«گومورا»، جهنمی از فساد و خشونت
۱۳۸۷ خرداد ۶, دوشنبه
فیلم «گومورا» به گفته رسانههای ایتالیایی در کن مورد تشویق تماشاچیان و همچنین ستایش منتقدان قرار گرفت. این فیلم بر اساس رمان پرفروش روبرتو ساویانو نویسنده و روزنامهنگار ۲۸ساله ایتالیایی ساخته شده است. ساویانو بر اساس مشاهداتش از فعالیتهای غیرانسانی کامورا، باند مافیایی معروف در شهر ناپل از کارهای خلاف آنها از جمله قاچاق اسلحه و مواد مخدر پرده برداری کرده است.
موفقیت غیرمنتظره
ساویانو پس از انتشار کتاب توسط مافیای «کامورا» تهدید به مرگ شد و در حال حاضر تحت پوشش امنیتی پلیس ایتالیا قرار دارد. کتاب «گومورا» تا کنون بیش از یک میلیون و سیصد هزار نسخه به فروش رسیده و به زبانهای مختلف در ۴۷ دنیا منتشر شده است.
ساویانو در مصاحبهای که با Rai 3 شبکه سوم رادیو تلویزیون دولتی ایتالیا انجام داده است ضمن اعلام این نکته که به هیچ عنوان انتظار فروش حتی نیمی از این رقم را هم نداشته، تاکید میکند که «این مسئله مثل یک معجزه است.اما فیلم به نوعی مربوط به جوانان است، مربوط به نسل جدیدی است که میخواهند از کشور و سرزمینشان قصه بخواند. این نشان میدهد که این یک کتاب ضروری است و آرزوی هر نویسندهای است که از چیزهای ضروری و مهم بنویسد.»
واقعگرایی در «گومورا»
فیلم «گومورا» بر خلاف فیلمهایی که هالیوود از دارو دسته مافیا ساخته است هیچ رنگ و بویی از تجمل و اشرافیگری و شخصیتها و فضاهای سانتی مانتال ندارد. دوربین گارونه به عمق فساد و خشونت یکی از محلههای فقیرنشین ناپل در جنوب ایتالیا و محل سکوت خانوادههای مافیایی میرود و جهنمی را که این باند تبهکار برای جوانان و حتی کودکان این محله خلق کردهاند به تصویر میکشد.
بر خلاف فیلمی چون «پدرخوانده» که هیجان و تجمل زندگی مافیایی تماشاگر را جذب خود میکند در اینجا خبری از آن تصاویر جذاب دنیای تبهکاران نیست. گومورا از واقعیت تلخ و مخوفی پردهبرداری میکند که هر لحظه قربانی آن فرزند یکی از خانوادههایی است که آلوده به همکاری با مافیا شدهاند.
روبرتو ساویانو نویسنده رمان چگونگی نوشتن این رمان را اینگونه توصیف میکند: «یکی از ترانههای قدیمی باب مارلی را به یاد میآورم که میگفت آنچیزی که برای ما روایت میکنند آنچیزی نیست که ما میدانیم. ولی در عوض من میخواستم آنچیزی را که میدانستم و میدیدیم روایت کنم. و به سرعت فهمیدم که موضوعی حساس و خطرناک است.»
کارگردان در فیلم «گومورا» پنج داستان موازی از اختلافات دو باند مافیایی را روایت میکند. هر داستان حکایت یکی از اعضای این باندهاست. شخصیتهای اصلی فیلم که اکثر آنان نوجوانانی جویای نام هستند به نوعی قربانی سیاستهای این باند میشوند. اکثر سکانسهای فیلم در محله فقیرنشینی اتفاق میافتد که اثری از تمدن در آن به چشم نمیخورد و برای هر چیز و هر حرکت باید بهایی گزاف پرداخت.
در یکی از سکانسهای اولیه دو پسر نوجوان در ساختمان متروکهای با تقلید از فیلم اسکارفیس( صورت زخمی) ادای شلیک کردن به هم را درمیآورند. این دو که عضو یکی از خانوادههای مافیایی هستند انبار اسلحه و مهمات باند را کشف میکنند و تصمیم میگیرند برای خودشان دسته جداگانه و مجزایی از دیگران درست کرده و از فروش و قاچاق اسلحه بتوانند پولی به جیب بزنند.
در گیر و دار بازیهای کودکانه و تمرین تیراندازی از سر هیجان با اسلحههایی که یافتهاند به دام یکی از سران مافیا افتاده و به اسم انجام ماموریتی برای این باند توسط اعضای آن کشته میشوند. تصاویر و حکایت این قربانیان در این فیلم به کثرت وجود دارد.
روبرتو ساویانو قربانیان مافیا و باند تبهکاری آنها را فقط محدود به مرزهای ایتالیا نمیداند و بر این باور است که «خیلی زود فهمیدم پرداختن به این موضوع فقط به معنی دیدن این منطقه و شناختن مافیای آن نیست. نوشتن این کتاب فرصتی شد تا از خلال آن نگاهی به دنیای اقتصاد و همچنین جهان بیاندازم.»
مریم افشنگ، گزارشگر دویچه وله در رم