کتاب جدید یاسمینا رضا در بارهی سارکوزی
۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبهاین روزها دو کلمهی "بلینگ بلینگ"، که در فرهنگ عامهی فرانسوی معنایی مترادف با زرق وبرق دارد، ورد زبان اغلب فرانسویها است: از آنجا که "مسیو پرزیدان سارکوزی" علاقهی وافری به زرق و برق دارد، هموطنانش او را "رئیس جمهور بلینگ بلینگ" مینامند.
رئیس جمهور: سوژهی کتاب
این "رئیس جمهور بلینگ بلینگ"، وقتی هنوز نیکلا سارکوزی، وزیر کشور فرانسه بود و در نقش رقیب سگولن رویال برای دستیابی به مقام ریاست جمهوری این کشور مبارزه میکرد، به سوژهی جدیدترین کتاب نویسنده و نمایشنامهنویس ایرانی ـ فرانسوی، یاسمینا رضا، تبدیل شد: رضا او را بیش از یک سال و در "سپیدهدم، عصر یا شب"، همهجا همراهی کرد و پس از وقفهی کوتاهی بر اساس "یادداشتهای" خود، کتابی با همین عنوان منتشر ساخت. چندی است که این کتاب به زبان فارسی نیز برگردانده شده و در انتشارات کاروان به چاپ رسیده است.
قصد رضا از نوشتن کتابی دربارهی سارکوزی، به گفتهی خود، بررسی پدیدهای به نام "اعتیاد به قدرت و تأثیر آن بر انسان" بود و کشف این که "چه چیزی در این مقوله وسوسهکننده است". وقتی رضا این فکر را با سارکوزی در میان گذاشت، او "بیاندازه احساس افتخار" کرد و بدون آن که با آثار رضا آشنایی داشته باشد، پیشنهادش را پذیرفت: «حتی اگر بخواهید پنبهی مرا هم بزنید، باز هم باعث بیشتر شدن شهرت من خواهید شد.»
اغلب نقدنویسان، وقتی این مطالب پیش از نوشتن کتاب در نشریات فرانسه منتشر شد، پیشبینی کردند که رضا قطعاً "پنبهی سارکوزی را نخواهد زد." چون رضا و سارکوزی از نظر سیاسی حداقل، اختلافی با یکدیگر نداشتند و ندارند: هر دو در جبههی نئولیبرالها قرار دارند: سارکوزی پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری، فوراً دست بهکار پیادهکردن خواستهای نئولیبرالها د رفرانسه شد و رضا هم پس از انتشار کتاب "سپیدهدم، عصر یا شب"، مدرکی به دست نقدنویسان کذایی داد که ثابت کنند، پیشبینیشان به واقعیت تبدیل شده است.
سارکوزی کیست؟
"رئیس جمهور بلینگ بلینگ" یاسمینا رضا در کتاب "سپیدهدم، عصر یا شب"، "بچه ـ جوان ـ مرد سیاسی" عصبی و بیطاقتی است که وقتی پشت میزی در جلسهای نشسته، چنان بیتابانه «پاها را تکان تکان میدهد که شرکتکنندگان میتوانند بالا و پائین پریدن نک کرواتش را ببینند.» او دائم در حال بلعیدن هر چیزی است که دم دستش باشد، مدام مشغول ور رفتن با دکمههای تلفن دستیاش است. اگر در نشستی کسی حرفی برای گفتن دارد، باید فوری لب مطلب را بیان کند. این "رئیس جمهور بلینگ بلینگ" از این که به او بگویند، این کار را بکن و آن کار را نکن، متنفر است. برای همین هم دائم مشغول پیادهکردن طرحهایی است که مشاورانش توصیه کردهاند، بهکلی از انجام آنها پرهیز کند: سارکوزی، خود از همه بهتر میداند که داستان از چه قرار است، چه باید نکند و چه باید بکند. و اگر «کسی نمیتواند این روش را تحمل کند، باید عذرش را خواست.»، «پس یالا! سکون، مرگ است.»
شیوهی نگارش
شیوهی نگارش یاسمینا رضا هم به همین جو پرتنش آلوده است: جملات کوتاه، بیواسطه و غامض، طرحهایی گزارشگونه از نشستهایی که با حضور سارکوزی تجربه کرده، در کنار هم چیدن مفاهمی که بهظاهر با یکدیگر نامأنوساند، پرسشهایی که ظاهراً حیاتی و فیلسوفانه بهنظر میرسند و نتیجهگیریهایی کمتر قابل فهم، خطوط اصلی این شیوه را میسازند؛ سبکی که بهکلی با آثار دیگر رضا که مشهورترینشان "هنر" است و آخرینشان "خدای کشت و کشتار" و برای او شهرتی جهانی به ارمغان آورده، تفاوت دارد.
بد نیست نگاهی به یکی از یادداشتهای رضا در مورد گفتوگویی بین سارکوزی و مشاورش، آنری گنو، در بارهی یکی از سخنرانیهای او بیندازیم:
«او بر روی کاناپه نشسته، با پیراهن چهار خانه و شلواری از جنس فلانل، سیگار برگی میکشد...
آنری (درحال مرتب کردن اوراق): ... من از اقدامات زیستمحیطی زیاد راضی نیستم، یک دانهشان هم نیست که بتواند جلب توجه کند.
نیکلا: هزینهای که صرف آلودهکنندهها میکنیم، صرف زحمتکشان هم بکنیم... ببین، بدم نشد؟! بد نیست، ها؟ هیچوقت این جوری نگفته بودم! من ترسی از کلمهی زحمتکش ندارم!
آنری: آره، بد نیست.
نیکلا: یک چیزی نگفتهام، اما لعنتی باید بگمش، اینه، جمهوری بینقص. این جوری دیگه هرچی داشتیم، رو کردیم.
آنری: آره.
نیکلا: همچنین باید گفت: از دوستانم میخواهم که مرا آزاد بگذارند.
آنری: این یکی خوب نیست، خیلی خوبه! خیلی خوبه!!
به هم لبخند میزنند. در دفترم مینویسم و دورش را خط میکشم، "دو احساساتی".»
میگویند که "رئیس جمهور بلینگ بلینگ" نمیداند که یاسمینا رضا او را "احساساتی" معرفی کرده است. بعید هم نیست. چون سارکوزی بارها در چندین مصاحبه اعتراف کرده که کتاب رضا را نخوانده است. شاید به این خاطر که اگر آن را میخواند، میبایست اعتراف کند که رضا، حداقل با کارخود یک چیز را به خوبی ثابت کرده است: «سیاست، نمایش مسخرهای بیش نیست.»
برای آشنایی بیشتر با کتاب "سپیدهدم، عصر یا شب"، با مترجم آن، سعید عجم حسنی گفتوگو کردهایم:
دویچه وله: یاسمینا رضا بیش از یک سال سارکوزی را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری فرانسه همراهی کرده است. شما که در این کشور زندگی میکنید، پس از ترجمهی این اثر، چه تصویری از سارکوزی بهدست آوردید؟ آیا تصویری که از او داشتید تغییر کرد؟
سعید عجم حسنی: خارج از دنیای ادبیات و موضوع این کتاب، سارکوزی همیشه برای من آدم بزرگ و شگفتیسازی بوده. اما ترجیح میدادم با توجه به اهمیت ادبی اثر، پرسشتان را این گونه مطرح میکردید:"...پس از ترجمه این کتاب، چه تصویری از یاسمینا بهدست آوردهاید ؟" چرا که من در این کتاب، سارکوزی را به چشم یک پرسوناژ وسوژه جالب برای نویسنده بزرگی چون یاسمینا دیدهام. در آن صورت پاسخ میدادم: قبل از خواندن این کتاب، یاسمینا رضا را نویسنده بزرگی میدانستهام، اما اکنون او را جزء چند نویسنده بزرگ قرن حاضر میشناسم.
اغلب خوانندگان یاسمینا رضا، پس از خواندن این کتاب به زبان فرانسه دچار سرخوردگی شدند. چرا رضا نتوانسته یا نخواسته انتظارهای آنان را برآورده کند؟
این کتاب در فرانسه سه نوع مخاطب داشت:
۱. عوام، که کنجکاو بودند بدانند سارکوزی کیست یا چه کسی رئیسجمهورشان شده. این مخاطب هم از فرم کار زده شد و هم از محتوا. فرم قابل هضم نبود و محتوا نیز آنها را راضی نکرد. چرا که یاسمینا در کتابش فردی را که بیشتر رسانهها به عنوان نژادپرست، خود رای و کمی شیزوفرن جلوه داده بودند، به تباهی نکشانده بود.
۲. سیاستمداران اعم ازچپ و راست: این گروه با فرم نا آشنا نبود. چرا که در فرانسه سیاستمداری نیست که دستی بر ادبیات نداشته باشد. اما چون دغدغه ادبی نداشتند، از جهت محتوایی هیچکدام راضی نشدند: چپیها در پی نابودی سارکوزی وراستیها به دنبال ارائه تصویری درخشان و بی عیب از او بودند.
۳. ادبیاتیها که به دو گروه تقسیم میشوند: حامیان هنر ناب و حامیان هنر متعهد. پیروان هر دوگروه، فرم کار را ستودند. اما در مورد محتوا گروه نخست آن را متناسب با فرم خواندند و ستودند و گروه دوم با گرایش چب، روی خوشی به این کار نشان ندادند. چرا که پرسوناژ این کتاب قبل از این که هراس ایجاد کند، به دل مینشیند و این پرسوناژدر دنیای واقعی، کسی نیست جز نیکولا سارکوزی .
نثر رضا در این کتاب با همهی آثار او متفاوت است و خط مشخصی را دنبال نمیکند. برای ترجمهی این زبان به فارسی مشکلی نداشتید؟
این کتاب را میتوان در زیر گروه ادبیات پست مدرن قرار داد. گذشته از ابهامات این نوع ادبیات، باید تفاوتهای ساختاری زبانی را به آن افزود و همچنین این که در هم ریختگیهای زمانی و مکانی و نیز ارجاعاتی که مختص به جغرافیا و فرهنگ خاص فرانسه بوده است، تا حدود زیادی ترجمه این اثر را به زبان فارسی با مشکل مواجه کرده است.
در کتاب اغلب نامها و عنوانهایی بدون توضیح مطرح شدهاند که برای خوانندهی فارسیزبان مأنوس نیستند؛ مثلاً در همان صفحات ابتدایی به این چند مورد برمیخوریم: "میتینگ آژان، کریستین کلاویه، بروکنر..." دلیل خاصی داشته که این نامها بدون توضیح ماندهاند؟
قبل از هر چیز باید بگویم که این اثر یک اثر تاریخی نیست که شما برای هر اسمی یک زیر نویس بدهید و دست خواننده را بگیرید. در مورد اسامی آدمها باید بگویم، در این اثر یک پرسپکتیو داستانی داریم. آدمها هر که هستند با هر نام و پیشینهای، درهمین چارچوب به دنیا میآیند. حتی با یک جمله یا یک حضور کمرنگ. یاسمینا تاریخنویسی نمیکند. در مورد مکانها و اسامی خاص دیگر نیز به اندازه کافی زیرنویس داده شده. لازم به ذکر است که بسیاری از اسامی، به خصوص اسامی افراد، حتی برای مخاطب معمولی فرانسوی نیز نا آشناست. اما یاسمینا هیچ زیر نویسی نمیدهد. در آثار پست مدرن به چنین مواردی ارجاعات برون متنی گفته میشود که خواننده را در صورت لزوم برای شناخت و یافتن اطلاعات بیش تر، تحریک به فعالیت و کشف میکند.
چرا از میان آثار رضا این "خاطرات" را برای ترجمه انتخاب کردید؟
کار نو، سبک نو و دنیای نو. آقای نقیبیان، مدیر بخش ادبیات فرانسه انتشارات کاروان با شناخت از ترجمه قبلی من (نمایشنامه در بسته اثر ژان پل سارتر) و از طریق یکی از دوستان با من تماس گرفتند. قراری گذاشتیم و ایشان سه کتاب برای ترجمه به من پیشنهاد کردند. صفحه اول این سه کتاب را همان جا خواندم. منی که تصمیم گرفته بودم، دیگر دست به ترجمه نزنم، با خواندن صفحه اول این کتاب، تقریبا تصمیمم را گرفته بودم. چند روز بعد، پس از خواندن کتاب، قرار داد نوشتیم و کار را شروع کردم. نکته جالب این که نقاط مشترکی بین من، نیکولا سارکوزی و یاسمینا رضا وجود دارد که ما را به هم نزدیک میکرد و در ترجمه به یاریام میآمد....هر سه عاشق فرهنگ فرانسه هستیم، هیچ کدام خون فرانسوی نداریم و زبان زیبای فرانسوی، هر سه ما را به طریقی بارور کرده و میکند.
یاسمینا رضا در ایران تا چه اندازه شناخته شده و مطرح است؟
یاسمینا قبل از هر چیز به خاطر جایگاهش در ادبیات مورد توجه ایرانیهاست. بهخصوص بین جماعت تیاتری
ایران که جماعت بسیار درخشان و به روزی هستند ـ به رغم مشکلات بسیار- شناخته شده است و بعد از آن بیتردید، ریشههای ایرانی او هم بیتاثیر نیست.
فکر میکنید، چرا باید خوانندگان ایرانی این کتاب را بخوانند یا خواندهباشند؟
به یک دلیل خیلی واضح: در ایران هم همان دو دیدگاه موجود است:
۱. دیدگاه ادبی
۲. دیدگاه سیاسی. ادبیاتیها یک کار پست مدرن از یاسمینا میخوانند و لذت میبرند. سیاسیها هم بهخاطر مقتضیات شغلی وبا این باور که یک کار رئالیستی است و از این طریق میتوانند یکی از چهرههای بزرگ دنیای سیاست را بشناسند. مردم عادی هم میخواهند بدانند، نیکولا سارکوزی که همه از او سخن میگویند کیست....
شاید او تنها سیاستمداری باشد که آنقدر از او در محافل ایرانی صحبت میشود.
سعید عجم حسنی، متولد۱۳۵۱ است و تا بهحال کتاب "در بسته"، اثر "ژان چل سارتر" از او در انتشارات مرغ امین، (۱۳۸۲) به چاپ رسیده است. ترجمهی کتاب "سقوط دوم" اثر "سیلوی ین دو پو ایی" او در حال حاضر ازسوی انتشارات کاروان در دست چاپ است.