصد هزار مهاجر غیرقانونی را به کشورهای خود بازگردانده است.
سوالات خوزه آنتونیو وارگاس نگاهی دارد به زندگی خود او که در ۱۲ سالگی به آمریکا و نزد پدربزرگ و مادربزرگاش فرستاده شده برای داشتن زندگی بهتر٬ چیزی که او کماکان قدردان آن است و خود را یک آمریکایی میداند اما کابوسهای روز و شب او نیز به آن مهاجرت گره خورده است.
سالها بخاطر داشتن مدارک جعلی با دروغ همراه با ترس و اضطراب در زندگی ممتاز خود پیش رفته٬ اما در کشوری که خود را متعلق به آن میداند به رغم پیشرفتهای چشمگیرش هیچ گاه نتوانست جای خود را بیابد. خوزه آنتونیو وارگاس که به علت گزارشهایشدرباره مسایلی نظیر اچ آی وی/ایدز و دیگر آلام بشری معروف شده٬ اکانت توییتر خود را نیز به بحث پیرامون مهاجران غیرقانونی خصوصاً بچههای مهاجر اختصاص داده است.
«بگو میروی دیزنیلند را ببینی!»
دوازده ساله بود که مادرش دست او را به دست یک فرد ناشناس داد تا برساندش به نزد پدربزرگ و مادربزرگ که ساکن آمریکا بودند. به او گفته شده بود هر کس پرسید برای چه به آمریکا میرود در جواب بگوید میرود که دیزنیلند را ببیند.ا مدارک تقلبی و با یک نام جعلی به آمریکا رسید. جایی که مدارک تقلبی دیگری اما با نام خودش در انتظارش بود و قرار بود تا سالها با همان مدارک تقلبی به سر ببرد.
آنتونیو وارگاس٬ از زبان جدید٬ از دنیای جدید با شور یاد میکند٬ جایی که برای اینکه مضحکه همکلاسی قرار نگیرد مجبور بود ساعتها وقت پای تلویزیون بگذارد تا زبان یاد بگیرد. با اینهمه خود را متعلق به دنیای جدید میدید.
تا زمانی که در سن ۱۶ سالگی با مدارک هویت خود برای گرفتن گواهی رانندگی اقدام کرد. خانم متصدی مدارک شناساییاش را چک کرد٬ آنها را روی میز انداخت و به او گفت: «اینها تقلبی هستند٬ دیگر به اینجا برنگرد!»
خوزه آنتونیو وارگاس چه وقتی روبهروی دوربین وبسایت خود٬ "آمریکایی را تعریف کن٬" حرف میزند چه روبهروی دوربین ایبیسینیوز٬ تا به اینجا میرسد صدایش میلرزد و ردی از غم در صورتاش دیده میشود. او شوکه شده بوده است٬ به پدربزرگاش حمله میکند که چرا برای او مدارک جعلی تهیه کرده بوده است٬ و تنها جوابی که میگیرد این است که مجبور بودیم.
پس تصمیم میگیرد که آنقدر موفق شود٬ تا بتواند ملیت آمریکایی را «کسب» کند. موفقیتی که به خوبی از پساش برآمد اما هر قدر موفقتر میشد٬ پارانویای قویتری او را در برگرفت. ترس از همه٬ اضطراب همیشگی٬ کابوس مدام از برملا شدن رازش.
چیزی که باعث شد عاقبت در اوج موفقیت شغلی بعد از سالها کار روزنامهنگاری از شغلش در هافینگتون پست کنارهگیری کند٬ در جواب دیگران کار روی یک مستند و کتابش را بهانه کند. اما در واقع تنها علت این کنارهگیری خستگی بود.
خستگی از داشتن رازی به این بزرگی٬ رازی که حتی نمیگذاشت وارد رابطهی عاشقانه طولانی مدت شود چرا که میترسید پارتنرش به رازش پیببرد و دیگران خبر شوند. رازی که به او همیشه حس ترس از همکاران حرفهایاش را میداد.
گریه پس از دریافت پولیتزر
وقتی پولیتزر را برده بود٬ یک تلفن از جانب مادربزرگاش به او زده شده بود با این جمله کلیدی که «حالا اگر مردم بفهمند چه!؟» او میگوید که هیچ چیزی نمیتوانسته بگوید٬ تنها بعد از قطع کردن تلفن به سمت دستشویی محل کارش میدود و در آنجا گریه میکند.
او که امکان تحصیل دانشگاهی و کار در سطوح عالی را همواره با کمک گروهی از حامیانی که رازش را میدانستهاند به دست آورده بوده٬ از یک امکان هیچ وقت نمیتوانسته بهرهمند شود٬ از این امکان که با ازدواج با دختری آمریکایی به راحتی به یک شهروند آمریکا تبدیل شود٬ چرا که او یک همجنسگرا نیز است.
اما او به هر چیز دیگری که امکان قانونی شدن را به او میداد آویخت٬ قرار با وکیل مهاجرت یکی از راهها بود. وکیل به او گفته بود تنها یک راه وجود دارد٬ اینکه او به کشور خود برگردد٬ مجازات ۱۰ سال قدم نگذاشتن بر خاک آمریکا را بپذیرد و سپس برای اقامت اقدام کند. چیزی که آنتونیو وارگاس٬ روزنامهنگاری که هر لحظهاش را با شغلش در قلب واشینگتن میگذراند حتی نمیتوانست تصور کند.
حال خوزه آنتونیو وارگاس٬ روزنامهنگار برجسته٬ در تلاش است که به دیگران بگوید مهاجر غیرقانونی بودن یعنی چه. در تلاش است که کلیشهای را که مهاجر غیرقانونی را آدمی سربار جامعه میداند٬ به چالش بکشد و در نهایت نشان دهد که حتی از او که یک شهروند نمونه بوده٬ هیچ چیزی پذیرفته نشده٬ که همچنان او جایی برای خود نیافته است.
او کمپین "آمریکایی را تعریف کن" در وبسایت و دیگر شبکههای اجتماعی را هدایت میکند و در امید آن است که بتواند بالاخره بعد از سالها یا در صورت اخراج از آمریکا٬ که میتواند سرنوشت او باشد٬ یا در صورت قانونی شدن٬ به کشوری که از آن آمده سفر کند٬ و مادرش را که به علت عدم توانایی برای ورود به خاک آمریکا سالهاست همدیگر را ملاقات نکردهاند ببیند.
آنتونیو وارگاس٬ روزنامهنگار ۳۰ ساله موفقیست که در طول همه سالهای فعالیتحرفهای خود هیچ گاه نمیتوانسته قدم از خاک آمریکا آن طرفتر بگذارد چرا که در آن صورت امکان بازگشت را با کنترل سختگیرانه در فرودگاهها٬ برای همیشه از دست میداد.
حالا او نه تنها در آرزوی دیدار مادرش٬ که در آرزوی دیدار کشورهای دیگر نیز است٬ کشورهایی که میتواند برای او سوژهای شود برای گزارشهای بیشتر.
مریم میرزا
تحریریه: جمشید فاروقی