جوانان و ازدواج<br> اینبار داماد رفته گل بچینه!
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعهاصلا این بیمیلی وجود دارد یا تنها یک گمان است؟ آیا بیمیلی به ازدواج در دختران هم هست؟ به میان گروه جوانان رفتهایم تا پاسخی برای این پرسشها پیدا کنیم.
مدتی پیش بانک مرکزی، آماری را اعلام کرد که باعث شد دود از سر همه بلند شود. بر طبق این آمار، متوسط هزینه یک خانواده چهارنفره در شهر تهران، ماهیانه ۹۹۵ هزار تومان است، البته بسیاری معتقدند که این مبلغ بدون در نظر گرفتن هزینه اجاره خانه است که اگر بخواهیم آن را هم در این محاسبه جای دهیم تا نزدیکیهای یک میلیون و پانصد هزار تومان باید برویم!
نمایشنامه «شهر قصه» را به خاطر دارید؟
"نون سیرکی یک عباسی، روغن سیری دو عباسی، برنج سیری سه عباسی، آدم مفلس رو چو من، وا می داره به رقاصی!"
خوب هزینه ماهیانه حدود یک میلیون تومان، انسان را به هرکاری وا می دارد به غیر از ازدواج کردن! تقریبا همه از کارشناس و سیاستمدار گرفته تا دانشجو و خانهدار و کارمند، پایین بودن سطح درآمدها در مقایسه با هزینههای زندگی را دلیل اصلی کاهش میزان ازدواج می دانند و بر سر آن اتفاق نظر دارند.
چرا پسرها دُم به تله نمیدهند؟
با این حال در این میان دلایل دیگری نیز وجود دارند که شاید در نگاه اول ربط چندانی به مسائل مالی نداشته باشند اما با کمی دقیق شدن می توان رد پای آنها را یافت.
مهدی کیوانداریان، جوان ۲۸ ساله و البته مجرد ساکن اصفهان، برخی از این دلایل را اینگونه عنوان میکند: «خب میشود به موارد زیادی اشاره کرد. یکی بالابودن سطح توقعات خانواده حالا دختر یا اگر بخواهیم به صورت کلی بگوییم پسر است. دیگری معضل بیکاری است که بین جوانها واقعا به صورت چشمگیری زیاد است. بعد از آن اختلاف طبقاتی است. خب بین مردم خیلی از لحاظ طبقاتی فاصله افتاده است. عدهای خیلی پاییناند، عدهای هم در جامعه سطحشان خیلی بالاست. پایین بودن سطح درآمد جوانها هم عامل دیگری است، مثلا طرف رفته دانشگاه، درس خوانده، تخصص گرفته، الان باید با شغلی که اصلا با آن تخصصاش تناسب ندارد، کار بکند. بالابودن سطح مهریه برای خانمها هم هست، که خیلی بالا میگیرند!»
اما گاهی وقتها اشکال کار از جای دیگری است، مثلا شما به افرادی برمی خورید که درسشان را تمام کرده اند، شغل خوبی دارند و به عبارتی شرایط مناسب ازدواج را دارا هستند، اما با این حال باز هم تن به ازدواج نمی دهند. آن وقت است که این سؤال برایتان پیش می آید که اینبار مشکل چیست؟
کدام از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند؟ پسرها یا دخترها؟
نیلوفر، لیسانسیه، کارمند و مجرد، معتقد است:«این کاملا درسته. بین تمام پسرهای دور و بر خودم میبینم و میتوانم بگویم که ۹۰ درصدشان هیچ میلی به ازدواج ندارند. دلیلش را هم وقتی ازشان میپرسی میگویند، مالی. اما به نظر من حتی آنهایی که وضعشان خیلی خوب است هم تن به ازدواج نمیدهند. وقتی میگویند مشکل ما مالی است، مشکلشان در حقیقت عدم مسئولیتپذیری است و اینکه در ایران پسرها خیلی آزادی دارند، خیلی بیشتر از دخترها و نمیخواهند آزادیشان را از دست بدهند. دلیل دومش هم این است که خانوادهایشان جوری تربیتشان کردهاند که تقریبا مثل دخترها شدهاند، اصلا دوست ندارند مسئولیت قبول کنند. دخترها باز خیلی بیشتر از آنها مسئولیت قبول میکنند.»
در مقابل، میثم ۲۵ ساله و دانشجو، معتقد است که اتفاقا این نداشتن احساس مسئولیت از طرف دخترهاست که میل به ازدواج را در پسرها کم کرده است.
میثم می گوید اگر دخترها بفهمند که اداره یک زندگی فقط وظیفه مرد نیست، مشکل حل می شود: « به نظر من اینجا زندگی را یک زن و مرد باهم نمیسازند، به نظر من مرد میسازد. البته زن ممکن است خانهداری کند، بچه بزرگ بکند، کار خانه انجام بدهد؛ چون تنها کاری که یک خانم میتواند در ایران بکند، این است. نهایتا حالا خیلی هم بخواهند فعال باشند، بیرون کار اداری می کنند، آن هم با یک حقوق خیلی کم، که فکر نمیکنم از لحاظ مادی یک خانم بتواند توی زندگی برای یک مرد کمک باشد.»
تصور غالب در ایران؛ "مردها باید پول دربیاورند، زنها خرج کنند"
میثم همچنین اعتقاد دارد که ازدواج در ایران یک رابطه یکطرفه است و نه یک تعامل دوطرفه: «من فکر میکنم ازدواج در ایران یک مقداری یکطرفه است. همهی مشکلات زندگی روی دوش مرد میافتد تا روی دوش زن. فکر میکنم یکی از مهمترین دلایلش همین است، یعنی یک زندگی را به نظر من در ایران همیشه مرد باید بسازد، باید خانه داشته باشد، ماشین داشته باشد، وضع مالیاش خوب باشد. حالا، همهی اینها را هم اگر یک جوان داشته باشد، تازه باید مهریههای خیلی سنگین را بپردازد. اگر با همهی این قضایا کنار بیاید، بهخاطر این است که فقط ازدواج کرده باشد، فقط زن گرفته باشد و تازه، بعد از آن هم یکسری آزادیهایش را از دست میدهد. حالا آزادی که در ایران وجود ندارد، ولی همین چیزهایی هم که برای یک جوان مجرد ایرانی هست، آنها را هم از دست میدهد و تازه مشکلات بعد از ازدواج هم وجود دارد، کار و غیره. اکثر مردها در ایران سر کار میروند، اما خانمها نه. اکثرا این توقع بهوجود آمده که مردها باید پول دربیاورند، زنها باید پول خرج کنند، مردها باید زندگی را بچرخانند. اینها هم توقعاتیست که در شرایط فعلی اجتماع برای خانمهای ایرانی پیش آمده است.»
اما آیا ازدواج در ایران واقعا یک قرارداد یک طرفه است؟ آیا همانطور که میثم میگوید در این قرارداد، پسرها فقط چیزهایی را از دست میدهند؟
دختران، آونگ بین سنت و تجدد
دکتر شهلا اعزازی استاد جامعهشناسی معتقد است که دخترهای ما میان سنت و تجدد آونگ ماندهاند. در برخی موراد کاملا سنتی فکر و عمل میکنند ولی در جای دیگر میخواهند مدرن باشند و همین تضاد است که باعث به وجود آمدن این مشکلات می شود: « یک چیزهایی که میتواند باشد و واقعا من نمیدانم چقدر درست است چون آمار دقیقی در این باره نداریم، این است که با تمام این پروپاگاندهایی که صورت گرفته، دخترها اگر هم کار بکنند، گمانشان بر این است که تمام درآمد را باید برای خودشان حفظ کنند. از طرف دیگر شاید حق هم دارند، به علت شرایط نامساعد اجتماعی برای آنها که بعد از یک طلاق احتمالی پیش میآید. یعنی دو نگرش در دختران ما بهخصوص، ولی به یقین در پسرهای ما هم حالا به شیوهی دیگر وجود دارد، دختران ما به صورت سنتی ازدواج میکنند با تمام ویژگیهای ازدواج سنتی: مهریهی بالا، هزینههای خیلی گرانقیمت و بعد هم در درون خانه در مورد امور مالی فکر میکنند پسرها باید تمام خرج را بدهند، چون نفقه زن طبق قانون برعهدهی مرد است. اما از طرف دیگر در روابط داخلی زندگی و در روابط زناشویی ترجیح میدهند که خیلی مدرن باشند. یعنی مردها هم در کار خانه کمک کنند و یکسری از مسایل خانوادگی را عهدهدار بشوند. این دو با هم نمیخواند.»
شراره لیسانسیه و مجرد هم، معتقد است که عدم تمایل به ازدواج، بیشتر در پسرها دیده می شود. او در این مورد به تجربه خودش اشاره میکند: «یک چیز جالب بگویم. من در واقع هر چه پسر دیدم، نمیخواهند ازدواج کنند. یعنی اگر من دور و برم یک پسر را ببینم که میخواهد ازدواج کند، اصلا شوکه میشوم!»
همهی گناهها به گردن روابط آزاد پیش از ازدواج!
در مورد علت فرار پسرها از زیر بار مسئولیت، شراره به یک نکته جالب اشاره میکند: "Family Fobia" یا ترس از تشکیل خانواده: «من فکر میکنم به خاطر شرایط سختی است که اینجا دارد. پسرها سخت زیر بار مسئولیت میروند. زندگی و فشارهایش خیلی سخت است. بعد خب، محیط نسبت به قدیم خیلی آزادتر شده. پسرها خیلی راحتتر میتوانند دوست دختر داشته باشند. خب خیلی کارها میتوانند بکنند که شاید قبلا اینطوری نبوده. برای همین خیلی چیزها راحتتر در دسترسشان هست. بعد هم، شرایط زندگی سخت است، مخارجش خیلی سنگین است. خیلی سخت زیر بار مسئولیت میروند. خیلی از پسرها هم به نظر من فامیلی فوبیا دارند، یعنی اصلا نمیخواهند متعهد به یکنفر باشند. یعنی ترجیح میدهند که راحتتر معاشرت کنند و وابسته به فرد خاصی هم نباشند. یعنی مسئولیتی در قبال کسی نداشته باشند.»
شراره به روابط آزاد قبل از ازدواج پسرها هم اشاره میکند و می گوید به پسرها اینقدر قبل از ازدواج خوش میگذرد که طبیعی است اصلا به فکر ازدواج نباشند. به عقیده او پسرها وقتی به فکر ازدواج میافتند که بخواهند بچهدار شوند: «کلا من احساس میکنم پسرها راحتند که امروز با این باشند و فردا با یکی دیگر ، بدون اینکه بخواهند درگیر مسایل قضایی و قانونی و اینجور چیزها بشوند. بههر صورت معاشرتشان را میکنند و هر کاری هم بخواهند میکنند. بهشان هم خوش میگذرد، خیلی هم خوش میگذرد و مشکل خاصی هم ندارند. شاید من هم اگر پسر بودم، ازدواج نمیکردم یا خیلی دیر این کار را میکردم. معمولا آنهایی هم که میخواهند ازدواج کنند، توی سنهای بالا هستند، سیوخردهای. وقتی که دیگر میخواهند بچهدار بشوند، آن موقع ازدواج میکنند. در غیر این صورت نه، کسی به ازدواج فکر نمیکند.»
و البته در این مورد هم دکتر اعزازی تا حدودی حرف شراره را تایید میکند ولی با تأکید روی این نکته که در این مورد هیچ آمار علمی و دقیقی وجود ندارد: «در صحبتهایی که شنیدم - نه به صورت آمار رسمی و دقیق- چیزی که دارد صورت میگیرد، روابط آزاد قبل از ازدواج است. این در واقع حالا به معنایی بخواهیم بگوییم، دختر و پسری که باهم آشنا میشوند، بعد این انتظار پیش میآید که روابط نزدیکتری با هم داشته باشند و دخترها معمولا چون میخواهند ازدواج بکنند، تن به این روابط میدهند، به این امید که بعد ازدواج خواهیم کرد. متاسفانه پس از گذشت زمانی، سه چهار تا شش هفت سال پسرها این ازدواج را به تعویق میاندازند و این رابطه بههرحال قطع میشود.»
پسر امروزی و حرفهای دیروزی؛ "من هیچوقت با دوست دخترم ازدواج نمیکنم"
شاهین ۲۲ ساله، دانشجو و مجرد، علت عدم تمایل پسرها به ازدواج را «بد بودن دخترها» میداند. به نظر او نود و چند درصد دخترها دروغگو و متظاهرند و هم زمان با چندین پسر رابطه دارند: «راستش این رابطههایی که من میبینم در آن واحد، ماشااله خیلی همه چیز جلو رفته، در آن واحد با چهار پنج نفر رابطه دارند. اصلا اطمینانی نیست، فقط دروغ میگویند، فقط تظاهر است. حالا همهشان هم که نه، ولی ۹۰، ۹۵، ۹۴ درصدشان واقعا همینجوریاند.»
حرفهای شاهین مصداق همان نظریه آونگ بودن بین سنت و تجدد است که در حال حاضر مسئله اکثر کشورهای رو به رشد و در حال توسعه است. دکتر اعزازی در همین رابطه و این بار در مورد پسرها می گوید: «پسرهای ما هم به نوع دیگری درگیر سنت و مدرنیته هستند. از یک طرف سنتی میخواهند با دختری ازدواج کنند که خیلی عفیف و باکره باشد و با هیچ مردی رابطه نداشته باشد، اما قبل از ازدواج میخواهند با دختری که آشنا هستند و امکان ازدواج برای آنها وجود دارد، روابط بسیار آزادی را با هم تجربه کنند.»
در تأیید حرفهای دکتر اعزازی می توان از نظر شاهین در مورد ازدواج با دوست دخترش یاد کرد: «من هیچوقت با دوست دخترم ازدواج نمیکنم. بهخاطر اینکه آدم اگر بخواهد با کسی زندگی کند، به نظر من خیلی بهتر است که از زندگی گذشتهاش چیزی نداند.»
در مقابل البته بعضیها هم معتقدند که پسرهای امروزی خیلی هم به دنبال دختران آفتاب، مهتاب ندیده نیستند. مریم یکی از اینهاست. او میگوید به واسطه شغلش و دانشجو بودنش با پسرهای جوان زیادی در ارتباط است. به نظر او تمایل به ازدواج در جوانها نه تنها کم نشده بلکه زیادتر هم شده. او می گوید سن ازدواج هم در ایران پایین آمده و جوانهای دور و برش همه در حدود بیست و سه، چهار سالگی ازدواج میکنند: «به خاطر اینکه خیلی با پسرها در ارتباط هستم، توی دانشگاه یا محل کار، چنین چیزی را ندیدم. اتفاقا میلشان را برای ازدواج خیلی بیشتر دیدم. یکجورایی شاید قبلا این طور بود که حالا دختر را آفتاب ندیده باشد ولی الان اکثرا پسرها، من حتا دیدم، دنبال دخترهایی میگردند که بیشتر توی جامعه بودهاند و تجربهی اجتماعیشان بالا بوده.»
"وقتی شوهر کردی، هر کاری دلت خواست بکن"
خوب نوبتی هم باشد نوبت دخترهاست. شما فکر میکنید میل ازدواج در دخترها بیشتر از پسرهاست یا برعکس؟ علتش چیست؟ نیلوفر معتقد است که بعضی از دخترها هستند که چندان میلی به ازدواج ندارند. به نظر او یک رابطه معکوس بین میزان آزادی دخترها در خانواده و تمایلشان به ازدواج وجود دارد: «دخترها بستگی دارد به اینکه چه نوع خانوادهای داشته باشند. من تقریبا با هرنوع خانوادهای از دخترها که معاشرت کردهام، در آخر میگویند که میل دارند ازدواج کنند. اما این که حالا چه سنی، مثلا بعضیها دوست دارند بالاتر ازدواج کنند و بعضیها پایینتر، بستگی به نوع آزادیشان دارد. هرچقدر آزادیشان کمتر باشد، میلشان به ازدواج بیشتر است.»
شراره به دختران دور و برش اشاره میکند و میگوید، همه دخترانی که من میشناسم بی برو برگرد دوست دارند ازدواج کنند، علتش را هم همان دلیل نیلوفر میداند، یعنی در خانوادههایی که خیلی به دختر آزادی نمی دهند، ازدواج یک راه فرار است: «مثلا من خودم احساس میکنم که هنوز خیلی کارها در زندگیم نکردم. در واقع در خانواده این حرف همیشگی مامانم است که هر موقع ازدواج کردی، بعدا این کارها را بکن. خیلی کارها بستگی به ازدواج کردن و مستقل شدن دارند، در غیر این صورت نمیتوانم مثلا هر کاری که دلم میخواهد بکنم. نمیتوانم بروم برای خودم مجردی زندگی بکنم، نمیتوانم خیلی راحت با دوست پسرم معاشرت کنم. پس، مجبورم ازدواج کنم. هیچ استقلالی نداری، مسافرت میخواهی بروی. حالا در هر صورت دیگر. ولی فکر میکنم دلیلش این باشد.»
گریز از ازدواج تنها مختص ایران نیست
گذشته از همه اینها باید به این نکته هم توجه کنیم که پایین آمدن آمار ازدواج یا بالا رفتن سن ازدواج فقط مختص ایران نیست. به گفته دکتر اعزازی در همه جای دنیا این روند دیده میشود: «روند ازدواج، روند تشکیل خانواده در جهان و در ایران در حال کاهش است. یعنی مدل سنتی که ما میشناسیم در حال تغییر شکل پیدا کردن است. به هرحال با تغییرات جوامع، شکل خانواده هم، از همان ابتدای پیدایش جوامع تاکنون، به صورت دائم تغییر پیدا کرده است و جلوی این تغییرات را به سختی میتوان گرفت.»
در هر حال به گفته جامعه شناسان، جامعه ایران در حال طی کردن یک دوره گذار است، دورهای که ممکن است صد سال به طول انجامد. در این دوره گذار همانطور که جامعه شناسان می گویند، بسیاری چیزها عوض می شوند. آنها این دوره را به زایمان تشبیه کرده اند. زایمانی که میتواند پر درد و طولانی باشد. فقط باید دعا کنیم نوزادی که به دنیا میآید عجیبالخلقه نباشد!