پختگی و تنوع سبک در دومین آلبوم گروه آبجیز<br> گپی با ملودی و صفورا صفوی، آبجیهای گروه
۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبهدویچه وله: ملودی و صفورای عزیز، ممنونیم که دعوت برنامهی «عصر شنبه» دویچه وله را پذیرفتید و میهمان ما هستید. بعد از آلبوم «همه» که سال ۲۰۰۶ منتشر شد، دومین آلبومتان را منتشر کردهاید که برخلاف آلبوم قبلی عنوانی انگلیسی دارد: «Perfectly Displaced». راستش من هرچه فکر کردم نتوانستم یک عنوان مناسب فارسی که کوتاه و گویا باشد، پیدا کنم. شما خودتان چه عنوان فارسیای برای این آلبوم انتخاب میکردید؟
ملودی: راستش ما هم دقیقا به همین دلیل اسم فارسی برای آلبوم انتخاب نکردیم، ما هم هر چه فکر کردیم که این عنوان را به فارسی ترجمه کنیم، به طوری که هم قشنگ باشد و هم کوتاه، نشد. در مورد انتخاب خود اسم هم باید دو دلیل را ذکر کنم: یکی این که این آلبوم شامل آهنگها و ترانههاییست به چهار زبان مختلف که در واقع هیچ ربطی بههم ندارند و اصلا ممکن است که شنونده هنگام شنیدن، در لحظهی اول فکر کند که اینها برای چه در این آلبوم کنارهم قرار گرفتهاند. نمیدانم، شاید تو هم همین حس را داشتی، وقتی شنیدی!
نه الزاما، چون من استفاده از سبکهای متفاوت را در آلبوم قبلی هم حس کرده بودم. یعنی چیز بیگانه و عجیبی برای من نبود.
ملودی: دقیقا ما هم همین حس را داشتیم. مثلا وقتی داشتیم ضبط میکردیم، از واکنشهای کسانی که دوروبرمان بودند، میدیدیم که این جابجایی زبانها و سبکها مثل اینکه زیاد اذیت نمیکند. حتا بعدش هم وقتی این را میشنوند، همه حس رضایت و شادی دارند، و خب ما هم هدفمان این بود. بنابراین فکر کردیم که این اسم میتواند جالب باشد. در ضمن، یک دلیل دیگرش هم این بوده که ما اعضای گروه، هرکدام از گذشتهها و ملیتها و زبانها و سنهای مختلفی میآییم و در واقع میشود گفت همهمان یکجوری از جا و مکان اصلی خودمان کنده شده و جابجا شدهایم. اما نهایتا این جابجایی منجر به تشکیل همین گروهی شده که اعضایش الان دارند به شکل خوبی باهم کار میکنند.
پیش از اینکه سراغ ترانهها برویم، به همین ویژگی مهم آلبوم جدید، یعنی چند زبانهبودن آن بپردازیم: شش قطعهی آلبوم به زبان فارسیاست، یکی سوئدی، دوتا انگلیسی و یکی هم به زبان اسپانیایی که در ترجیعبندش هم از فارسی استفاده کردهاید. دلیل استفاده از انگلیسی و سوئدی جذب مخاطبهای غیرفارسیزبان بوده، یا برای کسب تجربهای جدید یا اینکه بهگونهای تحت تاثیر روند جهانیشدن قرار گرفتهاید؟
ملودی: من با اجازهی صفورا به این سؤال جواب میدهم، چون شعرها را من نوشتم. همهی این چیزهایی که گفتی، بود. یک دلیل دیگرش هم این بود که ما مخاطب غیرایرانی هم زیاد داریم. یعنی ما قبل از این که اصلا میان ایرانیها شناخته بشویم، اول در سوئد شناخته شدیم و طرفدارهای محدود خودمان را داشتیم. بعد هم این، یک گروه چندزبانه است. یعنی درست است که زبان اصلیمان، یعنی زبان من و صفورا، فارسیست، ولی در گروه هم اسپانیایی داریم، یعنی سه نفرمان حداقل به زبان اسپانیایی احاطه دارند، یا مثلا زبان انگلیسی که زبان پدری "روبین" است. ما فکر کردیم همانجوری که صفورا در آهنگسازی قطعات از همهی تواناییهایش استفاده میکند، چرا در زبان این کار را نکنیم و با تعداد بیشتری از مردم ارتباط برقرار نکنیم؟ نکتهی مهم دیگر این که ما تجربهی زندگی در جوامع مختلف را داشتهایم و احساس کردهایم که قدرت این را داریم که با زبان آن ملت به مسایلی بپردازیم که برای آنها جالب است و میتواند کمی مثلا قلقلکشان بدهد یا آنها را به فکر بیندازد.
نام قطعهی دوم آلبوم «وقتی که» است. در این قطعه حرفهای دختری را میشنویم که میگوید «وقتی که بزرگ میشه، میخواد چی بشه». در پایان ترانه معلوم میشود، این دختر نوجوان نیست و تازه به سن سی سالگی پا گذاشته. ملودی، این شعر را اگر اشتباه نکنم حول و حوش سال ۲۰۰۱ نوشتی، یعنی ۸ سال پیش. خودت هم در آن دوران درگیر این مسئله بودی که چه کاره بشوی یا این که موضوعی بود که کلا در خانوادهها میدیدی؟
ملودی: نه، این موضوع دقیقا شخصی بود. موقعی بود که سی سالم شده بود. یعنی دقیقا یادم است، موقعی که آن را نوشتم شب بود، روی تخت نشسته بودم و یک لپتاپ خوشگل و کوچک هم صوفی به من داده بود و با آن شروع کردم به نوشتن. درواقع احساسم بود. حتما تو هم با این مسئله آشنا هستی که در غرب اصطلاحی هست به اسم بحران سی سالگی...
خب، در غرب بحران سی سالگی هست، چهل سالگی هست، پنجاه سالگی هست ...
ملودی: دقیقا. توی غرب دقیقا دوست دارند زندگی آدمها را مدام تقسیمبندی کنند و گرههای روحی و روانیشان را از دید روانشناسی تعریف کنند؛ در واقع از کودکی تا پیری همین جور بحرانهای مختلف هست. من آن موقعی که بحران سی سالگی را احساس کردم، این شعر را نوشتم. در غرب هم معمولا دربارهی این دوره میگویند که دیگر آدم میپذیرد که جوانی تمام شده است. یعنی دورهی بیمسئولیتی تمام شده و حالا دیگر باید کمی جدیتر راجع به آینده فکر کرد. این در واقع همان بود. ولی در عینحال، خب میخواستم در این ترانه یکجوری فشاری را نشان بدهم که شاید بشود گفت جوان امروزی تحمل میکند - و حالا من چون دخترم از دید یک زن نوشتم - فشار به معنای انتظارهایی که از آدم میرود که حتما باید کارهایی را قبل از اینکه مسئولیتپذیر بشود، انجام بدهد.
در یک قسمت ترانه میگویی: «نمیخوام مثل بعضی مادرا بشم بیرگ/ بچههامو بسپرم به دست مهدکودک.» ولی اگر به مهد کودک نسپاری، چه طور میتوانی اصلا به اینهمه رؤیاهای شغلی که در ذهنت هست برسی؟
ملودی: خب مشکل همین است دیگر. در واقع من یکخرده...
درگیریای که با مسئله داشتی همین بود...
ملودی: دقیقا. یعنی هم باید آن خانم کدبانوی نمونه باشی، مادر خوب و از خودگذشته باشی، ولی در عین حال اگر آن هم باشی، میگویند مدرن نیستی و باید در عین حال خودت را برسانی به سرعت پیشرفت جامعه و از قافله عقب نمانی.
البته جذابیت قطعهی «وقتی که» نه فقط در شعر، بلکه در موسیقیاش هم هست. این قطعه خیلی باشتاب، پرقدرت و تند شروع میشود و همخوانی دارد با انرژی و انگیزهی کسی که میخواهد به جایی برسد. و پایان قطعه کاملا آرام است و با این که مضمون همان است، یعنی میگوید «وقتی که بزرگ بشم ...»، ولی این احساس به آدم دست میدهد که طرف از خواب و رؤیا بیدار شده و به واقعیت برگشته است. یا حداقل این حسیست که من هنگام شنیدن داشتم. خودتان هم میخواستید چنین حسی را منتقل کنید، یا اینکه فقط حسیست که من اتفاقی گرفتم؟
صفورا: بله خب، بهرحال من، و ملودی وقتی که شعرها را مینویسد، کلی با همدیگر صحبت میکنیم، این که چی میخواهیم بگوییم و اینها. و سعی میکنم که یکجوری با موزیک آن حس را بدهم، وقتی با همدیگر تصمیم میگیریم. ولی در این مورد مشخص دوست داشتم که آهنگ با این حالت تند شروع شود، چون آدم همهاش در استرس است دیگر. باید برسد، باید بدود و برسد که همه این کارها را انجام بدهد.
در قطعهی «too aab» صحبت و گلایه از روابط سرد و دوستیهای دیجیتال مجازی است. اگر اشتباه نکنم این قطعه هم به چندسال پیش برمیگردد که البته با کمی دستکاری بهروز شده. حس میکنی در عرض همین مدت هم روابط اجتماعی انسانی بدتر شده؟
ملودی: خب، شکل روابط عوض شده. برای مایی که دوران پیش از اینترنت را تجربه کردهایم هم دوران امروزی را، بله، به نظر میآید که بدتر شده است. ولی اگر الان با یک نوجوان حرف بزنی، فکر نکنم که بگوید روابط امروزی بد است. به نظر طرز تفکر خیلی عوض شده. همان طور که خودت اشاره کردی، من این شعر را سال ۲۰۰۰ یا ۲۰۰۱ نوشتهام و آن وقتها اوج دورهی ایمیل بازی و چت و موبایل و این چیزها بود و ضمنا به ایران هم خیلی سفر میکردم. اما چیزی که من را آزار میداد، مسئلهی اختلاف طبقاتی و رفتار سرد و تبعیضآمیز آدمها باهم بود که بیشترش هم براساس مسایل مادی پایهریزی شده بود. خب همان وقتها هم من این شعر را نوشتم که بیشتر راجع به مسایلی بود که توی مجالس و میهمانیها میشنیدم، نرخ دلار و زمین و طلا و این چیزها. ولی بعد که تصمیم گرفتیم این آهنگ را برای این آلبوم حاضر کنیم، احساس کردم که دیگر شعرش خیلی متناسب امروز نیست و جای آن چیزها را برداشتم با ارزشهای سمبولیک دیگر مثل آیپد عوض کردم.
حالا واقعا ضریب اعتیاد خود شما دو نفر به اینترنت و ایمیل و موبایل چه قدر است؟
صفورا و ملودی: خیلی، یعنی اگر اینترنت نبود اصلا آبجیز نمیتوانست واقعا وجود داشته باشد.
یعنی اگر یک روز موبایل را جا بگذاری و بیرون بروی، حس میکنی هویت نداری یا چیزی کم داری؟
ملودی: دقیقا، آنکه بله. ولی اصولا ما برای کارمان خیلی به تکنولوژی امروز وابسته هستیم.
در قطعهی «جای تو خالیه» رنگ موسیقی فلامنکو به خوبی محسوس است که صفورا عشق و علاقهی خاصی به آن دارد. چه طور شد که ترجیح دادید این ترانه را به اسپانیایی تنظیم کنید و به فارسی ترجمهاش نکنید یا یکجورایی برای شنوندهایرانی آمادهاش نکنید؟ فقط به خاطر همان وجود اعضای، نمیگویم حالا اسپانیاییتبار، ولی با آن ریشه و فکر اسپانیایی در گروه؟
صفورا: راستش این آهنگ را من نوشتم و چون خودم هم شعر ترانه میگویم، یک روزی این را نوشتم. یکشب همین طوری آمد. ملودی هم فکر میکنم آنجا بود. نه ملودی؟
ملودی: آره. باهم بودیم.
صفورا: بعد هی این آهنگ بیشتر بیشتر میشد و ملودی هم هی بیشتر خوشش میآمد. ملودی گفت چرا این را برای آبجیز استفاده نکنیم. آنموقع هنوز خیلی صحبت نکرده بودیم که چند زبانه بخوانیم. من گفتم، آخه اسپانیولیست. ملودی گفت نه، بیا برای آبجیز استفاده کنیم، خیلی قشنگ است و خلاصه با قسمت فارسی «جای تو خالیه» وارد آبجیز شد.
قطعهای که برای خودم جالب بود، ولی نمیتوانستم از لحاظ ذهنی اصلا در هیچ مقولهای جایش بدهم، قطعهی «عیب از من نیست» است. یکجورایی هم میتواند از زبان یک مرد باشد، هم میتواند از زبان یک زن باشد.
ملودی: «عیب از من نیست» در واقع از کارهای جدیدمان است که شعرش را هم همین پارسال نوشتم. در واقع هر بلایی که سرمان میآید، دست خودمان است. یعنی این ما هستیم که بلاها و سختیها و مشکلات را میپذیریم و تحمل میکنیم. اگر خودمان نخواهیم، خیلی از اتفاقهای بد و ناجوری که تو زندگیمان میافتد، میتواند نیفتد. من خیلی به این مسئله اعتقاد دارم که تا وقتی خودمان نخواهیم مسئولیت زندگیمان را به دست خودمان بگیریم و همهی بدبختیهامان را هی بخواهیم تقصیر این و آن بیندازیم و حلشان را هم به خدا و کائنات واگذار کنیم، معضلاتمان ادامه دارند. من فکر میکنم بیشتر اتفاقهایی که تو زندگیمان میافتد، بازتاب دید و تفکر و رفتار خودمان است.
قطعهی «بذار» جزو ترانهایست که حال و هوای شرقی دارد و با وجود این که مثلا از ساز ویلون استفاده شده، ولی یک لطافت و ظرافت شرقی خاصی دارد. کلا این بار چقدر سعی داشتید که... مثلا میگویم از عناصر ایرانی و فضای ایرانی و شرقی توی کارها استفاده کنید یا اهمیتی نداشته و اتفاقی بوده؟
صفورا: دوست داشتم نشان بدهم که این یک آدمیست که در یک چارچوبی مجبور است زندگی کند. بعد هی آزادتر و آزادتر میشود. یعنی خودش را هی آزادتر میکند. برای همین سعی کردم که ریتم و ملودی و ... این حس را بدهد که آخرش خیلی آزادتر است. در خواندن آزادتر است و سلوی گیتار هست. حضور ویلون در در شروع را دوست داشتم راستش به کمانچه فکر کرده بودم. اما بعدش چون یکی از دوستانم ویلون میزند، گفتم امتحانی بکنیم و دیدم خیلی قشنگ شد.
ملودی جان، در این آلبوم از شعرهای انگلیسی تو هم استفاده شده. خیلی وقت است که به انگلیسی شعر میگویی یا چند وقتیست که رفتی سراغ این کار؟
ملودی: چند وقت است که رفتم سراغش. البته به زبان انگلیسی خیلی کار میکنم، ولی الان یکی دو سال است که دارم به انگلیسی شعر میگویم.
حس میکنی که مثلا مضمونهای خاصی هست که بهتر بتوانی به انگلیسی بیان کنی تا به فارسی؟ بیپردهتر بتوانی حرف بزنی؟
ملودی: صددرصد. صددرصد راحتتر میتوان حرفم را بیان کنم، چون آن تعارفها و این جور چیزها که در زبان فارسی هست، در زبان انگلیسی نیست. آدم راحتتر و مستقیمتر حرف میزند. ولی خب بازهم سعی کردم یکخرده با ملاحظه توی این آلبوم از واژهها استفاده کنم که یک دفعه باعث آزار شنونده نشود.
یکی از جذابیتهای ترانههای آبجیز هم استفاده از واژههای امروزی مثل موبایل، فایل، دیجیتال یا زامبی است. آیا مرزی هم هست که سعی کنی رعایت کنی؟ واژههایی هست که خودت ترجیح ندهی از آنها استفاده کنی؟ حالا نمیگویم خودت را سانسور کنی، ولی روی آنها خط بکشی؟
ملودی: نه. یعنی هیچ وقت اون جوری فکر نمیکنم. واقعا اول بستگی دارد که چی میخواهم بگویم و چه جوری میخواهم خودم را بیان کنم. ولی اصولا خودم استفاده از واژههای زشت بدم میآید، استفاده از کلمههای زننده یا مثلا فحش بدم میآید. کلا معتقدم، که آدم اگر بخواهد برای جلب توجه لزوما از واژههای بد و زشت استفاده کند، به نظر من بیمعنیست.
تفاوت دو آلبوم آبجیز را در چی میبینید، به ویژه از لحاظ موسیقی؟
صفورا: خب خیلی فرق میکند. بخاطر این که سیدی قبلی اولین بار بود که با بچهها کار میکردم. این دفعه خیلی تجربهمان بیشتر بود، خیلی چیزها یاد گرفتیم و این بار توانستیم بهتر کار کنیم...
صدا و موسیقی پختهتر است ...
صفورا: درست است. خودم هم همین احساس را میکنم. خب خیلی از آهنگها جدیدترند و برای همین هم بیشتر به خودم نزدیکترند. در سیدی قبلی یکجوری میخواستیم همه آهنگهایی را که انتخاب کردیم، آهنگهایی که دوست داشتیم جمع کنیم، برای اولین بار به دنیا نشان بدهیم. برای همین یکجورایی آهنگهایی بود که خیلی وقت پیش نوشته بودیم. ولی این سیدی جدید به حال و هوای خودمان نزدیکتر است.
مصاحبهگر: شهرام احدی
تحریریه: کیواندخت قهاری