1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله
تاریخ

ياور زنان محروم

۱۳۹۹ آذر ۷, جمعه

هفتم آذر ۱۲۶۰؛ ۱۳۹ سال پيش در چنين روزی مهرتاج رخشان در تهران زاده شد: "نسوان شده واقف به حقوق مدنی‌شان ... يك ذره تفاوت نبود مرد و زنی‌شان".

https://p.dw.com/p/3ltZ1
Iran Roshanak Nodust
عکس: Tavana

پدر مهرتاج رخشان پزشك ارتش و از نزديكان دربار بود و مانند مادرش پایبند به باورهای دینی:

"پدرم اسم بدرالدجی را برايم انتخاب كرد ولی وقتی بزرگ شدم و فهميدم كه اين اسم يعنی ماهی در ميان تاريكی، از آن خوشم نيامد و نام مهرتاج را برگزيدم. نمی‌خواستم تنها يك ماه باشم، دلم می‌خواست همه زنها ماه باشند و دنيا از وجود زن پر از روشنايی شود".

او نخست ادبيات فارسی و عربی و تاريخ و زبان انگليسی را از پدر و مادرش آموخت.

۱۶ ساله بود كه تازه اجازه پيدا كرد به مدرسه برود:

"با خواهر بزرگم با تدارك قبلی از راه مراجعت حمام، سوار واگن اسبی شديم و به اندرون خانه علي‌اصغرخان اتابك (صدراعظم وقت) رفتيم. مدت يك ماه بست نشستيم تا پدرم موافقت كرد ما را به مدرسه آمريكايی بگذارد".

فرانسه و عربی را نيز به خوبی آموخت و نخستين دختر مسلمانی به شمار آمد كه ديپلمش را از مدرسه آمريكايی گرفت.

در مراسم فارغ‌التحصيلی بی‌حجاب به انگليسی و فارسی سخنرانی كرد و بی‌درنگ به تدريس در بندر انزلي، اصفهان، گلپايگان، مشهد، شاهرود و ملاير پرداخت و در بسياری از اين شهرها مدرسه گشود و در صفحه نخست نشريه معارف نظامنامه‌ای برای مدارس ايران منتشر كرد.

۳۹ ساله بود كه با كمك پدرش "ام المدارس" را گشود. يونيفرم اين مدرسه چيزی شبيه مانتو و كلاه بود، ولی با وجود تدابير فرهنگی و رعایت شئونات مذهبی تعطيل شد.

۴۷ ساله بود كه در مجله "عالم نسوان" پيشنهاد گشايش "خانه اميد" برای پناه دادن به زنان و دختران فراری (روسپی) را مطرح كرد:

"اين بلاديدگان دكتر و دوا لازم دارند. بيكاری منشأ تمام بداخلاقی‌هاست. اين بی‌كسان منزل و مأوا لازم دارند؛ اثاثيه ساده و تميز و چرخ خياطی لازم دارند كه روزی چند ساعت مشغول كار باشند".

۵۱ ساله بود كه برای اجازه تحصيل دختران بيشتر از كلاس ششم در "كنگره نسوان شرق" پيشنهاد داد:

"بايد مدارس عاليه برای دخترها تهيه شود و به معارف آنها توسعه داده شود نه اينكه صبر كنند تا دختران خودشان قابليت پيدا كنند".

می‌خواست برای آشنایی زنان جوان با امور بهداشتی درس "حفظ‌ الصحه" در مدارس بگذارد و چون با او مخالفت كردند از وزارت فرهنگ كناره گرفت و چون تنها اتاق باغ شخصی‌اش ويران شده بود زندگی را با كتاب‌ها و پيانوی خود در چادری در ميان باغ می‌گذراند:

"ای دل غمين برخيز، كن ثنای آزادی

تا مگر زنی جولان، در فضای آزدی

در روان آزادی، زندگی جاويد است

هان تو جسم فانی را، كن فدای آزادی".

مهرتاج رخشان تهرانی در ۹۳ سالگی در دماوند درگذشت.