بازنشستگان: سرمایههایی فراموششده؟
دکتر فریدون خاوند استاد اقتصاد دانشگاه پاریس میگوید تعداد سالمندان در ایران رو به افزایش است. به گفتهی وی در صورت بیتوجهی به مسائل اقتصادی این قشر، باید منتظر پیامدهای ناگوار اجتماعی و اقتصادی باشیم.
دویچهوله: آقای دکتر خاوند! چندی پیش خبری منتشر شده بود مبنی براین که رئیس مجمع بازنشستگان جامعه کارگری ایران اعلام کرده که اگر تا پایان ماه جاری حقوقهای بازنشستگان تأمین اجتماعی افزایش پیدا نکند، در مقابل این سازمان تجمع میکنند «چرا که صبر بازنشستگان هم حدی دارد». مدتی است که مسئلهی حقوق بازنشستگان در ایران مورد بحث است و حتی این حقوق کاهش ۴ درصدی هم پیدا کرده. گویا در ایران اهمیتی به بازنشستگان داده نمیشود و آنها را، آن طور که خودشان مدعی هستند، حداقل فراموش کردهاند. آیا نظر شما هم همین است؟
فریدون خاوند:
در مجموع به نظر میرسد که ایران هنوز مسئلهی بازنشستگی و پیری جمعیت را آن گونه که باید و شاید جدی نگرفته است. برخلاف بسیاری از کشورهای پیشرفتهی جهان و حتی کشورهای در حال توسعه، مثل بعضی از کشورهای آمریکای لاتین و بهخصوص شیلی که در این زمینه نظام بازنشستگی بسیار جالبی را درست کرده اند، ایران هنوز این مسئله را آن طور که باید و شاید مهم به حساب نمیآورد. در حالی که مسئلهی بازنشستگی و پیرشدن جمعیت یکی از بزرگترین مسائل اقتصادی و اجتماعی جوامع امروز است، ازجمله برای کشورهای در حال توسعه. چون کشورهای پیشرفته ابتدا ثروتمند شدند و بعد پیر شدند. در حالی که در کشورهای در حال توسعه ما میبینیم که هنوز فقر بهجای خود باقیست، ولی جمعیت با توجه به تغذیهی بهتر، بهبود شرایط بهداشتی، پیشرفتهای پزشکی در مجموع و بهرغم این که کشورهایی در حال توسعه هستند و سطح زندگیشان از سطح زندگی کشورهای پیشرفته پایینتر است، ولی با استفاده از این پدیدههایی که به آن اشاره کردم، سن جمعیت در همه جای دنیا بالا میرود. در ایران هم به شدت بالا رفته است.آقای دکتر خاوند، یکی از عللی که بعضی از تحلیلگران البته نزدیک به حاکمیت برای کم توجهی به سیستم بازنشستگی برمیشمرند ، این است که اولا ایران کشور جوانیست، و دوما این که کشوری در حال توسعه است. بنابراین امکانات و منابع باید بیشتر روی جوانها و کاریابی برای آنها متمرکز شود. آیا این دلیل توجیه قابل قبولیاست؟
کسانی که این حرف را میزنند، به تحولات بزرگ جمعیتی در جهان و بهخصوص در ایران آشنا نیستند. ایران به خاطر رشد بسیار شدید جمعیت بهخصوص در دهههای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ کشور جوانی است، ولی بتدریج نرخ رشد جمعیت در ایران دارد با نرخ رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای پیشرفته مشابه میشود و در واقع کشورهایی مثل ایران و همین طور ترکیه و مصر و یا تونس که این روزها این همه از آن صحبت میشود و یا مراکش، این کشورها بتدریج از نظر ساختارهای جمعیتی به ساختارهای جمعیتی کشورهای پیشرفته شباهت پیدا میکنند. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی بتازگی یک گزارش بسیار جالب منتشر کرد دربارهی پدیدهی سالمندی در ایران. در این گزارش خیلی بر تحولات پدیدهی جمعیتی در ایران تأکید میشود و ما میبینیم که در فاصلهی ۲۰ سال، یعنی از ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۵ خورشیدی، جمعیت سالمند کشور سه برابر میشود. شمار سالمندان، یعنی جمعیت بالای ۶۰ سال در ایران در سال ۱۴۰۵ به ۱۵ تا ۱۶ میلیون نفر میرسد.
البته این خبر بسیار خوشی برای جامعهی ایرانی است. چون نشان میدهد که امید به زندگی در کشور ایران مثل خیلی از کشورهای در حال توسعه زیاد شده و ایرانیان شانس آن را دارند که به سنین بالا برسند. ولی در همان حال اگر این نعمت از زمینههای اقتصادی و اجتماعی لازم محروم بماند، میتواند تبدیل به یک بلای بزرگ شود و در این صورت این خطر وجود دارد که میلیونها نفر ایرانی بخش آخر زندگی خودشان را در شرایط دشوار و بدون برخورداری از آسایش و احترام لازم به سر برند. ایران مسلماً باید به مسائل مربوط به جوانان خود را بسیار دقیق نگاه کند، ولی وقتی در فاصلهی بسیار کوتاهی صاحب ۱۶ میلیون نفر جمعیت بالای ۶۰ سال میشود، طبعاً مسائل اینها هم بسیار مهم میشود.
نکتهی دیگری که در این مورد تحلیلگران به آن اشاره میکنند، سن بازنشستگی در ایران است که به نسبت سن پایینیست. الان در کشورهای اروپایی سن بازنشستگی حدود ۶۳، ۶۵ و حتی قرار است به ۶۷ برسد، ولی در ایران پایینتر از این است. این چه تأثیری میتواند روی وضعیت درآمدی بازنشستگان داشته باشد؟
مسئلهی مهم این است که در حال حاضر صندوقهای بازنشستگی در ایران بر اساس تمام دادهها و اطلاعاتی که از سوی خود دولت جمهوری اسلامی منتشر میشود، در وضعیت بسیار بدی به سر میبرند و این صندوقها تنها با کمکهای دولتی، یعنی با تکیه بر منابع نفتی است که پر میشوند. بنابراین وضعیت این صندوقها بسیار شکننده است. من تصور میکنم که با توجه به افزایش سن در ایران و این که شمار سالمندان در ایران، شمار جمعیت بالای ۶۰ سال رو به افزایش میرود، طبعاً باید سن بازنشستگی هم تغییر کند. چون در گذشته مردم وقتی بازنشسته میشدند، تنها سالهای معدودی زنده بودند و به همین علت بازنشستگی آنها فشار زیادی بر صندوقهای بازنشستگی وارد نمیکرد. ولی در حال حاضر اگر قرار باشد کسی بعد از بازنشستگی ۲۵ یا ۳۰ و یا ۴۰ سال زنده بماند و از صندوقهای بازنشستگی برداشت کند، طبیعیست که این صندوقها مدام با بحران روبهرو هستند. بنابراین هیچ چارهای وجود ندارد جز این که در ایران هم طول مدت کار افزایش پیدا کند.
همان طور که گفتید کشورهای پیشرفتهی جهان در حال حاضر بتدریج به طرف ۶۷ سال بهعنوان سال بازنشستگی پیش میروند. در ایران هم البته اشارهها و پیشنهادهایی از طرف بعضی از منابع در این زمینه شده است، منتهی با توجه به مسائل بسیار پیچیدهی دیگری که در ایران وجود دارد و همین طور میل به عوامفریبی که در بعضیها وجود دارد و ندیدن واقعیتها، طبعاً این پیشنهادها مؤثر نبوده است. ولی من در یک جمله برایتان بگویم که در بین مسائل بزرگ اقتصادی و اجتماعی که ایران طی سالهای آینده ایران با آن روبهرو خواهد شد، یکی از مهمترین مسائل، مسئلهی پیری جمعیت است.
صرفنظر از اثرات اقتصادی و مسائل اقتصادی که پیرامون نارضایتی بازنشستگان میتواند وجود داشته باشد، این ناخرسندی و بیتوجهی چه پیامدهای اجتماعی میتواند داشته باشد؟
پیامد اجتماعی مهم آن اولاً این است که در ایران بخش بزرگی از جمعیت هنوز از نظام بازنشستگی استفاده نمیکنند. در همین گزارش مرکز پژوهشها که به آن اشاره کردم، گفته میشود که در سال ۱۳۸۷ خورشیدی، از مجموع بیش از پنج میلیون سالمند کشور، تنها دو میلیون نفر زیر پوشش صندوقهای بازنشستگی بودند و همان گزارش اضافه میکند که بیش از نیمی از زنان سالمند و یک چهارم مردان سالمند از نظر اقتصادی به اطرافیان خودشان وابسته هستند. تا زمانی که تعداد سالمندان کم بودند، خانوادهها میتوانستند به آنها برسند. ولی با توجه به این که شمار بازنشستگان و شمار پیران و سالمندان رو به افزایش میرود و یا این که اصولاً مشمول نظام بازنشستگی نباشند و یا حقوق بازنشستگی که به آنها پرداخت میشود کفاف زندگی آنها را ندهد، طبعاً بار سنگینی میشوند بر دوش خانوادههایشان و این مسائل بسیار مهمی را از نظر اجتماعی در درون خانوادهها پیش میآورد که باید طبعاً به آن خیلی توجه کرد.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: مهیندخت مصباح