چشم در برابر چشم؟
۱۳۸۵ شهریور ۳۱, جمعهبراى نجات جان كبرا رحمانپور يكى از اين چهار نفر، كمپين جمع آورى امضا به راه افتاده و خود او و پدرش نيز طى نامه از مردم درخواست كمك كردهاند.
هريك از اين چهار زن به دلايل تامل برانگيزى مرتكب قتل شدهاند. كبرى رحمانپور مادر همسر خود را از فرط تحقيرشدگى كشته است. او در هفده سالگى زن مردى شد كه ۴۳ سال از خودش مسن تر بود و در عمل هم مبدل به مستخدم خانواده شد. فاطمه حقيقت پژوه، همسر خود را پس از مشاهده تجاوز اين مرد به دختر نوجوان خود با روسرى خفه كرد. شهلا جاهد متهم به قتل لاله سحرخيزان، همسر يكى از فوتباليستهاى معروف است. قتلى كه هنوز ثابت نشده عاملاش شهلا بوده يا همسر پرنفوذ و معروف مقتول. شهلا مىگويد بخاطر عشق و نجات معشوق، اعتراف دروغين به قتل كرده است.
خانواده اين چهار نفر در نامه خود نوشتهاند: عزیزان ما قربانی فقر هستند. قربانی نابرابری و تحقیر و توهین روزمره هستند. قربانی قوانین ناعادلانه هستند. اگر شرایط زندگی آنها اینچنین دشوار و غیرقابل تحمل نبود امروز هرکدام در دانشگاه مشغول تحصیل بودند و یا در کارخانهای، در ادارهای، جائی مشغول کار بودند. شرایط دشوار زندگی آنها را به این روز انداخته است. این شرایط است که باید محکوم شود. این فقر و نابرابری است که باید محکوم شود. به فقر و نابرابری باید پایان داده شود و نه به زندگی عزیزان ما. این عدالت نیست که قربانیان این شرایط اینچنین بیرحمانه به زندان بیفتند و به چوبه دار آویخته شوند.
طبق قوانين جمهورى اسلامى ايران، قاتل میتواند با رضايت اولياى دم يعنى بستگان درجه يك مقتول، از مجازات مرگ نجات يابد. در مورد كبرى بايد گفت او يكبار با پاى چوبه داررفته و با دستور رييس قوه قضاييه از مرگ نجات يافته است. عبدالصمد خرمشاهى وكيل كبرى رحمانپور در مصاحبه با ما تاكيد میكند كه اولياى دم بايد مطمئن باشند كبرى طى شش سالی كه در زندان بوده به اندازه كافى متنبه شده است. آقاى خرمشاهى تاثير افكار عمومى براى نجات يك نفر از اعدام را بسيار مهم میداند و مى افزايد:
” قرار بود خانم رحمانپور سال ۸۲ قصاص شود اما اين استمدادها بود و نهايتا توجه قوه قضاييه بود كه حكم تا الان به تعويق افتاده است و الا سال ۸۲ تمام مراحل قانونى طى شده و كبرى پاى چوبه دار بود“.
اما در آستانه اجراى حكم اعدام شهلا جاهد، نامه دايى لاله سحرخيزان، مقتول نيز منتشر شده است. آقاى شاپور باركىزاده مىنويسد: من بعنوان عضو خانواده لاله، میگويم ما چشم در برابر چشم نمىخواهيم. نمىتوان جنايت را با جنايت ريشه كن كرد. اعدام شهلا جاهد نه مشكلى را براى خانواده لاله حل مىكند و نه هيچ مصونيتى براى جامعه در برابر اين اعمال به ارمغان مىآورد. تنها نتيجه اين رفتار رشد جنايت و آسان شدن كشتن انسانهاست. دايى لاله سحرخيزان مینويسد ما در قرون وسطى زندگى نمىكنيم.احكامى چون قصاص و اعدام مربوط به دوره جاهليت بشرند. شاپور باركى بر موشكافى شرايط كشانده شدن افراد به قتل تاكيد میكند و مىافزايد شايد در يك فيلم بتوان زندگى كبرا رحمانپورها يا شهلا جاهدها را نشان داد و طى آن نفرت از فقر، نابرابرى، زن ستيزى را جايگزين نفرت از قربانيان و يا قتل قربانيان كرد.
مهيندخت مصباح