دايه نويسندگان جهان در ايران
۱۳۹۹ مهر ۲۲, سهشنبهمادر رضا سيدحسينی اشرافزاده بود ولی مانند پدرش خواندن و نوشتن نمیدانست.
پيش از دبستان يک كلمه فارسی حرف نزده بود.
۱۵ ساله بود كه با ورود روسها به اردبيل به مجلههای خارجی و از جمله تركی دست يافت: «يک قطعه ادبی در "وطن يولوندا" (در راه وطن) بود، ترجمه كردم و بردم گذاشتم روی ميز سردبير روزنامه "جودت" كه در اردبيل منتشر میشد و در رفتم. بعد ديدم چاپ شده.»
۲۴ ساله بود كه به مدرسه پست و تلگراف تهران رفت و "ارتباطات دور" خواند: «در اين مدرسه با دوستانی مانند ابوالحسن نجفی، پژمان بختياری و خانلری سردبير مجله سخن آشنا شدم. حضور اين انسانها مهمترين عامل پيشرفت من بود. سپس برای تكميل مطالعاتم به پاريس رفتم. مدتی نيز در دانشگاه USC كاليفرنيا به تحصيل فيلمسازی پرداختم.»
پس از بازگشت به ايران، در انجمن ايران و فرانسه زبان را تكميل كرد.
او با چنان دقتی ناظم حكمت، توماس مان، ماكسيم گوركی، جک لندن، بالزاک، ژان پل سارتر و آندره ژيد را به خوانندگان ايرانی شناسانده كه "دايه نويسندگان جهان در ايران" نام گرفته است.
۲۹ ساله بود كه "مكتبهای ادبی" را نخست در ۲۰۰ صفحه منتشر كرد: «با اين فكر شروع شد كه آنچه در اين مملكت نمیدانند آيا من میتوانم بياورم و بگويم؟»
او اين اثر را در ۴۲ سال پيوسته تكميل كرد و چاپ سیزدهم آن در ۱۷۰۰ صفحه منتشر شد.
از ماندگارترين ترجمههای او "ضد خاطرات" آندره مالرو با همكاری ابوالحسن نجفی است كه در آن سادگی و بیپيرايگی نثر ژورناليستی را با برابرنهادههای دقيق و ژرفای ادبيات خواص همراه كرده است: «وقتی شروع به ترجمه كتاب كردم ديدم مالرو خيلی جاها فعل نگذاشته. فعلها را به ناچار اضافه كردم اما ديدم متن كتاب به متن معمولی روزنامه بدل میشود. هرچه بود، متن مالرو نبود. مترجم، مقلدِ نويسنده است. تصميم گرفتم تقليد صد در صد از نثر مالرو كنم و اين تقليد شد همان زبانی كه در ضد خاطرات میبينيد.»
۷۴ ساله بود كه نشان "شواليه پالم آكادميک" فرانسه را برای ترجمههای درخشانش گرفت و يک سال پس از آن چهره ماندگار اعلام شد.
آخرين كار بزرگش سرپرستی تدوين و نشر "فرهنگ آثار" در ۶ جلد بود كه نوشتارهای ماندگار جهان از روزگار كهن تا امروز را معرفی میكند.
رضا سيدحسينی در ۸۲ سالگی در تهران درگذشت.