گفتگو با خودم / تكمضراب
۱۳۸۵ تیر ۳۱, شنبه
۱ـ چی دارى؟ زود باش كه وقت تنگه.
– عجله نكن! وطن كه بودم، يكبار اخبارِ راديو را ضبط كردم، مىخوام اين بار اين را پخش كنم.
– اخبارِ قديمی چيِه؟ خبر بايد جديد باشه جانم!
– حالا تو گوش كن، ميفهمی چرا.
۲ـ آغاز پخش اخبار.
نخست خلاصهی خبرها:
امروز رهبر عاليقدر، طالیى حضرت بلند مرتبتِ شهير شخصّيتِ بىبديل معرفتِ بىدليل پرشفقتِ اّمتِ شهيدپرورِ قلوب مرمرِ هميشه در صحنه و والی مّلتِ صاحبقدرتِ جاذبقّوتِ مانع المضّلتِ پرموّدتِ اسلامی و حافظِ كراماتِ عديده و جامعِ علومِ قديمه و جديده و سايهی صفوفِ سديده و پايهی وجود وجيده و مايهی خلوصِ شديده و لايهی لوايحِ مديده و آيتِ صبرِ انقلابی و رايتِ هرآنچه حاضرجوابی و غايتِ خصومت با هرچه لاكتابی و نهايتِ تشديدِ تعذير و درايتِ تقبيحِ تغيير و ولايتِ ولاتِ فقيه و فصاحت قضاتِ فصيح و شعشعهی شفاعت و كبكبهی كبارت و سكسكهی صلابت و سلسلهی سلاست و زلزلهی زكاوت و ولولهی ولادت و فرفرهی فراست و كركرهی كرامت و ورورهی ولايت و قرقرهی قرائت و خرخرهی خلافت و هرهرهی هراست و ...
پايانِ پخش اخبار.
۳ ـ باز هم اگر چيزی داری بگو، ولی ديگه اخبار نباشهها!
– دارم، ولی بمونه برای برنامهی بعدي.