«کوروش بسیجی» در وبلاگستان
۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سهشنبهاین استوانه گِلی ۲۳ سانتیمتری پس از۴۰ سال انتظار و ۵ سال کشمکش، سرانجام در هفته جاری از موزه بریتانیا به تهران منتقل شد و قرار است به مدت چهار ماه در محفظهای شیشهای در موزه ملی ایران در دیدرس عموم قرار گیرد.
اما آنچه واکنش گسترده وبلاگنویسان و کاربران شبکههای اجتماعی را برانگیخت، اقدام بحثانگیز احمدینژاد در حاشیه مراسم رونمایی از منشور حقوق بشر بود: انداختن چفیهای مشکی به گردن بازیگر نقش کوروش در مراسم افتتاحیه نمایشگاه. اقدامی که برخی از بلاگرها که چفیه را نماد "بسیج و بسیجی" میدانند، آن را "تحقیر بزرگ ایرانیان"، "لگدمال کردن فرهنگ و تمدن ایران زمین"، "توهین به شعور ایرانیان" و "تلاش برای سوار شدن بر موج ناسیونالیسم برای کسب مشروعیت" خواندهاند.
در جستوجوی مشروعیت از دست رفته
نویسنده وبلاگ "آرتا هرمس" مینویسد: «نه میلرزم و نه خشمگین میشوم، زمانی که میبینم داری بر گردن شاه شاهان چفیهات را میاندازی. لذتی بیمارگونه به من دست میدهد وقتی میبینم صحنهآراییات به گونهای است که گویی او گردن خم کرده است. این بارها و بارها توسط شکست خوردگان تکرار شده و کوروش هدیه همهشان را پذیرفته است. او در برابر تو ایستاده است، با پوزخند به تویی که میپنداری میتوانی مشروعیتی را که از مردمت نگرفتهای، از او بگیری.»
نویسنده وبلاگ "نانوشتههای یک ناشناخته" مینویسد: «نماد کوروش چفیه بر گردن میاندازد تا همگان یادشان برود متن اصلی و جانمایه لوح کوروش چیست. منشور حقوق بشر کوروش بیش از آنکه اثری تاریخی باشد، اثری آئینی و حقوق بشری و انسانی است که نشان میدهد میتوان قدرتمند بود و بزرگترین پادشاهی را داشت، اما مستبد نبود.» او هدف این اقدام را "از بین بردن فرهنگ و هویت ایرانی" میداند: «کاری که در همه حال از آن دریغ نمیکنند، زیرا این فرهنگ و هویت ایرانی است که میتواند نجاتبخش ملت ایران باشد.»
وقتی تو میگویی وطن، بوی فلسطین میدهی
نویسنده وبلاگ "اندیشه" اقدام احمدینژاد را "نابخردانه و توهینآمیز" میداند و میگوید: «این چگونه حماقتی است که فکر میکنید کوروش بزرگ را میتوانید با نماد تروریسم پیوند دهید؟ کوروش بزرگ منادی صلح و دوستی و بشردوستی بوده است. چفیه شما نماد تروریسم و توهم است که از آن، قطره قطره خون بیگناهان میچکد.»
اما محمد معینی، نویسنده وبلاگ "راز سر به مهر" بر خلاف برداشت گسترده در وبلاگستانمیگوید: «چرا خشم گرفتهاید که بر گردن کوروش کبیر، یا حتی کاوه آهنگر، چفیه انداخته شده؟ میگویید "کوروش تحقیر شده"؟ چنین نیست هرگز. کوروش عزیزتر از همیشه شده؛ آب و آفتاب مطهِّرند؛ و این تحقیر آب و آفتاب نیست؛ تکبیر آنهاست، عزّت آنهاست.»
"روی خط وحید" هم مینویسد: « احساس غروری که مردم ایران با تصور عظمت تمدن هخامنشیان در دنیای قدیم بهشان دست میدهد و بیاعتباری امروز کشورشان در دنیا را با یادآوری آن تحمل میکنند آنقدر قوی هست که نگذارد آنطور که طالبان مجسمه بودا را منهدم کردند، بنیادگرایان مذهبی ایران تخت جمشید را ویران کنند و این عامل اعتبار جهانی ایران آینه دقی باقی مانده است برای کسانی که عقده ولی امری دنیا را دارند. وقتی رهبر جمهوری اسلامی در اردیبیهشت ماه همین امسال از نمایشگاه کتاب تهران بازدید میکرد به محض دیدن مجسمههای سربازان هخامنشی در ابتدای ورودی سالن ناشران خارجی با لحنی جدی خطاب به وزیر ارشاد احمدینژاد دستور جمعآوری آنان را داد.»
وحید معتقد است این اقدامات انجام شده «تا بگویند از زمان ایران باستان زیر پرچم جمهوری اسلامی به خدمت در رکاب ولایت مشغول بودیم، تا عقدههای ضحاک زمانی را آرام کنند که طی این سالها تلاش کرده هر بزرگی را حذف کند تا کوچکیاش جلوه نکند.»
نوشدارویی بعد از مرگ سهراب و ندا
نویسنده مینیمالیست وبلاگ "به کسی نگو" هم در پستی خطاب به کوروش میگوید: «منشورت در روزگاری به این سرزمین برگشت که خبری از محتویاتش نیست... خوش آمدی، اما نوشدارویی بعد از مرگ سهراب و نداهایی.»
اما نویسندهوبلاگ "۴ دیواری" نظری به کلی متفاوت دارد: «من از این نمایش بیهودهای که به راه افتاده، سر در نمیآورم. اصولا اشیاء ویترین افتخارات فرهنگی حس احترام مرا بینمیانگیزند که هیچ٬ نسبت به کسانی که برای فرار از واقعیت امروز خود به این وسایل چنگ میزنند٬ احساس ترحم هم میکنم. نه اینکه در فرهنگ نیاکان ما خصوصیات ستودنی وجود ندارد، اما آن دسته از خصوصیات نیک فرهنگ گذشته ما ستودنیست که در نحوه بودن امروز یک ایرانی حضور داشته و در شکلدهی به رفتارهای امروز او موثر باشد.»
بابک داد هم در "فرصت نوشتن" مینویسد: «چفیه سیاهی كه احمدینژاد بر گردن "كورش نمادین" آویخت، بوی خون و جنون میدهد! ما را چه میشود با این سكوت؟ با این خوابزدگی؟ ایران كه روزی سرای دلیران بود، چرا اكنون به چنین ذلتی افتاده است؟ آیا نه این است كه سرنوشت هیچ ملتی تغییر نمیكند، مگر آنكه خودشان بخواهند؟ چرا كسی بر خواری و تحقیر ایران خون نمیگرید؟»
بابک در پایان پست خود آورده است: «كورش! دیگر خفتن كافیست. برخیز كه ما مردمان را خواب، و آرامگاه تو را هم آب "سد سیوند" برده است. این چفیه چركین را با دست خود بردار و به نام ایران بخوان: "بیدار باد ایران، زنده باد آزادی.»
احسان نوروزی
تحریریه: علی امینی