1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

پنجمين سالگرد قتل شاعر آزادانديش محمد مختارى

بهنام باوندپور۱۳۸۲ آبان ۳۰, جمعه

«چندى دگر كه آينه مبهم تر شود / حتا تو نيز به جايم نخواهى آورد / معلوم نيست/ اين ابر از چه سرنوشتى برانگيخته ست / معلوم نيست/ روز از كدام چشم برخواهد خاست / شب در كدام چشم خواهد خفت/ ...» آغاز شعرى از محمد مختارى، سروده شده در حدود ۵ سال پيش از آنكه قربانى قتلهاى سياسى، موسوم به قتلهاى زنجيره اى شود.

https://p.dw.com/p/A66R

محمد مختارى در سال ۱۳۲۵ در مشهد زاده شد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در اين شهر گذراند، و در سال ۱۳۵۱ ازدواج كرد. در سال ۱۳۵۲ همكارى خود را با بنياد شاهنامه آغاز كرد و پس از مدتى عضو هيات علمى اين بنياد شد. حاصل علاقه مختارى به فردوسى را، هم مى توان در دو اثر پژوهشى ارزشمند او «اسطوره زال» و «حماسه در رمز و راز ملى» ديد، و هم، در نامهاى شاهنامه اى فرزندانش سياوش و سهراب.

او تا زمان بسته شدن دانشگاهها در سال ۱۳۵۹ كه به نام «انقلاب فرهنگى» انجام گرفت، مدرس دانشكده هنرهاى دراماتيك بود و از آن پس، فعال در كانون نويسندگان ايران تا هنگام مرگ. علاوه بر «منظومه ايرانى»، «وزن دنيا» و «سحابى خاكسترى» و چند مجموعه شعر ديگر، مختارى آثار تحقيقى و سياسى به يادماندنى و درخشانى چون «انسان در شعر معاصر»، «تمرين مدارا» و «چشم مركب» را از خود برجاى گذاشت. آرام بود و آرام مى گفت، اما با مصلحت گرايى بيگانه بود. خودش مى گويد: «مصلحت گرايى اگر چشم پوشى بر كل حقيقت نباشد، چشم پوشى بر بخشى از حقيقت هست (...) آنكه بخشى از حقيقت را ناديده مى گيرد يا انكار مى كند، خود را در معرض آلوده شدن به جنايت قرار داده است».

با چنين باورى به بيان حقيقت، طبيعى ست كه محمد مختارى در فضايى آكنده از ترس به همسرش بگويد: «... باور كن وقتى نور چراغ از پشت به گردنم مى تابد، سرم را مى گيرم تا به زمين نيفتد. اين احساس ناامنى به من داده شده است. چه كنم كه حضور زندگى ضعيفتر از حضور مرگ است».

چرا كسى را كشتند كه توصيه اش، «تمرين مدارا» بود؟ نوشته هاى او؟ محسن باقرزاده مدير انتشارات توس و ناشر محمد مختارى، در پاسخ به اين پرسش چنين مى گويد: «زنده ياد محمد مختارى دوست و همشهرى من بود و سالها با ايشان نزديك بودم از نزديك. مردى بسيار آرام، متين و دوست داشتنى بود و در تمام مضامين كتابهايش مسئله اى كه باعث شود چنين فاجعه عظيمى در مورد اين نازنين بوجود بيايد اصلا نبود. در واقع اين مسئله برمى گردد به نحوه عملكرد او در كانون نويسندگان ايران، كه عده اى نمى توانستند آن را تاب بياورند و تحمل كنند. و او هم عضو فعال كانون نويسندگان بود و تمام اشعار ، آن كتاب تئوريك او “انسان در شعر معاصر” كه تحليلى ست ز چند شخصيت طراز اول شعر فارسى، هيچ بحثى راجع به مسايل ايدئولوژيك_فكرى او كه باعث اين فاجعه عظيم شده، اصلا در كتابهاى او مستتر نيست».

انديشه ى محمد مختارى را دفاع از فرديت، حق حيات آدمى و حرمت جان انسان تشكيل مى داد. قاتلان او، در واقع كسى را كشتند كه نخستين مدافع زندگى و حق حيات خود آنها بود.