خواننده كاخها و كوخها
۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۴, یکشنبهمیگفت: "صدای خوش را از پدر و مادرم دارم".
گلاندام طاهرخانی يا سوسن در قصرشيرين در غرب ایران زاده شد.
كودک بود كه پدر را از دست داد و مادرش در پی كار و نان، او را با خود به سوی پايتخت برد.
مدتی در تاكستان قزوين ماند و بعد با مادرش در كاروانسرايی در شهرری میزيست.
مادرش صدای خوشی داشت و با خواندن ذكر امامان شيعه، نان خود و فرزندش را در میآورد اما سوسن خود اين مطلب را بارها تكذيب كرد. میگفت كه مادر را هم در كودكی از دست داده است.
۱۲ ساله بود كه مادرش را از دست داد، چند ماهی نزد يكی از ساکنان كاروانسرا بود تا اينكه او را به پرورشگاه سپردند چون شبها گاهی در كافهها ترانههای قمر و دلكش را میخواند.
گرچه خواندن و نوشتن نمیدانست، حافظه خوبی در از بر كردن ترانهها داشت.
همین كه ۱۸ ساله و مستقل شد، به كافههای تهران رفت و خواند و ديری نپاييد كه از شهرت و محبوبيت بیسابقهای هم برخوردار شد.
۱۹ ساله بود كه با رشيد مرادی سازنده ترانههای كوچه و بازاری آشنا شد و به ياری او نخستين ترانهاش را بر صفحه گرامافون ضبط كرد:
"من جامِ دستِ اين و آنم
جوانی شد بلای جانم".
كار او اما زمانی بالا گرفت كه باز از رشيد مرادی ترانهای خواند كه با مخالفت ساواک به خاطر "شئونات مذهبی" روبرو شد:
"می بخور منبر بسوزان مردمآزاری مكن
اين دو روزه عمر كوته را دلآزاری مكن"
با ظهور نوار كاسِت، آوازه او هم بلندتر شد به طوری كه آهنگسازان بنام مانند اسفنديار منفردزاده و ترانهسرايان سرشناسی چون تورج نگهبان و معينی كرمانشاهی هم با او همكاری كردند.
۲۰ ساله بود كه منصور اوجی از نوپردازان مطرح آن زمان جُنگ شعری منتشر کرد به عنوان: "اين سوسن است كه میخواند".
او پس از خواندن در چند فيلم در سالهای نخست دهه ۱۳۵۰ به نماد خواننده صميمی كوچه و بازار تبديل شد.
خواننده بنام پوران او را به دربار برد و پس از آن در ميهمانیهای ملکه مادر (مادر شاه) شركت میکرد اما چون درآمد هنگفت خود را به نيازمندان میداد و هزینه چند پرورشگاه را تأمين میكرد، هرگز نتوانست زندگی آسوده پيدا كند.
او در زادگاهش هزينه ساخت بيمارستانی را به عهده گرفت كه در جریان جنگ ۸ساله ايران و عراق ويران شد.
۴۴ ساله بود كه پس از خوردن ۷۴ ضربه شلاق و دادن تعهد به كنار گذاشتن خوانندگی، از ايران به لندن و سپس به لسآنجلس گريخت.
سوسن در ۶۴ سالگی در جنوب كاليفرنيا درگذشت.