1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

کم‌سوادان نیز حق تعیین سرنوشت سیاسی را دارند

FV ۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

برخی در مصر کم‌‌سوادان را عامل عدم پیشرفت دمکراسی می‌دانند و می‌گویند، حق رأی را باید از آنها سلب کرد. منصوره عزالدین، نویسنده مصری با این نظر مخالفت می‌کند، اما در عین حال بی‌سوادی و نقصان آموزش را خطری بزرگ می‌داند.

https://p.dw.com/p/18PC6
عکس: AP

آیا استقرار دمکراسی در جامعه‌ای که بی‌سوادی و کم‌سوادی در آن گسترده است ممکن است؟

منصوره عزالدین، نویسنده مصری و فعال حقوق زنان در این نوشتار به پاسخ این سئوال می‌پردازد.

او به انقلاب ژانویه سال ۲۰۱۱ میلادی در مصر و سقوط حسنی مبارک، رئیس جمهور وقت اشاره می‌کند و مشکلات استقرار دمکراسی را برمی‌شمرد. به بیان عزالدین، هر بار که اسلام‌گرایان افراطی و راست‌گراها در رقابت‌های انتخاباتی پیروزی به دست آوردند این پرسش که آیا برقراری دمکراسی در چنین جامعه‌ای امکان‌پذیر است رساتر شد و "نقصان آگاهی مردم" بیشتر در مرکز توجه قرار گرفت.

برخی حتی تا جایی پیش رفتند که می‌گفتند، باید حق رأی را از "کم‌سوادها" گرفت. بعضی نیز چاره را در این دیدند که رأی یک کم‌سواد باید به اندازه نیمی از رأی یک تحصیل‌کرده ارزش داشته باشد. پاره‌ای از سیاست‌مداران نیز بر این نظرند که چنین جامعه‌ای هیچ شانسی برای رسیدن به دمکراسی ندارد. آنها به این مسئله می‌بالند که حامیانشان تحصیل‌کرده‌ها هستند، در حالی که حامیان دشمنانشان را "بی‌سوادان گمراه" تشکیل می‌دهند.

نقصان آموزش ضدیتی با دمکراسی ندارد

اغلب کسانی که از این نظر پیروی‌می‌کنند به اصطلاح نمایندگان "جبهه‌‌های دمکراتیک" هستند. با این حال آنها هیچ مغایرتی در این نمی‌بینند که حق رأی از بخش بزرگی از جامعه دریغ و قواعد بازی به آنها دیکته شود.

هر بار که در مصر از بی‌سوادی و نقش آن در روند دمکراتیزه کردن جامعه صحبت به میان می‌آید دو جبهه در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. یک جبهه کم‌سوادها و تهیدست‌ها را مسئول رشد افراط گرایی دینی می‌شناسد. جبهه دوم هم حتی اگر برخی تنها از بی‌سوادی به عنوان مشکل سدکننده توسعه جامعه یاد کنند آنها را متکبر می‌شمرند.

بین این دو جبهه نیز طیف‌گسترده‌ای با گرایش‌های مختلف قرار می‌گیرد.

مطمئنا نمی‌توان انکار کرد که استقرار سیستمی دمکراتیک وفادار به حقوق مدنی و حقوق بشر در جامعه‌ای با خلاء آموزشی مطلوب چقدر دشوار است. با این حال دو دیدگاه را نباید از نظر دور نگه داشت.

منصوره عزالدین، نویسنده و فعال حقوق زنان مصر
منصوره عزالدین، نویسنده و فعال حقوق زنان مصرعکس: Mansoura Ez Eldin

نخست این که تنها نمی‌توان گستردگی بی‌سوادی در جامعه‌ای را دستاویز قرار داد و دیکتاتوری را توجیه کرد، به این بهانه که ملت "هنوز به بلوغ" پذیرش دمکراسی نرسیده است، همان بهانه‌ای که حسنی مبارک و عمر سلیمان، رئيس دستگاه اطلاعاتی او همواره آن را بر زبان می‌راندند.

حتی "تحصیل‌کرده‌ها" هم فاقد آگاهی دمکراتیک‌اند

دوم این که مشکل تنها در عدم توانایی خواندن و نوشتن خلاصه نمی‌شود. مشکل بیش از اینها در نقصانی اساسی در آموزش سیاسی قرار دارد. همان نقصانی که باعث می‌شود تصوری نادرست از دمکراسی عرضه شود، در حالیکه هیچ تلاشی صورت نمی‌گیرد که کودکان از همان دوران مدرسه با ارزش‌های دمکراتیک، لزوم رعایت حقوق بشر و تساوی حقوق آشنا شوند تا این مفاهیم در آنها نهادینه شود.

بنا بر این برای کمک به موفقیت دگرگونی دمکراتیک به طور قطع باید به اصلاحات سیستم آموزشی یاری کرد.

منصوره عزالدین، نویسنده مصری می‌نویسد: «ما باید از برنامه‌های آموزشی خود نه تنها رد پای ده‌ها سال دیکتاتوری، بلکه رد پای تعصب‌مذهبی و تبلیغات دولتی را پاک کنیم.»

به عقیده او، زمانی که تحصیل‌کردگان مصری بر این نظرند که در مورد یک رئيس جمهور برگزیده، تنها به این دلیل که نام او از صندوق رأی بیرون آمده، نباید اتهام‌هایی مانند کشتار، شکنجه و نقض حقوق بشر را مطرح کرد، باید سیستم آموزشی ناقص و اسف‌بار کشور را مسئول دانست.

همین سیستم است که باعث می‌شود رئیس جمهوری که منتخب مردم است انتخاب دمکراتیک خود را به مثابه "میثاقی" مذهبی (بر مبنای شریعت اسلام) میان مردم با خود تلقی کند و بر همین پایه از آنها تبعیت مطلق بخواهد و هر گونه مخالفتی را با سرسختی جواب دهد.

تبدیل رقابت سیاسی به جدال بین بهشت و جهنم

بعد از شش دهه استبداد تعجب‌آور نیست که مفهوم دمکراسی در اذهان مردم مصر از ابهام برخوردار است. به همین دلیل است که تلاش‌برای برپایی جامعه‌ای دمکراتیک با چنین مقاومتی روبرو می‌شود. خطرناک‌ترین این مقاومت‌ها ترکیبی است از میراث برجا مانده از دیکتاتوری نظامی سابق و دیکتاتوری نوپا بر اساس دین.

به عقیده منصوره عزالدین، این ترکیب در جامعه‌ای با آگاهی پایین می‌تواند به "فاشیسم دینی" منتهی شود، فاشیسمی که مخالفان را "کافر" تلقی کرده و ریختن خون آنها را مشروع برمی‌شمرد.

Ägypten Wahlen Wahlkampf
عکس: Reuters

از همین رو است که اصلاحات در مذاهب به امری ضروری تبدیل شده است. باید مشروعیت بخشیدن به تبعیض در مورد زنان و هواداران دیگر مذاهب را از نگاه مذهبی پاک کرد. برخی از روحانیون از موقعیت خود استفاده کرده و به حامیان خود می‌گویند، پشتیبانی از این نامزد یا آن نامزد انتخاباتی به مثابه انتخاب بهشت در برابر جهنم است. این جا است که رقابتی سیاسی تبدیل به جنگ بین فردوس و دوزخ شده و مردم معمولی جامعه تبدیل به طعمه‌برای هدفی می‌شوند که به خود آنها تعلق ندارد.

بی‌سوادها هم از درک برخوردارند

اما آیا تنها بی‌سوادان هستند که آلت دست این و آن قرار می‌گیرند؟ حتی زمانی که بیشترین آرای راست‌گرایان و افراطیون مذهبی از جانب بی‌سوادان به صندوق ریخته شده باشد، نمی‌توان از آن اصلی عمومی ساخت و بی‌سوادان را مسئول انحراف سمت و سوی جامعه دانست. این قشر از جامعه معمولا به کسی رأی می‌دهد که تصور می‌کند به او نزدیک‌تر است. اما وقتی که احساس کند که اعتمادش بیهوده بوده سریعا تغییر موضع می‌دهد و به جانبی دیگر روی می‌آورد.

بنا بر این آنها تصمیم‌های خود را نه "نامعقول" بلکه بر اساس آزمون و خطا اتخاذ می‌کنند. آنها در تصمیم‌ها و واکنش‌های خود انعطاف‌پذیرند و یک بار و برای همیشه یک حزب را انتخاب نمی‌کنند.

هر شهروندی صرف نظر از سطح تحصیلات خود باید از حق تصمیم‌گیری برخوردار باشد. کسی نمی‌تواند او را به دلیل کمبود آگاهی سیاسی یا عدم توانایی در تشخیص افتراق‌ها از این حق محروم سازد.

اصلاح سیستم آموزشی به زمان نیاز دارد

منصوره عزالدین ادامه می‌دهد، بنا بر این ناعادلانه است که هر بار که روند دمکراتیزه کردن جامعه با مشکل برمی‌خورد بی‌‌سوادان را محکوم کنیم. اما انکار این که بی‌سوادی مشکلی بزرگ است که باید هر چه سریع‌تر برطرف شود نیز ریاکارانه است. بی‌سوادی معضلی است که حل آن نه تنها اراده‌ای جدی بلکه زمان زیادی می‌طلبد.

تا آن زمان باید به سازمان‌های مدنی، گرو‌ه‌های مستقل و احزاب سیاسی امید بست. وظیفه این گروه‌ها ایجاد آگاهی سیاسی، صرف نظر از تفاوت‌ها است. آنها باید مردم را به حقوق و وظایف خود آگاه کرده و آنها را به سمت اصلاح سیستم آموزشی سوق دهند.

کوتاه‌سخن این که: باید بدانیم پس از ده‌ها سال سرکوب و استبداد برقراری و نهادینه کردن دمکراسی دشوار و طولانی است و تمامی جبهه‌ها باید در این زمینه تلاش کنند. تنها از این طریق است که می‌توانیم با وجود آموزشی بد مسیر توسعه را پیدا کنیم. آن گاه پیدا کردن راه‌حل‌ها برایمان آسان‌تر خواهد شد، راه حل‌هایی که برابری حقوق میان همه شهروندان را امکان‌پذیر می‌سازد، صرف نظر از میزان سواد و خاستگاه‌شان.