1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

پرفسور پرويز موثقى، از بنيانگذاران علم فيزيولوژى در ايران

عباس كوشك جلالى۱۳۸۵ مهر ۱۷, دوشنبه

در دوم سپتامبر سال جاری، برابر با يازدهم شهريور ماه سال ۱۳۷۵، در هتلی معتبر در شهر کلن آلمان، اجلاس کانون پزشکان و داندان‌پزشکان ایرانی و آلمانی برپا شد. در این اجلاس از دو نفر از معتبرترین پزشکان جهان تجلیل به‌عمل آمد و جایزه ابوعلی سینا به آنان اهدا شد. این دو، پرفسور دکتر پرویز موثقی و پرفسور دکتر مجید سمیعی بودند. به این اجلاس رفتم و با این پژوهشگران جهانی گفت‌وگویی کردم. با رويی باز تقاضایم را پذیرفتند. بر

https://p.dw.com/p/A7V9
عکس: DW

�امه گفتار هفته‌ی امروز بازتاب گفت‌و‌گو با پرفسور موثقی ست.

كودكى

پرفسور موثقی در سال ۱۳۱۰ در تهران به‌دنیا آمده است. می‌گوید: ”دوران کودکی‌ام زمانی‌‌‌ست كه جهش و ترقی در ایران اوج گرفته.” می‌گوید که پدر و مادرش بیشترین سعی خود را در تربیت کودکان داشتند، پدری که مدیرکل وزارت کشور بود و مادری که خانه‌دار و مسئول تربیت چهار کودک. از دارالفنون می‌پرسم، مکانی که دکتر موثقى در آن دیپلم گرفته وشاگرد ممتاز گشته. می‌گوید: «دارالفنون آن‌زمان دارالفنونی بود که در دهه ۲۰، یعنی از سال ۱۹۲۰ به‌بعد مرکز شهر تهران بود و هرآنچه در تهران روی می‌داد، در دارالفنون منعکس می‌شد. اولا جو ِ سیاسی آزاد بود، تمام احزاب سیاسی آن‌زمان از طیف‌های مختلف (در دارالفنون) فعالیت داشتند. ما واقعا دورانی گذراندیم دراین دارالفنون، که اسمش واقعا بامسمى و جامع‌ همه‌ی فنون بود.».

تحصيل در آلمان

بعد از گرفتن دپیلم، به او بورس تحصیلی می‌دهند. به آلمان می‌آید و در دانشگاه مونستر به تحصیل پزشکی می‌پردازد. با فرهنگی دیگر، با زبانى دیگر و در کشوری که پس از جنگ جهانی دوم از آن مخروبه‌ای بيش باقی نمانده است. چرا به آلمان می‌آید؟

”من افتخار اين را داشتم که به عنوان دانشجوى ممتاز، از طرف وزارت فرهنگ آن‌زمان، برای تحصیل ِ معملی ِ پزشکی به آلمان بیایم و علت به آلمان آمدن ما هم این بود که ما که زبان انگلیسی خوانده بودیم برخلاف سال‌های قبل که به آمریکا اعزام می‌شدند، ما را فرستادند به آلمان، برای این‌که بعد از جنگ، یعنی ۱۹۵۰، ایران جزو اولین کشورهایی بود که می‌خواست روابط حسنه با آلمان برقرار کند و ما به عنوان نمایندگان فرهنگی ایران به آلمان آمدیم. به آلمان بعد از جنگ! خیلی خوب توصیف کردید، واقعا همه چی خراب بود. ولی از نظر این‌که ما خودمان را با شرایط وفق بدهیم و غیره، ایرانی‌ها اصولا به طور کلی یکی از وجوه امتیازشان در این است که با همه‌ی شرایط می‌سازند و همیشه در همه‌جای دنیا بهترین هستند. ما هم فرزندان آن کشور بودیم و با همین سبک زندگی کردیم و کوچکترین مشکلی هم نداشتیم.».

بازگشت به ايران

پس از دریافت مدرک پرفسوری در رشته‌ی پزشکی در سال ۱۹۶۸ میلادی به ایران بازمی‌گردد و ازجمله در دانشگاه‌های ملی و تهران به تدریس و پژوهش می‌پردازد. جوایز فراوانی دریافت می‌کند، از جمله جایزه سلطنتی ”سپاس”. زندگی در ایران را اين چنین ارزیابی می‌کند: ”دوران ایران، آن سالهایی که در ایران گذراندم، واقعا به‌خاطر این‌که ملت بزرگ ایران این شانس و این افتخار را به من دادند که بتوانم در آن مملکت خدمت کنم، جزو غنی‌ترین و گرانبهاترین دوران زندگی من است. به‌مجردی که به ایران رسیدم، بدون این‌که کوچکترین نیازی به کمک از سازمان و تشکیلات و دستگاهی باشد، به خاطر جو رشد مملکت، خودبخود به کار کشیده شدم و در تمام سطوح توانستم فعالیت کنم. بزرگترین فعالیت‌ام این بود که علوم پایهى پزشکی را در ایران به عنوان یک پزشک پایه‌ریزی کردم، چون اکثر اساتید ِ علوم پایه خودشان در علوم پایه تخصص نداشتند. دومین افتخارم این بود که توانستم، یعنی اساتید دانشگاه‌های تهران و ایران با میل و رضایت خودشان این افتخار را به من دادند که من رییس انجمن فیزیولوژی وفارماكولوژى ایران شوم، انجمنی که باور نمی‌کنید درابتدا فقط ۳۵ عضو داشت و ۵ سال بعد ۲۵۰ متخصص فیزیولوژیست بودند که اکثرشان ND بودند. و این‌ها پایه‌گذار تمام علوم پایه‌ای بود که الان دانشگاه‌های فراوانی که در ایران فعالیت می‌کنند و افتخار می‌آورند، همه از آنها سرچشمه گرفته‌اند و به مملکت خدمت کرده‌اند.”

انقلاب اسلامی رخ می‌دهد و چندی بعد پرفسور موثقی راهی آلمان می‌شود و در دانشگاه مونیخ به تدریس می‌پردازد. تا بحال بیش از ده هزار پزشک، دوره‌ی تخصصی خود را نزد پرفسور موثقی به‌پایان رسانده‌اند. بیش از ۳۰۰ دانشجوى پزشکی دکترای خود را با حمایت و کمک او نوشته‌اند. بیش از ۱۵۰ مقاله‌ی او در نشریات علمی منتشر شده‌اند. از او می‌پرسم، چگونه است كه این عشق به تحقیق و پژوهش، یادگیری و آموزش این‌گونه در او شعله‌ور است؟ مى گويد: ”واقعا نعمت خداوندگار است. انتخاب رشته‌ی من هم بر پایه‌ی نوآوری بود، چه رشته‌ی فیزیولوژی و چه رشته‌ی الکتروفیزیولوژی بالینی. انتخاب این دو رشته، بخصوص بخاطر علاقه‌ای بود که من شخصا به درک و شناخت واقعیت‌های ِ عالم پزشکی داشتم.”

رابطه با ايران

رابطه پرفسور موثقی با سرزمین‌اش ایران چگونه است؟ به‌هنگام پاسخ به این پرسش به‌شدت منقلب می‌شود: ”با وجودی که نزدیک به ۳۰ سال است در خارج هستم، زندگی واقعی‌ام را فقط در آن ایامی داشتم که در ایران بودم. ایران زمین زیر پای ما و خورشید بالای سر ماست. و فکر می‌کنم که (اين نكته) در مورد همه‌ی ایرانیان صادق باشد. من الان احساساتی شده‌ام،‌ ولی چو ایران نباشد تن من مباد!”

دکتر موثقی برای سرزمین‌اش ایران که تا اين حد به آن دل بسته، چه کرده و چه می‌کند؟ با تواضع و فروتنی پاسخ می‌دهد: ”آقای دکتر عزیز، من واقعا کوچکتر از آن هستم که بتوانم برای مردم بزرگ‌مان کاری بکنم. این ملت ما آن‌چنان لیاقت‌ها، توانایی و قدرتی دارد که واقعا در دنیا بی‌نظیر است. من واقعا با اکثر افراد در کشورهای مختلف آشنا شده‌ام، واقعا می‌توانم بگویم كه در هیچ کجای دنیا آن خصوصیات و آن نبوغی را که ایرانی دارد ندیده‌ام. من معتقدم كه با، یا بدون کمک من، ایرانی در هر کجا که باشد افتخار می‌آفريند‌. من البته برایم بالاترین لذت است که بتوانم به‌نحوی در این افتخارات سهیم باشم. در اینجا هم من بر این است که جوان‌ها را، جوانترها را بتوانم با خودشان آشنا کنم و بتوانم چنان قوت قلب و اعتماد نفس‌شان را تقویت بکنم که خودشان را دست‌کم نگیرند و بدانند كه در تمام دنیا، به نظر من بدون اغراق در تمام دنیا، درجه ‌یک هستند.”

پيام به جوانان

پیامش برای جوانان چیست؟ با این سوال جابجا می‌شود، صدایش پرانرژی‌تر می‌گردد، گویی به دوران جوانی بازگشته. با مهربانی همیشگی‌اش و با حالتى پدرانه پاسخ می‌دهد: ”جوانان عزیز، که صدای مرا می‌شنوید، هر کجا که هستید، اول قدر خودتان را بدانید، دوم به آتیه درخشانتان امیدوار باشید، سوم از مشکلات نهراسید و چهارم با اعتقاد و ایمان آنچه را دوست دارید به دنبالش بروید، بدانید که بدست خواهید آورد، بدون شک و تردید.”

اهميت جايزه‌ى ابوعلى سينا

پرفسور موثقی جوایز جهانی فراوانی به‌دست آورده است. جایزه ابوعلی سینا، که از سوی پزشکان ایرانی به او اهدا می‌شود، چه جایگاهی برایش دارد؟ تاملی در پاسخ نمی‌کند و می‌گوید: ”جایگاه خدایی. ابوعلی سینا نابغه‌ى بزرگ ایرانی، البته در کنار فارابی، در کنار رازی و در کنار سایر نوابغ ایران، بزرگترین افتخار است برای من. بخصوص این را باید اضافه کنم كه‌ امروز که من این افتخار نصیب‌ام می‌شود، این جایزه به آقای پرفسور سمیعی (نيز) اهدا می‌شود. به نظر من ایشان ابن‌سینای این زمان هستند.”