ایران غایب میدان ثبت "قوشبازی" در یونسکو
خیام در نوروزنامه مینویسد "باز مونس شکارگاه ملوکست" و میگویند اعراب راه و رسم باز داری را پس از حمله به ایران آموختند. فن باز داری در آلمان نیز اخیرا در یونسکو به ثبت رسید. ایران با پیشینه چند صد ساله غایب میدان است.
سازمان یونسکو دهم آذر امسال (۳۰ دسامبر) "باز داری" یا فن شکار با پرندگان شکاری را به عنوان یکی از "میراثهای معنوی بشری" در آلمان به ثبت رساند. باز داری در مغولستان، کره، قطر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مراکش، سوریه، اسپانیا، فرانسه، بلژیک، جمهوری چک، اتریش، مجارستان و آلمان اینک به عنوان میراث معنوی به ثبت رسیده است. ایران با داشتن پیشینه کهن چند صد ساله باز داری غایب این میدان است.
باز داری که در متون قدیمی فارسی به نامهای قوشداری، قوشچیگری، شِکَرَهداری و در سالهای اخیر قوشبازی از آن یاد شده، پیشینهای ۳۵۰۰ ساله دارد و خاستگاه آن آسیای مرکزی بوده است. مارکو پولو، سفرنامهنویس ایتالیایی مینویسد قوبلای خان، پنجمین خان بزرگ امپراتوری مغول و نواده چنگیز خان (تصویر) با ده هزار شاهین شکاری همراه با لشکریانش برای شکار گرگ، روباه و خرگوش در گستره امپراتوریاش به راه افتاد.
هر چند احتمال میرود مارکو پولو که در قرن ۱۳ میلادی مدتی را در دربار قوبلای خان سپری کرده بود، تا حدی در نوشتن این رقم اغراق به خرج داده، اما تردیدی نیست که در دربار امپراتوران مغول، پرندگان شکاری و به ویژه شاهینها ارج و قربی والا داشتهاند.
در ایران باستان باز منزلتی والا داشت و گرامی داشته میشد. در نوروزنامه عمر خیام آمده است: «باز مونس شکارگاه ملوکست و به وی شادی آرند و وی را دوستدارند و در باز، خویها بود چنانکه اندر ملوک بود از بزرگمنشی و پاکیزگی... به هرحال این باز به ملوک مخصوصتر است که به دیگر مردم و مرباز را حشمتی است که پرندگان دیگر را نیست و عقاب از وی بزرگتر است و لیکن وی را آن حشمت نیست که باز را.»
پادشاهان ایرانی انس دیرینهای با "باز" (با در نظر گرفتن هویت چندگانه آن به لحاظ پرندهشناسی) داشتند و شکار با باز و شاهین یکی از سرگرمیها یا ورزشهای حمکرانان ایرانی پیش از اسلام بود. فردوسی در شاهنامه روایت کرده است که تهمورث پسر هوشنگ و از پادشاهان اساطیری ایران نخستین کسی بود که درندگانی همچون یوز، باز و شاهین را رام کرد و به آنان شکار گرفتن آموخت و با این کار موجب شگفتی مردم زمانه خود شد.
بهرام گور، خسروپرویز و انوشیروان از پادشاهان بزرگ ایران باستان بزمهای بزرگ شکار برپا میکردند و در دربار خود به اصطلاح "میرشکارانی" داشتند که هنرشان آموزش پرندگان شکاری بود. شکار با باز از جمله تفریحات سلاطین ترک و مغول در ایران بود. واژه قوش (ترکی مغولی برای واژه پرنده)، قوشچی و قوشخانه همان زمان در ایران رایج شد.
گفته میشود اعراب هر چند پیش از ظهور اسلام هم با پرندگان شکاری آشنایی داشتند، اما پس از حمله به ایران و گسترش فتوحاتشان با بازداری آشنا شدند. در مصر باستان نیز باز و شاهین پرندگانی مقدس و آسمانی به شمار میرفتند. تصویری از ورودی معبد "حوروس"، "ایزد عقابنما" یا "خدای قوشسر" در مصر باستان.
در قرن چهارم پیش از میلاد مسیح نیز ارسطو از رسم بازداری در میان هندیها و تراکیان (مردمانی هندواروپایی که در روزگار باستان در مرکز، خاور و جنوب خاوری اروپا میزیستند) گزارش داده بود. در کتاب "ادیسه" نیز هومر، شاعر و داستانسرای یونانی در وصف شکار با باز نوشته است. در چین نیز بازداری مرسوم بوده است. در فاصله قرن ۲ تا ۴ پس از میلاد بود که فن باز داری به اروپا نیز رسید.
در زمان فریدریش دوم، یکی از قدرتمندترین امپراتوریهای روم باستان بازداری به اوج خود رسید. فریدریش دوم که شیفته هنر و دانش بود، علاقه بسیاری به فن بازداری داشت، تا جایی که بنا بر مشاهدات و مطالعاتش از فن باز داری در میان اعراب کتابی با عنوان De arte venandi cum avibus (به معنای: هنر شکار با پرندگان) نوشت.
در قرون بعدی رفته رفته باز داری به سرگرمی جدید سلاطین و ثروتمندان در اروپا تبدیل شد. در قرن ۱۳ تا ۱۵ میلادی آثار ادبی مهمی به زبان آلمانی در مورد فن باز داری به رشته تحریر درآمدند. در عصر سلطنت مطلقه در اروپا (قرن ۱۶ تا اواخر ۱۸ میلادی) داشتن قوشخانه و میرشکار نشانی از قدرت و ثروت به شمار میرفت.
گفته میشود کارل ویلهلم فریدریش فن براندنبورگ−آنسباخ (۱۷۱۲−۱۷۵۷) چنان شیفته باز داری بود که در قوشخانهاش ۵۱ نفر مشغول به کار بودند. در قرن ۱۹ میلادی با گسترش تفنگهای شکاری فن باز داری در اروپا ارج و قرب پیشین را تا حد زیادی از دست داد. این فن در سال ۱۹۲۱ در آلمان بار دیگر احیا شد. در سال ۲۰۱۴ بازداری رسما در فهرست ملی میراث فرهنگی کشور آلمان به ثبت رسید.
نقاشیهای به جای مانده از عصر صفویه در ایران از شکوفایی فن باز داری نشان دارند. ایران آن زمان پس از حملات ویرانگر مغولان و ترکان رفته رفته روی ثبات را میدید. نقل است که شاه عباس صفوی از شیفتگان بازداری بود. در دوران قاجار نیز شکار و بازداری سرگرمی مورد علاقه پادشاهان بود. فن بازداری اما با گذشت زمان در ایران رنگ باخته و جای خود را به قاچاق پرندگان شکاری به کشورهای همسایه داده است.
پرندگان کمیاب شکاری در ایران اکنون عمدتا به کشورهای حاشیه خلیج فارس قاچاق میشوند. به گفته یک کارشناس محیط زیست این پرندگان در کشورهای عربی بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیون تومان به فروش میرسند. برخی از این گونههای پرندگان شکاری در ایران اینک با خطر انقراض روبرو هستند.
اگر زمانی در ایران باستان باز و شاهین فر و شکوه ایزدی داشتند، حال از آن ارج و قرب جز در میان بازنامهها (یا شکارنامهها)، متون و نقاشیهای قدیمی چیزی به جای نمانده است. ایرانیان باستان برای آموزش پرندگان شکاری و رام کردن آنان ظرافتی هر چه تمامتر به کار میبردند. از آن ظرافت نیز در دوران معاصر ردی نمیتوان سراغ گرفت.
شاهینها، بازها، بالابانها، طرلانها، عقابها و بحریهای خاک ایران حال به جنسی قاچاق تبدیل شدهاند که با پلکهای دوخته شده و کلاههای چرمی که روی سرشان کشیده میشود، از مرز خارج شده و راهی سرزمینهای همسایه میشوند تا در ازای پولهای گزاف موجبات تفریح و سرگرمی چندین ساعته را فراهم کنند.