گفتوگو با بهمن نیرومند درباره زیگرید لطفی مترجم آلمانی "کلیدر"
۱۳۹۳ شهریور ۱۱, سهشنبه"بهمن نیرومند" که کارشناس زبان آلمانی است در گفتوگو با دویچهوله از ترجمه روان و بی نظیر "زیگرید لطفی" کارشناس زبان فارسی میگوید.
آقای دکتر نیرومند! آثار محمود دولتآبادی را هم شما ترجمه کردهاید و هم زندهیاد خانم زیگرید لطفی. تفاوت کار شما به عنوان کسی که زبان اصلی او فارسی است با کار خانم لطفی که فارسی، زبان اصلی ایشان نبود، چیست؟
سبک ترجمه خانم لطفی با سبک کار من متفاوت بود اما باید اذعان کنم که ترجمه خانم لطفی به خصوص ترجمه "کلیدر" و "جای خالی سلوچ" از شاهکارهای ترجمه فارسی به آلمانی است. من پس از اینکه این ترجمهها را خواندم، بسیار لذت بردم. این بهترین ترجمه آلمانی بود که می تواند وجود داشته باشد.
این ترجمه چه ویژگیهایی دارد؟
ویژگیاش این است که ایشان دقت بسیار زیادی در انتخاب کلمات و مفاهیم کرده است. علاوه برآن سبک و آهنگ جملات را به آلمانی منعکس کرده و موفق شده که این حال و هوایی که در "کلیدر" است، کاملا در زبان آلمانی منعکس کند. "کلیدر" یکی از زیباترین آثاری است که به زبان فارسی نوشته شده، یعنی همان قدر که فارسی "کلیدر" زیبا است، آلمانیاش هم همان زیبایی را حفظ کرده و این واقعا شاهکار است. من فکر میکنم که کسی جز خانم لطفی نمیتوانست چنین شاهکاری خلق کند.
آقای نیرومند، شما متخصص زبان آلمانی هستید و خانم لطفی کارشناس زبان فارسی. آیا ایشان بیشتر در ترجمه یک متن فارسی ویژگیهای زبان آلمانی را در نظر داشته و شما فارسی را، یا اینکه نه هرکدام از شما راه خودتان را رفتهاید؟
طبیعتا همین طور بود. یعنی هر کسی دنبال راه خاص خودش رفت. ولی این را نباید فراموش کنیم که در ترجمه "کلیدر" و سایر آثاری که خانم لطفی ترجمه کرده، همسر ایشان دکتر محمدحسن لطفی هم نقش مهمی داشت. یعنی ایشان به ادبیات فارسی خیلی وارد بود، همین طور به زبان فارسی و من فکر نمیکنم که بدون کمک همسرشان، ایشان موفق میشد این ترجمه را به این دقت و زیبایی تحریر کند.
آیا به نظر شما کارهای خانم لطفی به خاطر مشورتهای احتمالی با آقای لطفی که یکی از پژوهندگان فلسفه در ایران بود، رنگ فلسفی هم گرفته بود؟
رنگ فلسفی تا آن حد که در خود "کلیدر" است و در سایر آثاری که ایشان ترجمه کرده، بله. آقای لطفی مترجم آثار افلاطون بود. من فکر میکنم این ترجمههایی که خانم لطفی ارائه داد، ترکیبی از توان آقای دکتر لطفی و خانم لطفی است. یعنی آگاهی و آشنایی به زبان فارسی را آقای دکتر لطفی بیشتر از خانم لطفی داشت و مسلما در ترجمه آثار به ایشان بسیار کمک کرده است. در مقابل خانم لطفی بر زبان آلمانی بسیار خوب مسلط بود و این ترکیب باعث این ترجمههای بسیار خوب شده است.
آیا کتاب "کلیدر" به خاطر رساندن آهنگ و فضا چقدر از متن دور شده است؟ یک آلمانی وقتی که فارسی نمیداند و این کتاب را میخواند، چه احساسی از خواندن آن دارد؟
من فکر میکنم هنر ترجمه در همین است که یک آلمانی وقتی این کتاب را میخواند، درست در آن فضایی که دولت آبادی تشریح میکند، فضای دهات ایران و فضای زندگی روستاییان قرار میگیرد. یعنی یک آلمانی احساس میکند که در آنجا است. همین طور تمام روابط عاطفیای که در این داستان هست را ایشان کاملا توانسته منتقل کند. در واقع در ادبیات آلمانی میدانید که مسئله عشق، مسئله دوستی، مسئله روابط انسانی خیلی متفاوت با آن روابطی است که ما در شرق و به خصوص در ایران داریم و خانم لطفی موفق شده که این تفاوت فرهنگی را در آن داستان منعکس کند و این به نظر من همان طور که گفتم یک شاهکار ترجمه است.
"برنارد شاو" میگوید، ترجمهها دلبرانی هستند که زیباهاشان بیوفا هستند و وفادارانشان نازیبا. حالا ترجمه خانم لطفی به نظر شما بیوفاست یا وفادار؟
خیلی هم وفادار است. کار ترجمه بسیار مشکل است. شما یک اثری را میتوانید ترجمه کنید و حتی ممکن است در آن زبانی که ترجمه میشود خیلی زیبا هم به نظر برسد، ولی کاملاً یک چیز دیگری باشد تا اصل اثر. تمام هنر در این است که واقعا بتوانید آن فضا و حال و هوای اثر و سبک و آهنگش را کاملا به زبان خارجی منعکس کنید. این هنر یک مترجم است و این کار را خانم لطفی کاملا و در سطح کمال موفق به انجام شده است.
یعنی یک دلبر زیبای وفادار.
یک دلبر زیبای وفادار.