1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

"پنجره‌ای به سوی آفتاب" • موسیقی تلفیقی ایران و آذربایجان

کاوه بهرامی۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

"پنجره‌ای به سوی آفتاب" عنوان پروژه‌ا‌ی است از حمید متبسم، پژمان حدادی و امامیارحسن‌اف که از اواسط ماه نوامبر در آلمان آغاز شده است. در این اجرا موسیقی ایران و آذربایجان به صورت بداهه ارائه می‌شود.

https://p.dw.com/p/QAOa

اولین کنسرت حمید متبسم، پژمان حدادی و امامیار حسن‌اف از آذربایجان، روز یکشنبه (۱۳ نوامبر / ۲۲ آبان) در برلین اجرا شد. این پروژه در فرانکفورت ادامه یافت و روز پنجشنبه (۱۸ نوامبر / ۲۷ آبان) نیز در شهر آخن به روی صحنه خواهد رفت.

حمید متبسم پس از اجرایی که در اوایل امسال با عنوان "به نام گل سرخ" به همراه گروه "دستان" در اروپا داشت و در آن از موسیقی هندی نیز استفاده کرده بود، با پروژه "سیمرغ" به تهران رفت. این آهنگساز و نوازنده تار و سه‌‌تار این‌بار سراغ موسیقی آذربایجان رفته است تا با ترکیبی متفاوت در هم‌نوازی سه‌تار و کمانچه، تجربه‌ی جدیدی را در قالب موسیقی ایرانی و آذربایجانی به دوستداران موسیقی ارائه کند. حمید متبسم، در گفت‌وگویی با دویچه وله از جزییات این اجرا می‌گوید:

دویچه وله: آقای متبسم، تور اروپایی شما با عنوان "به نام گل سرخ" در اوایل امسال برگزار شد و بعد به همراه "سیمرغ" به تهران رفتید و حالا در پروژه‌ی "پنجره‌ای به سوی آفتاب" تور جدیدی را برگزار می‌کنید. لطفا در مورد این پروژه‌ی جدید و اجراهایی که در این هفته در شهرهای فرانکفورت و برلین داشته‌اید، توضیح دهید.

حمید متبسم:

"پنجره‌ای به سوی آفتاب" عنوان یک برنامه‌ی تلفیقی است میان موسیقی ایرانی و آذری. البته در این مورد خاص بهتر است بگوییم موسیقی فارسی و آذری. به خاطر این که آنچه ما به عنوان موسیقی آذری می‌شناسیم در واقع جدا از موسیقی ایرانی هم نیست. زیرا مرزهای سیاسی امروز تعیین‌کننده‌ی مرزهای فرهنگی نیستند و گستره‌ی مرزهای فرهنگی بسیار وسیع‌تر است نسبت به آنچه ما به عنوان کشورها و مرزهای سیاسی امروز می‌شناسیم. این است که ما وقتی وارد مقوله‌ی فرهنگ می‌شویم، می‌بینیم که انواع موسیقی و تنوع فرهنگ‌های مختلف موسیقیایی به وسعت نام کشورها نیست، بلکه آشنایی و نزدیکی‌های فرهنگی بین مردمانی که در کنار هم یا در نزدیکی هم زندگی می‌کنند، بسیار زیاد است. مثلا اگر شما اروپا را بررسی کنید، می‌بینید که کشورهای مختلف اروپایی که زبان‌های گوناگون یا مرزهای سیاسی مختلف دارند، این‌ها از یک نوع موسیقی بهره‌مند هستند و در واقع آهنگسازی مثل ویوالدی ایتالیایی همان طور در آلمان درک می‌شود که آهنگ‌سازی مثل بتهوون آلمانی در ایتالیا.

حمید متبسم
حمید متبسمعکس: Motebassem

منظور من این است که گرچه زبان‌ آنان متفاوت است، ولی زبان موسیقیایی و فرهنگی‌شان مشترک است. این است که برنامه‌هایی این گونه که ما می‌گذاریم یا این نزدیکی‌های موسیقیایی و فرهنگی که برقرار می‌شود، به جهت نزدیکی فرهنگی موسیقی ما و کشورهای همسایه است. موسیقی ایران و هند، موسیقی ایران و آذربایجان، موسیقی ایران و پاکستان و یا کشورهای عربی، تمام این‌ها تقریبا از یک فرهنگ مشترک موسیقیایی برخوردارند. البته این نزدیکی‌ها می‌تواند از نظر تجارب و دستاوردها، تأثیر فرهنگی خوبی هم بر پیشرفت فرهنگ موسیقیایی هرکدام از این کشورها بگذارد. این است که وقتی ما از ترکیب موسیقی ایران و آذربایجان صحبت می‌کنیم، این دو موسیقی خیلی از همدیگر دور نیستند و در واقع یک زبانند و دو لهجه‌ی مختلف. پس این تقابل خیلی به راحتی و روانی انجام می‌شود؛ مثل اختلاف موسیقی شرق نزدیک و شرق دور نیست، مثل اختلاف موسیقی شرق و موسیقی آفریقا یا اروپا نیست. این است که ما وقتی کنارهم می‌نشینیم و ساز می‌زنیم، خیلی سریع همدیگر را متوجه می‌شویم.

در اول همین سال جاری میلادی ما برنامه‌ای با امامیار حسن‌اف و پژمان حدادی، در آمریکا اجرا کردیم که نتیجه‌ی بسیار خوبی داد و با استقبال خیلی خوب شنوندگان روبرو شد. از این‌رو بود که به این پروژه با جدیت بیش‌تری نگاه کردیم و قصد داریم که این پروژه را گسترش دهیم و با تهیه‌ی سی دی صوتی و تصویری از آن و اجرای این کنسرت در فستیوال‌های مختلف، این برنامه و پروژه را در فستیوال‌های مختلف معرفی کنیم. حالا این توری که شروع کرده‌ایم در برلین و فرانکفورت آغاز شد و اجراهای خوبی در این دو شهر داشتیم و در ادامه‌ی راه به آخن خواهیم رفت، در گوتنبرگ سوئد و رتردام هم اجرا خواهیم داشت و در پایان در ایتالیا با سه کنسرت این تور اروپایی را به پایان می‌رسانیم.

من به اجرای اوایل امسال، "به نام گل سرخ" اشاره کردم، چون در آن برنامه هم شما از نوازنده‌ی هندی ساز سارود استفاده کرده بودید. در این اجرا سراغ نوازنده‌ای از آذربایجان رفتید. علت توجه بیشتر شما در سال‌های اخیر به موسیقی تلفیقی چیست؟

نمی‌توان گفت توجه بیش‌تری دارم. بخشی از توجه و نگاه‌ام به این سمت هم هست. همه چیز کاری که در "به نام گل سرخ" برای ساز هندی نوشته شده، فکر شده است. یعنی کار بداهه‌نوازی یا اتفاق در صحنه نیست، بلکه از حرف اول تا حرف پایان، تمام مطلب روی کاغذ نوشته شده و آهنگسازی شده است. علت استفاده از ساز هندی البته در درجه‌ی اول تحت تأثیر همکاری من در دهه ۱۹۹۰ میلادی با موسیقی‌دانان هندی است که تا حدودی گوش مرا با این موسیقی بیش‌تر آشنا کرد. این آشنایی باعث شد که در ذهن من تأثیر این همکاری باقی بماند.

وقتی "به نام گل سرخ" را می‌نوشتم، از آنجایی که شعر شفیعی کدکنی یک شعر به عقیده‌ی من کاملاً بدون مرز است و گستره‌ی جهانی دارد، - در لحظه‌ای که در شعر او مرز شکسته می‌شود و به جهان دیگر اشاره می‌شود، به جهانی که از آن همه است و محدوده‌ی زبانی یا فرهنگی خاصی ندارد، بلکه یک نگرش عمومی به انسان دارد - آنجا من از یک ساز غیر می‌خواستم استفاده کنم.

همان طور که اشاره کردم از آنجایی که چشم و گوشم نسبت به موسیقی هندی بازتر بود، استفاده از ساز هندی را مناسب‌تر دیدم و سعی کردم در یک لحظه و خیلی اتفاقی شنونده را از سرزمینی بردارم و به سرزمین دیگری ببرم. دقیقا مثل این است که شما چشم‌های‌تان را بسته‌اید، سپس باز می‌کنید و می‌بینید در جهان دیگری هستید و این جهان جهانی نو است، جهانی‌ست که می‌شود همه چیز را به چشم دیگری دید، به چشم تازه‌تری دید و دنیای تازه‌ای را برای زندگی بهتر و انسانی‌تر در کنار همدیگر ساخت.

از راست: حمید متبسم (سه‌تار)، پژمان حدادی (دف) و امامیار حسن‌اف (کمانچه)
از راست: حمید متبسم (سه‌تار)، پژمان حدادی (دف) و امامیار حسن‌اف (کمانچه)عکس: Hamid Motebassem

بنابراین اجرای "پنجره‌ای به سوی آفتاب" بیش‌تر بر پایه‌ی بداهه‌نوازی صورت می‌گیرد تا قطعاتی که از پیش تنظیم شده باشد؟

بله، همین طور است. یعنی، کار "به نام گل سرخ" را نمی‌توان موسیقی تلفیقی نامید، بلکه قطعه‌ای است نوشته شده. در قسمتی از این کار به همان دلایلی که اشاره کردم، از سازی از فرهنگی دیگر استفاده شده است. ولی "پنجره‌ای به سوی آفتاب" در واقع یک تقابل فرهنگی جالب است که ما حلقه‌های مشترک موسیقیایی‌مان را با یکدیگر رد و بدل می‌کنیم و ضمنا میان تجارب ناآشنا هم رد و بدلی خواهد بود که می‌تواند جذابیت داشته باشد.

در مورد ترکیب سازهایی که در این اجرا استفاده می‌شود توضیح دهید. به هرحال تار آذری به عنوان نماینده‌ی موسیقی آذربایجان شناخته شده است، البته کمانچه هم به همین صورت؛ ولی شما در این اجرا سراغ کمانچه رفته‌اید. جدا از آشنایی‌ای‌ که با این نوازنده‌ی آذربایجانی داشته‌اید، خودتان هم سه تار می‌زنید و این ساز را انتخاب کردید. علت ترکیب این سازها چیست؟ چرا از سه تار استفاده کردید و نه از ساز تار؟

تار و کمانچه ترکیبی است که هم در موسیقی ایران و هم در موسیقی آذربایجان بسیار شنیده شده است، ولی ما دنبال یک رنگ تازه بودیم. نوع کمانچه‌ای که آذری‌ها می‌نوازند، به نظر من این گونه آمد که شاید از نظر رنگ‌آمیزی با سه تار مناسبت بهتری داشته باشد. ولی یک دلیل شخصی هم این‌جا بود. از آنجا که من در همه‌ی کنسرت‌ها با گروه "دستان" همیشه تار به دست دارم و شنونده‌ی موسیقی من و علاقمندان به ساز سه تار و تار، خیلی اشاره می‌کردند که بالاخره کی شما در برنامه‌ای‌ مفصل سه‌تار می‌زنید؛ این بود که علاوه بر رنگ‌آمیزی، می‌خواستم پاسخی به علاقه‌ی علاقه‌مندان داده باشم. سه تار را برای این کار انتخاب کردم و فکر می‌کنم ترکیب مناسبی‌ست، به خاطر این که همان طور که اشاره کردم تار و کمانچه بسیار شنیده شده است، چه در موسیقی آذربایجان و چه در موسیقی ایران. اما اگر شما این کار را بشنوید، می‌بینید که نوع صدادهی کمانچه‌ی آذری با سه تار ایرانی رنگی را ایجاد می‌کند که در گذشته شاید وجود نداشته است.

در پایان گفت‌وگوی‌مان می‌خواستم به پروژه‌ی "سیمرغ" هم اشاره کنم که امسال در تهران، با اجرای همایون شجریان، برگزار شد؛ پروژه‌ای که شما کار آهنگسازی‌اش را برعهده داشتید. آیا برنامه‌ای برای اجرای این پروژه در اروپا هم دارید؟

بله، حتماً. در واقع این پروژه‌ی "سیمرغ" مانند یک چرخ بسیار سنگین است که به زحمت و آرام شروع به حرکت می‌کند و دارد حرکت می‌کند و به‌راه‌انداختن‌اش بسیار مشکل است. به دلایلی که دوستان آشنا هستند؛ به‌هرحال یک ارکستر چهل نفری وقتی بخواهد حرکتی کند یا برنامه‌ای بگذارد، هزینه‌هایش خیلی سنگین و سازماندهی‌اش بسیار پیچیده است. ولی من فکر می‌کنم که اگر آهسته حرکت می‌کند و پیش می‌رود، اما حرکتش مطمئن و پابرجا خواهد بود و اگر روزی به حرکت درآید، حرکتش را ادامه خواهد داد.

تا اینجا که ما پیش رفته‌ایم، من بسیار راضی هستم. ما موفق شدیم سه کنسرت و سه اجرا در تهران داشته باشیم و حدود ۱۰هزار نفر شنونده را با این کار آشنا کنیم. البته بخش‌های دیگر کاری‌مان، مثل تهیه‌ی سایت یا خبررسانی‌مان، در مجموع با کمک دوستان بسیار خوب پیش رفته است و همه‌ی این‌ها باعث شده است که مثلا ما بتوانیم قدم‌هایی برای اجرا در اروپا هم برداریم. ولی به‌هرحال دوستان توجه دارند که اجرا در اروپا بسیار پیچیده‌تر خواهد بود، از نظر برنامه‌ریزی و تأمین هزینه‌ها تا در ایران که تمام این نوازندگان در تهران زندگی می‌کنند. ولی قدم‌های اولیه برای اجرا در اکتبر سال ۲۰۱۱ در اروپا برداشته شده است.

قصد این است که اولین اجرای این کار در شهر هرلن هلند، نزدیک مرز آلمان و هلند و نزدیک شهر آخن، در یک سالن زیبای اپرا باشد که قدم‌های اولیه با کمک شهرداری شهر هرلن دارد برداشته می‌شود و همچنین سازمانی به نام "شونک" که من سال‌هاست با آن همکاری دارم. من در یکی از سازمان‌های مربوط به این مجموعه که مدرسه‌ی موسیقی هرلن است، تدریس می‌کنم. به‌هرحال این‌ها علاقه‌مند هستند که این برنامه را انجام دهند و در این زمینه کمک کنند. ولی خبر قطعی آن را در ماه‌های آینده به اطلاع دوستان خواهیم رساند.

برای شنیدن گفت و گو با حمید متبسم، نوازنده و آهنگ‌ساز، بر روی لینک پایین صفحه کلیک کنید.

کاوه بهرامی

تحریریه: کیواندخت قهاری