چند تفسير پيرامون آزادى گروگانهاى آلمانى
۱۳۸۵ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه"اين گمان كه گويا سخنان كشيش كريستيان فورر و يا ديگر كسانى كه به گونهاى مداوم در مراسم نيايش براى آزادى اين گروگانها شركت جستهاند، بر روح و روان گروگانگيرها اثرى نهاده و همين باعث آزادى گروگانها شده است، گمانی چندان واقعى نيست. اما مطمئنا اين فعاليتها تاثيرى بسزا بر وابستگان گروگانها داشته و موجب تسكين روح آنان شده است. شهروندان لايپزيگ بىگمان به خاطر اين همبستگى خود سزاوار تحسيناند. واقعيت اين است كه گروگانگيرى به امرى روزمره در عراق بدل شده است. شمار پرشمار گروگانها خود حكايتگر آن است كه عراق تا چه حد از بهره داشتن از يك دولت كارآمد و نظم اجتماعى درخور فاصله دارد. گرچه آزادى گروگانها موجب مسرت و خوشنودى است، اما يك نكته را نمىبايست از ياد برد و آن اينكه مردم عراق در اوضاعى وحشتناك مىزيند و عراق خود بدل به خطرى براى سياست جهانى شده است و تازه به تغيير سريع اين اوضاع چندان اميدى نتوان بست."
مفسر ديگر روزنامه آلمانى "نويه اوزنابروكر تسايتونگ" نيز به آزادى گروگانهاى آلمانى در عراق پرداخته و همين موضوع را چنين مورد تفسير قرار مىدهد:
"اين دو شهروند لايپزيكى از كوچكترين حمايتى برخوردار نبودند. چنين بود كه آنان براى گروگانگيران، گنجى را مىمانستند سهل الوصول. گنجى شايد به ارزش ميليونها يورو. اين بحثى كه اكنون در بين مردم بر سر پرداختن و يا عدم پرداختن باج به گروگانگيران براه افتاده است، بحث سازندهاى نيست. هرچه بيشتر اين موضوع پخش شود كه آلمان در برابر باجخواهى جانيان و تروريستها از خود نرمش نشان مىدهد و باج مىپردازد، حل موارد ديگر گروگانگيرى براى دولت آلمان دوچندان دشوارتر خواهد شد. پس از آزادى خانم اوستهوف، بهرحال بهاى آزادى آلمانیها در صنعت گروگانگيرى كشور عراق فزونى گرفته است. اما پيامد اين همه نمیبايست اين باشد كه به عراق پشت كرد و اين كشور را تنها به حال خود گذارد. اين دو آلمانى اكنون آزاد شدهاند. اما بسيارند عراقيانى كه اسير اين ترور مرگبار و روزانه هستند."
موضوعى ديگر:
روزنامه تايمز مالى آلمان نگاهى دارد به نقش آلمان در بحران اتمى ايران. مفسر اين روزنامه در اين باره چنين مىنويسد:
"شايد نتوان از نقش ميانجيگرانه آلمان در بحران اتمى ايران سخن گفت. اما به يقين مىتوان گفت كه آلمان در ارتباط با مناقشه اتمى ايران به رابطى بين كشورهاى صاحب حق وتو در شوراى امنيت سازمان ملل بدل شده است. اين چنين است كه در ديدار امروز خانم مركل با جورج بوش، ، صدراعظم آلمان تمام هم و غم خود را مصروف آن خواهد ساخت تا وحدت و يكپارچگى جامعه بينالمللى حفظ گردد. البته عزيمتگاه خانم مركل در اين امر همانا منافع آلمان است. چرا كه بروز شكاف در اين يكپارچگى مىتواند جامعه ملل را در شرايط بس نامطلوبى قرار دهد. چرا كه آنگاه میبايست آدمى دست به انتخاب بزند. يا مىبايست جانب آمريكا و متحدانش را بگيرد و پيه راهكارهاى ناخواسته نظامى را به تن بمالد و يا مىبايست مواضع كشورهايى چون روسيه و چين را در پيش گيرد و خطر مسلم تجهيز آخوندها در ايران به بمب اتمى را به جان بخرد."